درک کهن "خرد اقتصادی" در ایران نابوده شده
|
نظام اقتصادی ایران تا دوران صفویه، نظامی بود که بر مبنای رفع نیازهای داخلی و ایجاد مازاد بر آن سازماندهی شده بود. کشاورزی باید نیاز روستائیان و ساکنان شهرها به خوراک را برطرف میکرد و پیشه وری نیازهای مردم به کالاهای مصرفی را. از دوران صفویه و با افزایش تجارت جهانی، نقش صادرات و پول و سود در اقتصاد کشور بر مبنای صادرات ابریشم و بعدها پشم و کرک و تریاک و تنباکو و چرم و غیره افزایش یافت که موجب بحران در کشور شد. وابستگی اقتصاد ایران به صادرات ابریشم چنان شد که بنظر غالب محققان کاهش بهای جهانی ابریشم از دلایل اقتصادی سقوط سلسله صفوی بود. یکی از بزرگترین و مخربترین پیامدهای این تغییر سمتگیری اقتصاد به سمت عمده شدن صادرات آن بود که نظام اقتصادی ایران بجای آنکه در جهت رفع و پاسخگویی به نیازهای داخلی سازماندهی شود بسوی رفع نیازهای اقتصاد جهانی جهت گرفت و این تصور را بوجود آورد که میتوان با سود و درآمد حاصل از صادرات، همه نیازهای داخلی را رفع کرد. در نتیجه تمام آن نظام خردمندانهای که طی هزارهها تکامل یافته و تداوم زندگی مردم در این کشور را ممکن ساخته بود بیاهمیت انگاشته شد و رو به زوال رفت. از آن پس اقتصاد ایران به تدریج نه بر مبنای رفع نیازهای داخلی بلکه بر مبنای رفع نیازهای دیگر کشورها سازمان یافت. اگر دیگر کشورها به مواد خام و کشاورزی نیاز دارند ما برای آنها این مواد را تامین میکنیم و اگر به فروش کالاهایشان به ما نیاز دارند آن کالاها را میخریم. با پیدایش نفت و اهمیت روزافزون درآمد آن در بودجه کشور، اقتصاد ایران به کلی صادرات محور و تمام اقتصاد ایران بر روی درآمد حاصل از صادرات نفت بنا شد. امروز با افزوده شدن مواد خام و کشاورزی و صادرات به اصطلاح غیرنفتی، اقتصاد صادرات محور به عامل از بین رفتن هر نوع خرد اقتصادی و ناتوانی در سازماندهی اقتصاد بر مبنای نیازهای داخلی تبدیل شده است. برای آنکه ببینیم چگونه ما به تدریج خرد اقتصادی تاریخی کشورمان را از دست دادیم به یک نمونه مثلا در مورد آب اشاره میکنیم. رحیم رئیس نیا در کتاب "آذربایجان در سیر تاریخ" با اشاره خشک شدن مهران رود که آب شرب تبریز از طریق آن تامین می شده است از قول "نادر میرزا"نویسنده کتابی در جغرافیایی تبریز در عهد قاجار مینویسد که این رود تا میانه سلطنت ناصرالدین شاه "چون دریایی به شهر جاری بود" زیرا "به روزگار گذشته پادشاهان را فرمانیسخت بود که در نفس شهر، تبریزیان غرس اشجار ننمایند تا آب را زیانی نباشد … روزی غازان خان از پشتهای در کنار تبریز بالا میرود و شهر را از نظر میگذراند و درخت صنوبری را در گوشهای از شهر میبیند و بر میآشوبد ... وقتی در صدد تحقیق بر میآیند، معلوم میشود که درخت در خانه مرده شوی شهر کاشته شده تا نشانهای باشد براییافتنآن خانه. غازان دستور میدهد به جای درخت، چوبی بلند برافرازند و تکهای پارچه رنگین بر سر آن بندند. حکم چنین بوده است که در مجرای رود از شهر تا سرچشمه به هیچ وجه درختی کاشته نشود. و این قانون تا به اول روزگار سلطنت محمد شاه قاجار رعایت میشده."(جلد دوم ص 988) این نمونهای از خرد اقتصادی در جامعهای بود که بر مبنای درک از امکانات داخلی سازمان یافته بود. جامعهای که میدانست باید میان امکانها و نیازهای خود دست به انتخاب زند و آنها را با یکدیگر هماهنگ سازد. پس از بوجود آمدن اقتصاد صادرات محور و به ویژه پس از افزایش درآمد نفت تمام این خرد اقتصادی یکسره از بین رفت. این تصور که با درآمد حاصل از صادرات میتوان هرچیزی را خرید و هر کمبودی را جبران کرد سازمان اقتصاد داخلی ایران را از هم پاشاند. اگر امسال مثلا با مشکل کمبود گندم مواجه هستیم، جای هیچ نگرانی، هیچ پیش بینی، هیچ تغییر و بهبود در نظام کشاورزی، حتی جای هیچ صرفه جویی نیست. نفت میفروشیم و با آن گندم وارد میکنیم! همین هفته رئیس جمهور در تبریز گفت: "تمام نیازمندیهای کشور با ارز 4200 تومانی وارد میشود و کالاهای اساسی با همان قیمت قبل تأمین خواهد شد و مردم نباید هیچگونه نگرانی برای واردات داشته باشد." بیان این سخنان، در این لحظات و برای دادن اطمینان به مردم و جلوگیری از فروپاشی بیشتر اقتصاد کشور قابل درک است ولی مسئله اینجاست که این پایهی سیاست گذاری و درک اقتصادی دولت، کارشناسان و مردم ماست. مردم ما نگران هیچ مشکلی نباید باشند چون با واردات آن مشکل را حل می کنیم! در حالیکه اگر ما برای تامین کالاهای اساسی مان دچار مشکل هستیم باید نگران باشیم و این نگرانی را با مردم در میان بگذاریم و بپذیریم و بیاندیشیم که راه حلی واقعی و پایدار در خارج از واردات برای آن پیدا کنیم. مشاهده می شود که در نتیجه حاکمیت این تفکر و این نگاه، اینکه اقتصادمان و جامعه مان را طوری سازمان دهیم که خود بدانیم و مردممان را به گونهای آگاه کنیم که بدانند و درک کنند که غیر از امکاناتی که در این جامعه هست ما راهی دیگر برای زیست و بقا نداریم، یعنی آن مبنای هزاران ساله خرد اقتصادی در کشور ما،در زیر پا له شد. مشکل در این نبود که مردم ما آمادگی چنین درکی را نداشتند یا ندارند که اتفاقا دارند و حتی بیش از بسیاری از دست اندرکاران کشور برای حفظ آن خرد اقتصادی کوشیدند. مشکل در این بود و هست که در چارچوب اقتصاد صادرات محور و تجارت محور، سیاستهای اقتصادی نه بر مبنای منافع ملی و خرد اقتصادی بلکه بر مبنای منافع صادرکنندگان و واردکنندگان برنامه ریزی میشود. واقعا چگونه میتوان مردم را به ضرورت ساماندهی اقتصاد کشورمان بر مبنای امکانات و نیازهای داخلی قانع کرد وقتی حکومت ما خود به این ضرورت اعتقاد ندارد و عکس آن را تبلیغ میکند؟ چگونه میتوان مثلا خطر بیآبی و ضرورت صرفه جویی را به مردم پذیراند وقتی میدانند ما آبمان را به هندوانه و خربزه و پسته و ماکارونی تبدیل و صادرو صادرکنندگانش را تشویق میکنیم؟ فاجعه بزرگتر در اینجاست که به نظام تجارت خارجی که به عامل عمده ازهم پاشی سازمان و خرد اقتصادی ایران تبدیل شده است نه همچون یک معضل که باید برای آن چارهای اندیشید، بلکه همچون سرچشمه راه حل نگاه میشود. تا کارشناسان اقتصادی و مسئولان کشور نپذیرند که اقتصاد کشور را نمی توان بر مبنای منافع سرمایه تجاری و صادرات و تامین نیازهای دیگر کشورها سازمان داد توقف این روند فروپاشی خرد اقتصادی و اقتصاد ایران به همراه آن ناممکن است.
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده:
|
شماره 643 راه توده - 6 اردیبهشت ماه 1397