راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تحولات در ایتالیا چه میگوید؟

توفان اختلافات

اروپا را

در می نوردد!

ترجمه و تلخیص: فروزنده فرزاد

 

 

پذیرش نظم نولیبرال و شعار «هیچ جایگزینی نیست» دست کم به درازای یک نسل سیاست در غرب رابی عمل و از کار افتاده کرد. واقعا اگر جایگزینی نیست پس نقش سیاست چیست؟

طی چندین دهه، احزاب سنتی حاکم، یعنی راست میانه و چپ میانه در عمل سیاستهای نولیبرال را دنبال کرده و خود را «میانه گرا» خوانده اند. چپ میانه «ارزشهای» خود را حول تفسیری از حقوق بشر مبتنی بر سیاست هویت {identity politics م.} قرار داد زیرا تمایل به «میانه گرایی» {مرکزیت طیف سیاسی م.} در برابر افراط گرایی و پوپولیسم راهکاری عقلانی و منطقی مینمود و در برابر چنین خطراتی خویش را مدافع «دموکراسی» و حافظ آن میشناساند.

چنین برداشتی درست است؟

آمارها نشان میدهد که در اروپا و آمریکا متوسط کسانی که خود را «میانه گرا» میدانند در مقایسه با چپ یا راست افراطی کمتر به دموکراسی (انتخابات آزاد و عادلانه) تعلق خاطر دارند. این امر چندان هم که به نظر میرسد شگفت آور نیست چرا که «میانه گرایان» بیشتر به حفظ وضع موجود می اندیشند. اقتدارگرایی نولیبرالی و «میانه گرا» در کشورهای اروپایی در اتحادیه ی اروپا تبلور یافته که سیاستهایش را فراتر از پارلمان این کشورها به آنها تحمیل میکند، سیاستهایی که به سود آلمان و کشورهای شمال اروپاست و برای کشورهای جنوب این اتحادیه فاجعه بار.

هراس میانه گرایی از دموکراسی در انتخابات پارلمانی ایتالیا در ۴ مارس آشکارا خودنمایی کرد. میانه گرایان به حاشیه رانده شدند و نیروهای جدیدی به میدان آمدند. برنده ی انتخابات با ۳۲٪ آرا جنبش پنج ستاره بود که با شعار «مبارزه با فساد» در مناطق فقیرنشین جنوب ایتالیا آرا بسیاری را بدست آورد. پس از آن حزب لیگ ۱۷٪ آرا انتخاباتی را کسب کرد. حزبی که نماینده ی مرفهین شوونیست شمال ایتالیا است که مردم جنوب را «تنبل و به درد نخور» می دانند. نزدیک به سه ماه طول کشید تا ائتلاف ایندو حزب با دو گرایش متضاد به تشکیل دولت انجامید.

آوازه ی اتحادیه ی اروپا در ضدیتش با ملی گرایی است چرا که رهبرانش«ملت» را منشا و بانی جنگهای بسیاری در سده ی بیستم میدانند و چارچوب اتحادیه ی اروپا را تنها ضامن «صلح». اروپا محوران همواره دموکراسی را به بهانه ی جلوگیری از خطر ملی گرایی فدا کرده اند. نگرشی که «صلح» را تنها در چارچوب «اروپای واحد» امکانپذیر میداند، برغم بمباران صربستان توسط ناتو و مشارکت اروپا در جنگ آمریکا با افغانستان، عراق، لیبی و سوریه و نیز همراهی شان با آمریکا در استقرار نیروی نظامی در کشورهای بالتیک علیه «دشمنی روسیه» ادامه دارد.

به این ترتیب چون «دولت- ملت» بعنوان منشا و سرچشمه ی شرارت سرزنش میشود هواداران اروپامحوری در برابر رشد روزافزون خواست اعضای اتحادیه ی اروپا برای بازگشت به «حاکمیت ملی» خویش برخوردی همراه با وحشت و هراس دارند که البته واکنشی طبیعی است به فجایع اجتماعی و اقتصادی ناشی از سیاستهای دیکته شده از سوی اتحادیه ی اروپا. پیمان ماستریخت در ۱۹۹۲ کشورهای عضو را به اتخاذ سیاستهای پولی نولیبرالی یکسان متعهد میکرد و در نتیجه نه تنها سوسیالیسم که حتی دنبال کردن سیاستهای کینزی هم غیرقانونی شد. شهروندان کشورهای اروپایی که با وعده ی زندگی بهتر و صلح به این اتحادیه گرویدند اکنون حاکمیت ملی خود را باز میخواهند.

در این میان ناامیدی ایتالیا بویژه بسیار مهم است.ایتالیا خود از بانیان مشتاق اتحادیه ی اروپا بود که در چارچوب معاهده ی ۱۹۵۷ رم آغاز شد. تاریخ ایتالیا خود به تنهایی نشان میدهد که چرا اتحادیه ی اروپا به بیراهه رفت. راهی که نتیجه ی آن شکوفایی و رفاه شمال این کشور به بهای فقر و جرم و فساد در جنوب آن بوده است. امروز ایتالیا خود جزو «کشورهای جنوب» و در حاشیه ی اتحادیه ی اروپا خوانده میشود و آلمان مرکزیت آن. تضاد میان شمال و جنوب ایتالیا به تضادی شدیدتر میان ایتالیا و آلمان منجر شده است چنانکه هر یک دیگری را سرزنش میکند.

یادمان نرود که آلمان خود به مارک و سیاستهای مالی سختگیرانه اش بسیار پایبند بود و موافقت این کشور با واحد پولی مشترک به شرط پیروی یورو از سیاستهای آلمان روی داد. فرانسه با این فرض که واحد پولی مشترک اروپا را متحد میکند از چنین شرطی استقبال کرد. درست برعکس چیزی که امروز پیش رو داریم.

آلمان یکی از کشورهای اصلی صادر کننده در اروپا است. تجارت آلمان با دیگر کشورهای اتحادیه اروپا جنبی ست و در واقع این کشور از اتحادیه اروپا چنانکه گویی بخشی از آلمان است در پهنه ی اقتصاد جهانی برای رقابت با چین، آمریکا و بقیه ی دنیا بهره میگیرد. سرمایه گذاری آلمان از محل درآمد تجارتش با اروپا بیشتر در آلمان و خارج از اتحادیه اروپاست. در نگاه رسمی دولتمردان آلمان نقش کشورهای جنوبی اتحادیه بازپس دادن قرضشان به آلمان است و این دقیقا آنچیزیست که بر سر یونان آمد و به فقر روزافزون در این کشور انجامید.

اما ایتالیا یونان نیست. یونان کشوری است کوچک و در حاشیه. وام دهندگان برای عبرت دیگران میتوانند این کشور را له کنند اما ایتالیا لقمه ی بزرگی است و سقوط اقتصاد آن میتواند همه ی اتحادیه ی را با خود به زیر آورد.

احزاب سنتی ایتالیا هم جز سیاستهایی که برای یونان ویرانی به بارآورد راه دیگری نمیشناسند. این یعنی کاهش هزینه های عمومی، حقوق بازنشستگی و حقوق کارگران و بازپرداخت وام بانکهای خارجی با سودهای کلان.

از همین رو ائتلاف غیر منتظره جنبش پنج ستاره و حزب لیگ ضرورتی ناشی از جستجوی راهی دیگر بود و آن احیای اقتصاد است به جای سپردن آن به وام دهندگان. برنامه ی این ائتلاف کاهش مالیات و افزایش سرمایه گذاری به روش کینزی است. به دلیل اختلاف نظر بسیار میان رهبر حزب لیگ ماتئوسالوینی و رهبر جنبش پنج ستاره لوئیجی در مایو، جوزپه کونته استاد حقوق دانشگاه برای نخست وزیری کابینه ی ائتلافی معرفی شد. در این میان گزینش پابلوساوونا برای پست کلیدی وزارت اقتصاد خود مورد جالبی است. او با توجه به پیشینه و اشرافش به اقتصاد ایتالیا و جهان، کاندیدای موجه ی برای این مقام به نظر میرسید. اما انتصاب این گزینه ی ۸۱ ساله خشم اروپامحوران را برانگیخت. همه جا در بوق دمیدند که وی در یکی از کتابهایش یورو را «زندان آلمان» نامیده است. ساوونا همچنین گفته بود که باید برنامه ی دومی داشت تا چنانچه راهی باقی نماند بتوان از اتحادیه خارج شد. اینچنین بی اهمیت دانستن اتحادیه اروپا چیزی نبود که برای رهبران آن پذیرفتنی باشد. در نتیجه رئیس جمهور ایتالیا سرجیوماتارلا با استفاده یا سوء استفاده از قدرتش از تصویب دولت پیشنهادی سرباز زد و در ۲۸ ماه می کارلو کوتارلی از مقامهای پیشین صندوق بین المللی پول را مامور تشکیل کابینه کرد. او کسی است که نماد همه آنچیزهایی است که مردم ایتالیا در انتخابات علیه اش رای دادند. او چون مدافع کاهش فراوان هزینه های دولتی است به «آقای قیچی» مشهور است و قرار شد تا زمان برگزاری انتخابات جدید در پاییز مامور اداره ی دولتی غیرسیاسی شود.

کودتا علیه رای مردم شعفی گذرا به میانه روهای قتدارگرابخشید. گونتراوتینگر کمیسر بودجه اتحادیه ی اروپا (که البته یک آلمانی است!) گفته است که بازار (بخوانید بازار مالی) بزودی به ایتالیاییها درسی خواهد داد تا یاد بگیرند چگونه باید رای داد و افزوده است که اقتصاد ایتالیا «چنان تحت تاثیر قرار بگیرد» که رای دهندگان دریابند به «پوپولیستها چه چپگرا و چه راستگرا رای ندهند.» نتیجه ی چنین برخوردی جز برافروختن خشم و کینه ی ایتالیا نسبت به «خودبزرگبینی آلمانها» نیست.

در همین زمان ساوونا در نامه یی به رئیس جمهور نوشت که بدون یک دولت سیاسی ایتالیا در جلسه ی آینده ی سران این اتحادیه غایب خواهد بود و اتحادیه ی اروپا موقعیت کنونی اش را حفظ میکند. او افزود «آلمان اجازه نمیدهد یورو به بخش تفکیک ناپذیری از سیاست خارجی اتحادیه اروپا بدل شود. همانگونه که دلار برای آمریکا چنین نقشی را دارد.» بحران ایتالیا با بحران روزافزون ترانس آتلانتیک همزمان شده و آمریکا از اهرم تحریم برای رقابت با «شرکای» اروپایی اش استفاده میکند. ایتالیا -هر چند تضادآمیز مینماید- میتواند با استفاده از نقطه ضعف خود {شرایط اقتصادی م.} آلمان را به تغییر سیاستهای مالی وادار کند چرا که آلمان نیز به دلیل تحریم های  آمریکا در صورت تجارت و معامله با روسیه و ایران با مشکل روبروست. به این ترتیب تنها چند ساعت بعد ماتارلا عقب نشینی کرد و دولت ائتلافی جنبش پنج ستاره - لیگ تشکیل شد و ساوونا نیز وزیر روابط با اتحادیه ی اروپا.

جنبش چپ ایتالیا حضور چندانی در صحنه ندارد که تا حدی به دلیل ناکامی در پاسخگویی به دو مقوله ی اروپا و مهاجرت بوده است. چپ سنت انترناسیونالیسی خود را با اروپامحوری جایگزین کرده چندانکه ناتوان از درک این مساله شده که موسسات اتحادیه اروپا منبع اصلی مشکلات هستند. تخطئه ی مداوم مقوله ی «ملت» تحت عنوان ملی گرایی افراطی، چپ را در دفاع از سیاستهای پیشرو و مترقی در سطح ملی ناتوان و بی رمق کرده است.

مورد دیگری که دست و پای چپ را بسته این مساله است که مهاجرت بویژه در کشوری مانند ایتالیا با اقتصادی ضعیف و ۲۰ درصد نرخ بیکاری واقعا یک مشکل است و چپ باید این را بپذیرد. در ایتالیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی احساس خشمی عمومی به آلمان ثروتمند وجود دارد زیرا سیاست پذیرفتن پناهندگان عملا باعث شده این افراد به دلیل جغرافیای نزدیکتر به مدیترانه در کشورهای نزدیک به مدیترانه ساکن شوند و بار آن بر دوش این کشورها بیفتد که از نظر اقتصادی ضعیف تراند. انکار این مشکلات و نارضایتی ها از سوی جنبش چپ برای پوپولیسم راستگرا فرصت بهره بردای از آن را فراهم کرده است.

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 648  راه توده -  24 خرداد ماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت