راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

بعد از سوریه

نوبت ویرانی

به ایران میرسید!

ترجمه و تدوین - عسگر داوودی

 

 

بخش های قابل توجهی از این مطلب ترجمه ای از یک مقاله مفصل چاپ روزنامه «یونگه ولت» آلمان می باشد که با حذف مطالب حاشیه ای و افزودن مطالب تکمیلی آماده انتشار شده است.

 

درگیری های نظامی در سوریه نظم نوین جهانی جدیدی ایجاد کرده است. آمریکا قدر قدرتی خود را از دست داده و روسیه بار دیگر به صحنه بین الملی سیاست بازگشته است. اکنون روسیه یک فاکتور سیاسی مهم در خاورمیانه است و نمی توان حضور او را به هیچ وجه نادیده گرفت.

بر اساس نظریه «هارتلند» که به نظریه « تصرف قلب جهان» نیز معروف است و توسط سیاستمدار انگلیسی «سر هالفورد مکیندر» در سال 1904، کوتاه مدتی قبل از آغاز جنگ جهانی اول مطرح و سپس در سال 1919 تئوریزه شده است، هر حکومتی که منابع انسانی و فیزیکی منطقه «اورو آسیا» که در کل مناطق «آسیا مرکزی و شمالی» و همچنین مناطق بین آلمان و سیبری مرکزی را شامل می شود، را در تسلط داشته باشد، قادر است سیاست و اقتصاد جهان را به کنترل خود درآورد. از دید این سیاستمدارو جغرافیدان،«هارتلند» "قلب جهان" عبارت است از منطقه گسترده ای که از شرق به سیبری غربی و از غرب به رودخانه «ولگا» در روسیه و از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از جنوب به ارتفاعات هیمالیا و ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود می شود. منطقه «اورو آسیا» از این جهت دارای اهمیت است که نه فقط منطقه ای سوق الجیشی (استراتژیک) و دارای منابع انسانی بی شماری است، بلکه هفت قسمت از هشت قسمت دارائی های مواد خام کره زمین نیز در دل خود نهفته دارد.

یکی از مهم ترین ژئوپولیتیک دان های امریکائی زمان جنگ جهانی اول «نیکولاس ایسپک من» نیز معتقد بود که « آقائی بر اورو آسیا» از طریق اسکاندیناوی به نفوذ و «آقائی» براروپای مرکزی نیز منجر می شود و «آقائی» بر مناطق ترکیه، کشورهای عرب و آسیای جنوب شرقی مثل اندونزی، کره، و شمال چین را نیز فراهم می آورد.

 لازم به یاداوری است که تقریبا تمامی جنگ های اصلی میان مناطق شرق و غرب طی دوران گذشته (زمان جنگ سرد) در یکی از مناطق بین کشورهای فانلند در غرب و کره در شرق اتفاق افتاده است.

نظریه مهم و معروف «زبیگنو برژینسکی» مشاور امنیتی رئیس جمهور وقت آمریکا و و نویسنده کتاب « میز بزرگ شطرنج » توجه کاملی به مسائل سوریه دارد. او معتقد است که با یک نگاه کوتاه به وضعیت جغرافیائی سوریه سریعا می توان دریافت که این کشور چه اهمیت استراتژیکی ویژه ای را در خاورمیانه و خاور دور دارد. کسی که بر این منطقه تسلط داشته باشد کنترل کامل منابع و امکانات منطقه عربی ـ اسلامی را در اختیار دارد.

تقسیمات جغرافیائی مصنوعی که پس از متلاشی شدن امپراطوری عثمانی در منطقه تحمیل و با تکیه بر اختلافات قومی و قبیله ای مرزبندی شده بود در عمل مورد پذیرش مردم منطقه نبود. پس از پایان جنگ دوم جهانی نیز بخاطر نفود ایالات متحده آمریکا در منطقه، دولت های پوشالی سرکار آورده شده بود. مثلا سه سال پس از خروج فرانسه از سوریه در سال 1949دولت منتخب «شکری القوتلی» که مخالف تجزیه فلسطین توسط اسرائیل بود و نیز مخالف عبور لوله نفت مورد نظر دولت های آمریکا و فرانسه و انگلیس از خاک سوریه به اسرائیل بود از طریق کودتای نظامی حمایت شده سازمان سیا بوسیله فرمانده کل ارتش سوریه «حسنی الزعیم» برکنار شد. در سال 1957 بار دیگر دولت آمریکا با کمک «اخوان المسلمین سوریه» با دامن زدن به اغتشاشات و نا آرامی ها در سوریه کوشید تا دولت قانونی سوریه را سرنگون کند اما این بار با دخالت سیاسی شوروی از این کار باز ماند.

در سال های 1970 و 1980 گروه مذهبی «اخوان المسلمین شاخه سوریه» کوشید با تعداد زیادی انفجار و اغتشاش رژیم حافظ اسد را سرنگون کند. تعدادی زیادی از اعضاء این جریان از فرانسه و آلمان پناهندگی گرفته و بر علیه حاکمیت سوریه فعال بودند. آن زمان با شروع اغتشاشات این افراد به همراهی دیگر اعضاء «اخوان المسلمین» که در اردن ساکن بودند، با دسترسی آسان به سلاح هائی که از غیب ظاهر می شد، به اغتشاشات پیوستند و بر روی مردم از سوئی و بر روی نیروهای نظامی ـ امنیتی سوریه آتش گشوده و انفجارهائی را ایجاد  کردند.

در سال 2011 نیز رهبری و هدایت اغتشاش تا حد جنگ داخلی توسط سازمان سیا با بودجه عربستان سعودی و با تدارکات و نقل و انتقال تجهیزات و سلاح ها از طریق قطر به شورشیان انجام می گرفت و دولت اردوغان نیز این توطئه را همراهی می کرد.

همانطور که نخست وزیر و وزیر خارجه سابق قطر اعتراف کرده اند، امریکا نه فقط تشویق کننده اعتراضات «بهارعربی»در سوریه بوده بلکه هماهنگی تامین و ارسال سلاح ها را با کمک قطر نیز به عهده گرفته بود.هدف آمریکا سرنگونی بشار اسد و گماشتن یک حکومتی دست نشانده بی خاصیت در منطقه خاورمیانه و در همسایگی اسرائیل بود و این برنامه از زمانی کلید خورده بود که به درخواست آمریکا بشار اسد پس از قبول اولیه عبور لوله نفت و گاز ترکستان ( از طریق افغانستان، پاکستان، خلیج فارس) و نیز عبور نفت و گاز عربستان و قطر از طریق خلیج فارس به عراق و خاک سوریه تا به آب های آزاد اطراف سوریه موافقت کرده بود، اما پس از مشورت با روسیه، از همکاری با درخواست آمریکا در این رابطه سرباز زد.

شکی نیست که مردم سوریه در سال 2011 دارای خواسته های قانونی و به حقی بودند که اجرای آنها توسط دولت آن کشور به تاخیر افتاده بود، دستگیری افراد اپوزیسیون و شکنجه خودسرانه تعدادی از زندانیان توسط سازمان های اطلاعاتی سوریه، محدودیت اظهار نظر و ابراز عقیده سیاسی، ممنوعیت تجمع سیاسی وحتی اظهار نظرهائی که با هدف انجام اصلاحات سیاسی ابراز می شد، توسط رژیم سرکوب و اصلاح طلب ها زندانی می شدند. کردهای ساکن سوریه حقوق به تعویق افتاده خود را طلب می کردند و خواستار شناسائی حقوق فرهنگی خود بودند. با اجرای قانون اصلاحی «گشایش» در سال 2005  تعدادی زیادی از صاحبان صنایع کوچک وشاغلین و کسبه متوسط الحال قدرت رقابت خود را از دست دادند و از گردونه شغلی خود به بیرون پرتاب شدند. همزمان خشکسالی بی امانی زمینه گسترش فقر و حاشیه نشینی را نیز افزایش داد.

با گذشت چند هفته از آغاز اعتراضات خیابانی، زمانی که دیگر مشخص شد که با ورود اسلحه توسط تعدادی از تظاهر کنندگان به صحنه تظاهرات، اعتراضات را از حالت مسالمت آمیز به اغتشاشات هدایت شده از خارج تبدیل کرده است، تعدادی از زیادی معترضین به خانه های خود بازگشتند اما دیگر اعتراضات با دخالت فاکتور های خارجی از کنترل مردم و حاکمیت خارج شده بود. سازماندهی اغتشاشات از خارج از طریق دامن زدن به عقاید مذهبی افراطی و فرقه ای زندگی و همزیستی مسالمت آمیز مردم و ادیان را دچار بحران کرد و شکاف های اجتماعی ـ سیاسی ـ مذهبی متعددی را به جامعه تحمیل کرد و این در حالی بود که اکثریت مردم سوریه خواستار اصلاحات سیاسی بودند.

اسناد منتشر شده توسط «ویکی لیکس» در رابطه با مکاتبات  سفارت آمریکا در سوریه فقط مثال کوچکی از برنامه دخالت های متعدد آمریکا در دامن زدن به اغتشاشات در سوریه و منطقه است.این اسناد نشان می د هند که درسال 2006 به مسئولین منطقه ای سفارت آمریکا سفارش شده است تا با شدتی کامل به اختلافات شیعه و سنی در سوریه و منطقه دامن زده و کوشش شود تا در سوریه اغتشاشات و نا آرامی ها آغاز شود.اظهارات «ژنرال آمریکائی وسلی کلارک» فرمانده پیشین ناتو در اروپا. در سال 2007 به طور واضحی استراتژی غرب بویژه آمریکا را در منطقه خاورمیانه افشاء می کند:

 «حدود 10 روز پس از حادثه 11 سپتامبر، به پنتاگون رفتم و با «رامسفلد» وزیر دفاع و «ولویتز» معاون وزیر دولت «جرج .دبیلیو. بوش» دیدار کردم. سپس برای دیدار با "کمیسیون کارکنان" به طبقه پایین رفتم. در این هنگام یکی از ژنرال ها مرا صدا کرد و گفت: قربان می خواهم برای چند لحظه وقت شما را بگیرم، سپس ادامه داد: ما تصمیم گرفتیم که به عراق حمله کنیم... (این اتفاق حدودا 20 سپتامبر روی داد).... به او گفتم که چرا می خواهیم علیه عراق وارد جنگ شویم؟ گفت نمی دانم. گمان می کنم آنها چیز دیگری ندارند که انجام دهند... از او پرسیدم آیا به اطلاعاتی دست یافتند که دال بر ارتباط صدام با القاعده است؟ گفت در این خصوص به چیز جدیدی دست نیافتند. آنها فقط تصمیم گرفتند با عراق بجنگند. گمان می کنم ما دیگر نمی دانیم که در قبال تروریسم باید چه کنیم اما ارتش قوی داریم و می توانیم برخی دولتها را سرنگون کنیم... اگر فقط یک چکش داشته باشی تمام مشکلات به نظر یک میخ می آید... چند هفته بعد بار دیگر به دیدن وی رفتم در آن زمان در حال بمباران افغانستان بودیم... از او پرسیدم که ما همچنان بر جنگ عراق اصرار داریم؟ پاسخ داد وضعیت خیلی بدتر از آن است.. سپس دست خود را دراز کرد و یک کاغذ از روی میزش برداشت و گفت این کاغذ از طبقه بالا به دست من رسید که مقصودش دفتر وزیر دفاع بود...وی گفت این یادداشت توضیح می دهد که چگونه باید طی 5 سال 7 کشور را نابود کنیم...ابتدا عراق سپس سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و در آخر ایران....

 

کلارک تصریح می کند که در مورد خاورمیانه باید این واقعیت را گفت که اگر نفت نبود، خاورمیانه همانند آفریقا بود. هیچ کسی به دخالت در آفریقا تهدید نمی کند. و بی شک حضور شرکت «پترولیوم» در منطقه در گسترش نفوذ سهیم بوده است.»

«ژنرال وسلی کلارک» تاکید می کند که در این گزارش ها تاکید شده است که از حضور روسیه و چین در منطقه باید به هر طریقی که شده جلوگیری شود.)

سوریه در منطقه ای دارای امکانات ویژه استراتژیکی واقع است: مناطق دریائی متعلق به  لبنان، اسرائیل، غزوه، و جزیره قبرس دارای ذخایر عظیم نفت و گاز هستند. همچنان فقط از طریق سوریه ممکن است لوله های نفت خام و گاز متعلق به ترکمنستان، عربستان و قطر عبور داده شده از خلیج فارس و عراق به اروپا منتقل شود. این کار بازار فروش گاز روسیه را نیز تهدید و محدود می کند و این موضوع یکی از اهداف مهم امریکا و غرب است، یعنی جلوگیری از صدور انتقال نفت و گاز روسیه از طریق سوریه و گشایش مسیر نفت و گاز همپیمانان خود در خلیج فارس. نباید فراموش کرد که بشار اسد در سال 2009 از برنامه انتقال نفت و گازی که قرار بود از طریق عراق وارد سوریه و از آنجا به آب های آزاد و غرب منتقل شود صرف نظر کرد و این مخالفت فقط انتقال نفت گاز ترکمنستان، عربستان و قطر را شامل نمی شد بلکه بشار اسد با عبور لوله های نفت و آب از ترکیه به اسرائیل از خاک خود نیز مخالفت کرده بود و جرم اسد از نظر آمریکا، اسرائیل و دنیای غرب نیز مخالفت او بود.

مورد مهم دیگر ارتباط گیری و بستن قرارداد هائی در سال 1979 با ایران است. او همچنین مناسبات دوستی با حزب الئه لبنان را نیز از سال 1982 آغاز کرد. مناسبات مذکور مسیر ایران و حزب الئه لبنان را به اسرائیل هموار می کند. به همین دلیل نیز دولت بشار اسد خاری در چشم دولت اسرائیل است. تمامی این مناسبات در مکانی اتفاق می افتد که اگر طبق آرزو های غرب حذف بشار اسد از طریق ایجاد جنگ داخلی ممکن می شد، می توانستند سوریه را به جولانگاه ارتش ناتو و اسرائیل مبدل کنند و آنها به تمامی مقدرات اقتصادی، نظامی، سیاسی منطقه خاورمیانه مسلط می شدند اهمیت حضور بشار اسد در قدرت در این جا مشخص می شود.

مورد مهم دیگر که برای بشار اسد نیز همچون پدرش غیر قابل معامله است منطقه اشغالی بلندی های جولان می باشد. این منطقه که فقط 70 کیلومتر از شهر دمشق فاصله دارد، در جنگ شش روزه سال 1967 به اشغال اسرائیل در آمده است. اسرائیل در سال 1982 این مناطق را به عنوان بخشی از خاک خود اعلام کرد و حتی در سال 2013 اجازه استقرار تاسیسات استخراج نفت را صادر کرده است. این اقدام هیچگاه مورد تأیید سازمان ملل قرار نگرفته است. همچنین اسرائیل با نصب دستگاه‌های هشداردهنده بر بلندی‌های جولان، تمامی تحرکات نظامی سوریه را زیر نظر دارد.

دولت و ارتش اسرائیل از شبه نظامیان ضد دولت بشار اسد حمایت کامل انجام می دهند. انواع حمایت های اسرائیل از تروریست ها در سوریه از طریق منطقه اشغالی جولان انجام می شود. نه فقط دریافت سلاح و مهمات توسط شبه نظامیان ضد سوری از این طریق انجام می شود بلکه امکانات داروئی، درمانی از جمله انتقال زخمی ها به بیمارستان های اسرائیل نیز از همین مسیر انجام می گیرد. انتشار عکس هائی از بستری شدن رهبران زخمی داعش در بیمارستان های اسرائیلی گواه این مدعا است. گروه کلاه آبی های سازمان ملل نیز در این رابطه گزارش های متعددی داشته اند. کمک ارتش اسرائیل به گروه به اصطلاح امدادی (کلاه سفید ها) که دست نشاندگان اسرائیل و انگلیس هستند نمونه بارزی حمایت از تروریست ها توسط اسرائیل را نشان می دهد. سایت صدای آلمان (دویجه وله» در این رابطه نوشت:« ارتش اسرائیل روز دوشنبه (۳۱ تیر / ۲۲ ژوئیه) بیش از ۴۰۰ تن از اعضای گروه امدادگر سوری "کلاه سفیدها" و اعضای خانواده‌شان را از مناطق جنگی در جنوب غربی سوریه به اردن انتقال داد... سخنگوی وزارت امور خارجه سوریه در( این رابطه) گفت که "این اقدام بزهکارانه اسرائیل نشان‌دهنده چهره واقعی "کلاه سفیدها" است، زیرا اعضای این سازمان افراد خط مقدم جبهه "تروریست‌ها" را تشکیل می دهندعلاوه بر این اسرائیل می کوشد تا در فاصله 40 کیلومتری داخل خاک منطقه اشغالی جولان منطقه ای حائل احداث کند. کشورهای صنعتی غرب بویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه، همچنین کشورهای خلیج فارس و ترکیه آموزش، تامین سلاح و تدارکات اپوزیسیون افراطی در سوریه را رهبری می کنند.  تمامی تحرکات مربوطه زیر نظر آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا(CIA) انجام می شود.

این آژانس که از جمله آژانس های زیر مجموعه «جامعه اطلاعاتی آمریکا» است. دولت آمریکا در سال 2011 تحریم های مختلف اتخاذ شده از سال 1979 تشدید کرد و به انواع اقدامات قهری و اجباری بر علیه مردم سوریه متوسل شده است. به گزارش «ادریس جزایری» گزارشگر ویژه سازمان ملل این اقدامات به اصطلاح تنبیهی بر علیه دولت قانونی بشار اسد هیچگونه تاثیر عملی نداشته است و فقط ملت سوریه را در بحران اجتماعی ـ اقتصادی فرو برده است. گزارش های (اسکوا) : سازمان جهانی بهداشت و کمیته توسعه اقتصادی ـ اجتماعی غرب آسیا وابسته به سازمان ملل گویای از رنجوری و آوارگی مردم بیگناه سوریه است که نتیجه این نوع تحریم ها است.

غرب بویژه آمریکا تبلیغات بی پایه و سند استفاده از سلاح های شیمیائی به ابزاری بر علیه دولت بشار اسد تبدیل کرده است با وجود اینکه به طور مستند گروه هائی مثل «جبهه نصرت» (القاعده در سوریه) بار ها از این ابزار استفاده کرده است.

روسیه در سال های قبل از جنگ داخلی سوریه با اکراه دخالت های آمریکا را در افغانستان، عراق، لیبی، و ایران شاهد بود و با خویشتنداری کوشید تا وارد عرصه این درگیری ها نشود اما در سوریه شرایط کاملا فرق می کرد. احتمال به خطر افتادن موجودیت پایگاه دریائی روسیه در دریای میانه (شهر بندری طرطوس در شرق سوریه) به عنوان خط قرمز روسیه هشداری بود که توجه روسیه را به سوریه جلب کرد. این پایگاه تنها پایگاه نظامی باقی مانده از زمان شوروی است. این پایگاه تنها و آخرین امکان حضور نظامی روسیه بر دریای میانه است. به این مجموعه باید مناسبات اقتصادی ـ نفتی دو کشور را نیز افزود.به همین دلیل بود که روسیه در سپتامبر سال 2015 نیروی نظامی خود را به سوریه اعزام کرد.برای روسیه برعکس اهداف آمریکا و عربستان سعودی که در تشدید منازعه و دامن زدن به اختلافات مذهبی با ایران کوشش می کنند، ثبات سیاسی ـ اقتصادی در منطقه بویژه در سوریه از اهمیت بالائی برخوردار است. در مبارزه با جنگ نیابتی آمریکا و غرب که از آستین داعش در سوریه و عراق بیرون آمده است.روسیه اتحاد عمل با دولت قانونی بشار اسد، ایران و حزب الئه را چاره کار می داند.

جنگ سوریه در اصل بیش از یک جنگ داخلی است، این جنگی با هدف ایجاد یک نظم نوین جهانی برای امپریالیست ها بود که در عمل به زیان اهداف خود تبدیل شد. اکنون نظم نوین جهانی جدیدی ایجاد شده است.آمریکا قدر قدرتی خود را از دست داده و روسیه با رهبری پوتین بار دیگر به صحنه بین الملی سیاست بازگشته است.

 

http://www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/desamr/index579.html

برای کسب اطلاعات بیشتر در همین رابطه لطفا به لینک زیر مراجعه کنید:

« میزبزرگ شطرنج جهانی »

http://www.rahetudeh.com/rahetude/mataleb/obama/html/aghaz-shatranj.html

فیلم اظهارات «ژنرال آمریکائی وسلی کلارک» فرمانده پیشین ناتو در اروپا را در رابطه با برنامه حمله به 7 کشور از جمله ایران را در لینک زیر می توانید، مشاهد کنید.

http://www.vidofa.com/video/P024SW01AS58

 

تلگرام راه توده:

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 668  راه توده -  24  آبانماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت