راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

 

"بازار آزاد"

ریشه بحران

در کارخانه ها

 

واحدها و صنایع خصوصی سازی شده در ایران یکی پس از دیگری در بحران فرو می روند. پس از افتضاح پتروشیمی ها و فولادی ها و شرکت هایی مانند هپکو که همچنان در وضعی مبهم قرار دارند یا به زیان اقتصاد ملی به کار افتاده اند، در این هفته شاهد درگیری ها و اعتصاب ها و طبق معمول بازداشت ها و فشارهایی بودیم که شرکت تولید نیشکر هفت تپه و کارگران و مردم آن منطقه در مرکز آن قرار داشتند. هر کدام از این واحدهای خصوصی سازی شده به دلیلی در بحران است ولی بحث بر سر سیاست های دولت و حکومت است که با وجود آنکه پیامدهای منفی اجتماعی و اقتصادی خصوصی سازی ها آشکار شده همچنان بر ادامه آن پافشاری می کند. بخش مهمی از این پافشاری ناشی از منافع طبقاتی است. یعنی رانت خوارها و غارتگران و سرمایه‌داری نظامی و تجاری ارکان دستگاه های تصمیم گیرنده را به تصرف درآورده اند و صرفنظر از هر پیامدی می خواهند به خصوصی سازی‌ها و آزادی تجارت که به تمرکز ثروت در دست آنها انجامیده ادامه دهند. اما بخشی از این پافشاری بر ادامه خصوصی‌سازی‌ها و تجاری سازی‌ها ناشی از اعتقاد کارگزاران حکومتی به برنامه های اقتصاد بازار آزاد به اصطلاح "خود تنظیم کننده" است. براساس این اعتقاد اگر همه چیز به بازار آزاد سپرده شود خودبخود و بدون نیاز به هیچگونه اندیشه و برنامه ریزی و هدایت ملی و دولتی همه چیز درست و اصلاح می شود.

اقتصاددانان حکومتی و مبتکران این برنامه ها در30 سال گذشته که به ضعف توصیه های خود و نادرست از آب درامدن آنها آگاه شده اند، برای فرار از مسئولیت مدعی هستند آنچه می گویند، سخن و نظر آنها نیست، بلکه "علم" است. گناهی اگر هست بعهده علم است و نه آنها و اصلا علم جز آنچه آنها می گویند نیست. هر کس غیر از آن بگوید خلاف علم سخن گفته است. اما در واقع برنامه های اقتصادی مورد نظر آنها تنها وجهی که ندارد وجه علمی است بلکه یک "مکتب" و در واقع شکلی از مذهب و آیین دینی است. مکتب اقتصاد بازار آزاد خود تنظیم کننده نه یک نظریه علمی که نظریه‌‌ای است "ایمانی" که از روی الگوی ادیان و مذاهب ساخته شده است. به همین دلیل تا تفاوت علم و ایمان را در نیابیم نمی توانیم ادعای اقتصاددانان حکومتی ایران را ارزیابی کنیم.

هدف علم کشف حقیقت است و با آزمایش و خطا و نفی و اثبات سرو کار دارد. بنابراین پیامدهای علم به طور نسبی قابل پیش بینی و به طور عموم قابل ارزیابی است. شما اگر آب را به جوش آورید‌ می‌توانید پیش بینی کنید که در حدود 100 درجه به جوش‌ می‌آید و‌ می‌توانید مشاهده و ارزیابی کنید که به جوش‌ می‌آید یا‌ نمی‌آید. در حالیکه ایمان با کشف حقیقت و ابزارهای عملی کاری ندارد. به حقیقتی معتقد است و در چارچوب آن عمل‌ می‌کند. ایمان نه قصد کشف حقیقت را دارد و نه اساسا از آن طریق کشف حقیقت ممکن است.

مثلا اگر کسی نماز بخواند و بگوید من یک ماه نماز‌ می‌خوانم و دعا‌ می‌کنم خداوند یک میلیون تومان به من پول بدهد. اگر بعد از یک ماه چنین پولی به من رسید‌ می‌فهمم نماز درست است و خدا وجود دارد اگر نه که وجود ندارد! چنین فردی ایمان ندارد،‌ می‌خواهد آزمایش کند و بود یا نبود خدا را کشف کند. یعنی‌ می‌خواهد یک امر ایمانی را از راه علمی یعنی آزمایش دستورالعمل‌های آن بیازماید.

طبعا به چنین فردی خواهند گفت که اعتقاد به خداوند و نماز یک امر ایمانی است. بعد هم دین یک مجموعه، یک "بسته" است. هیچ دینی نیست که تنها یک فریضه، یک دستور، یک وظیفه داشته باشد.

نظریه اقتصاد بازار آزاد از روی همین الگوی دینی ساخته شده است. مثلا اگر اقتصاد دانی بگوید که ما‌ می‌خواهیم خصوصی سازی کنیم. چند کارخانه یا واحد یا بنگاه دولتی را در نظر‌ می‌گیریم و آنها را خصوصی‌ می‌کنیم و پیامدهای آن را‌ می‌سنجیم. اگر خوب بود ادامه‌ می‌دهیم، اگر بد بود جلوی آن را‌ می‌گیریم، یا روش آن را اصلاح‌ می‌کنیم، یا تعدیل‌ می‌کنیم. این‌ می‌شود یک روش علمی. یعنی ما‌ می‌خواهیم خصوصی سازی را ارزیابی کنیم. ولی اقتصاد دانان طرفدار مکتب اقتصاد بازار آزاد این روش علمی را نمی پذیرند. آنها‌ می‌گویند همین که شما‌ می‌خواهید خصوصی سازی را ارزیابی کنید یعنی به اقتصاد بازار آزاد ایمان ندارید! در حالیکه به درستی اقتصاد بازار آزاد باید ایمان داشت. باروش‌های علمی‌ نمی‌توان آن را سنجید. شاید این سخن شوخی بنظر بیاید، ولی آنچه آنها‌ می‌گویند جز این نیست.

آنها‌ می‌گویند پیامد مثبت اقتصاد بازار آزاد را با 4 یا 5 یا 10 یا 100 کارخانه را خصوصی کردن معلوم‌ نمی‌شود. باید 10، 20 یا حتی 50 سال بدون چشمداشت و بدون انتظار نتیجه مثبت خصوصی سازی کنید. به هر ویرانی هم که ختم شد باید ادامه دهید. چرا؟ چون اقتصاد بازار آزاد یک مجموعه، یک "بسته" است. برای ارزیابی مثلا خصوصی سازی باید ببینید که آیا بقیه "بسته" را هم انجام داده اید، یعنی بقیه "فرایض" را هم بجا آورده‌اید؟ خصوصی سازی به تنهایی پیامدی بدنبال ندارد. همزمان با خصوصی سازی باید "آزاد سازی" هم کرد یعنی باید قیمت همه کالاها را آزاد کرد، دستمزد و حداقل دستمزد و قانون کار را لغو کرد، از صنایع داخلی نباید حمایت کرد، دولت را باید تا مرز فروپاشی کوچک کرد، تجارت و واردات را باید "آزاد" کرد و اگر همه این کارها را کردید، باز هم هنوز کارهایی باقی مانده که نکرده اید و بقول خودشان اقتصاد بازار آزاد "وضعیت آرمانی" یعنی غیرقابل تحقق است که هرگز‌ نمی‌شود بدان رسید.

این ادعا که اقتصاد بازار آزاد یک "بسته" و یک "وضعیت آرمانی" و غیرقابل تحقق کامل است مهمترین جنبه ایمانی و غیرعلمی آن است. در واقع تحت هیچ شرایط و در هیچ زمان امکان ارزیابی و بررسی علمی پیامدهای اجرای توصیه های مکتب اقتصاد بازار آزاد بر یک کشور وجود ندارد.  

مکتب اقتصاد بازار آزاد از این جهت نیز با علم بیگانه است و از الگوی ایمانی و مذهبی تبعیت می کند که با شرایط و زمان و مکان کاری ندارد. اگراز یک روحانی مسلمان بپرسند که مسلمانان‌‌‌اندونزی چه باید بکنند، خواهد گفت مثلا نماز خود را بموقع بخوانند، روزه بگیرند، فرایض دینی را بدرستی انجام دهند و مشابه آن. نخواهد گفت اجازه دهید من اول شرایط‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌اندونزی را بررسی کنم. درست همین شیوه برخورد را بانک جهانی با مسایل جهان دارد. اقتصاد بازار آزاد براساس الگوی مذهب نیاز به بررسی شرایط ندارد. اگر به بانک جهانی بگویید مثلا راجع به کشور "چاد" نظر دهد نخواهد گفت اجازه دهید من شرایط چاد را بررسی کنم و مثلا چون در چاد بخش دولتی آن ضعیف است، این بخش را تقویت کنید یا به فلان بخش‌ها یارانه بدهید و به آن یکی‌ها ندهید. همان دستورالعملهای اقتصاد بازار آزاد را که به ایران و تایلند و مالی و آلاسکا توصیه‌ می‌کند به چاد هم همانها را‌ می‌دهد. خصوصی سازی کنید، یارانه‌ها را حذف کنید، قیمت‌ها را "آزاد" کنید، درهای اقتصاد را بر روی واردات باز کنید، به حمایت از صنایع داخلی پایان دهید و شما در قطب باشید یا در استوا، در اروپا باشید یا افریقا، در یونان باشید یا بیافرا، توصیه‌های بانک جهانی تغییر‌ نمی‌کند، چون ماهیت این توصیه‌ها در ورای شرایط و زمان و مکان است.

نظریه اقتصاد بازار آزاد چون از روی مذهب الگوبرداری شده به لحاظ منطق درونی خود خلل ناپذیر است. هیچ مذهبی را‌ نمی‌توان از درون خود یا براساس پیامدهای آن برای مومنان نفی کرد. همانگونه که‌ نمی‌توان هیچ مذهبی را از طریق علم نفی و اثبات کرد. اگر‌ می‌شد مذهبی را از طریق علمی نفی یا اثبات کرد تا به امروز یا همه مذاهب از بین رفته بود یا یکی از مذاهب بر دیگری غلبه کرده بود.

حالا اصلا مکتب اقتصاد بازار آزاد یک نظریه ایمانی و غیرعلمی است، اشکالش چیست؟ شماری اقتصاددان در دستگاه حکومتی ایران یا در بانک جهانی هستند و به این نظریه ایمان مذهبی پیدا کرده اند یا به همه دنیا توصیه می کنند، مشکلش در کجاست؟ مشکل در اینجاست که اولا اجرای آن را با روش علمی نمی توان به پیش برد یعنی نمی توان آن را مورد آزمایش و خطا قرار داد. ثانیا پیامدهای آن قابل ارزیابی و تصحیح نیست. نتیجه برنامه ریزی بر این اساس آن‌ می‌شود که ما هیچوقت‌ نمی‌توانیم اقداماتی را تعیین کنیم و پیامدهای آن را پیش بینی و این پیش بینی‌ها را ارزیابی و تصحیح کنیم. چون طبق نظریه اقتصاد بازار آزاد پیامدهای سیاست‌های ما نتیجه آن کارهایی نیست که کرده‌ایم، پیامد آن کارهایی است که نکرده ایم. اگر پیش بینی به تحقق نپیوسته، اگر بدی به ما رسیده نتیجه آن فرایضی نیست که بجا آورده ایم، عقوبت آن فرایضی است که بجا نیاورده ایم. پیامدهای منفی حاکمیت سودآوری، نتیجه خود سازوکار سودآوری نیست، پیامد باز نکردن کامل راه سودآوری، آزاد نکردن کامل بازار است. همیشه یک کار و کارهایی وجود دارد که ما نکرده ایم و همه مشکلات ناشی از همان قسمت است.

مثلا امروز ما معتقدیم که وضع وخیم و نزدیک به فروپاشی اقتصاد ایران ناشی از اجرای برنامه‌های اقتصاد بازار آزاد در ایران در سه دهه گذشته است. طرفداران اقتصاد بازار آزاد می‌گویند خیر! این ناشی از اجرای ناکامل و نادرست اقتصاد بازار آزاد است. ما‌ می‌گوییم پیامد اجرای ناکامل آن وضع کنونی است، اگر کامل اجرا شود که به خانه خرابی ملت و فروپاشی دولت و تجزیه ایران خواهد انجامید. آنها‌ می‌گویند که خیر درصورت اجرای کامل، ایران از ژاپن جلو خواهد زد. بحث بر سر این نیست که حق با ما یا با آنهاست. بحث بر سر این است که اقتصاد بازار آزاد یک نظریه دینی و ایمانی است و کسی نمی تواند نظریه ایمانی را بر اساس علمی ارزیابی کند. رفتن به جنگ نظریه اقتصاد بازار آزاد مانند رفتن به جنگ علیه مسیحیت یا اسلام است. همانطور که درست و نادرست هیچ مذهبی را با روش های علمی نمی توان ثابت کرد، نظریه اقتصاد بازار آزاد را هم با روش علمی یعنی با ارزیابی و آزمایش و خطا نمی توان نفی یا اثبات کرد.

اینکه کاربست توصیه های بانک جهانی و اقتصاددانان حکومتی ایران با آنکه اینچنین به ویرانی و فروپاشی انجامیده همچنان ادامه می یابد، صرفنظر از جنبه منافع طبقاتی آن ناشی از این ماهیت ایمانی و غیرعلمی و غیرقابل ارزیابی آن است. صد نیشکر هفته تپه و فولاد اهواز و ارج و آزمایش دیگر هم نابود و ویران شود و بجای پنجاه درصد کنونی، هشتاد درصد مردم ایران هم در فقر و فلاکت و گرسنگی غرق شوند تا آن منافع طبقاتی و ایمان حامی آن منافع حاکم است، این برنامه ها و سیاست ها تغییر نخواهند کرد و مورد ارزیابی علمی قرار نخواهند گرفت.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 670  راه توده -  8 آذرماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت