راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مارکسیسم و شرق - 6

مارکسیسم

و اروپا محوری

 

 

برای ارزیابی رابطه مارکسیسم با شرق مهمترین مسئله‌ای که دربرابر ماست، رابطه مارکس و مارکسیسم متقابلا با غرب یا بعبارت دیگر "اروپامحوری" مارکس و در نتیجه مارکسیسم است. در این زمینه سه نظر عمده وجود دارد:

1- شماری که در میان آنها برخی مارکسیست‌ها نیز به چشم می‌خورند معتقدند که مارکس در آغاز فعالیت خود و در حین آن به طور طبیعی تحت تاثیر اندیشه‌های اروپامحورانه دوران خود قرار داشت که نشانه‌های آن را در برخی ارزیابی‌ها و اظهارنظرهای وی درباره شرق و هند و نقش انگلستان می‌بینیم و هنوز هم شماری تحت عنوان "مارکسیسم" به آنها استناد می‌کنند و می‌خواهند از طریق آن سرمایه‌داری و امپرياليسم را توجیه کنند. در حالیکه بنظر اینان مارکس بعدها و به‌ تدریج و تحت تاثیر تجربه مبارزات اجتماعی در آسیا و اروپا از این اندیشه‌های اروپامحورانه فاصله گرفت.

2- گروه دوم را شماری از مخالفان استعمار و هواداران نظریه‌های "پسا استعماری" و برخی نیروهای مترقی شرق و البته شماری از دشمنان مارکسیسم تشکیل می‌دهند که مدعی هستند که مارکس نه تنها اروپامحور بود بلکه یکی از پایه‌های اروپامحوری به شمار می رود و از این نظر مارکسیسم در بهترین حالت یک دانش غربی است که چیزی ندارد به شرق بیاموزد یا به کار شرق بیاید.

3- گروه سوم را هم عمدتا مارکسیست‌هایی تشکیل می‌دهند که اصولا اندیشه اروپامحوری مارکس را یک افسانه و تخیل می‌دانند که ساخته و پرداخته مخالفان مارکس یا هواداران اندیشه‌های پسا استعماری است.

ما در اینجا فعلا به هیچکدام از این سه گروه کاری نداریم، زیرا معتقدیم مسئله اروپامحوری را باید در آغاز، خارج از مارکس و مارکسیسم و بر روی پایه‌هایی دیگر بررسی کرد. بنظر ما دقیق ترین و عمیق‌‌ترین طرح مسئله اروپامحوری و منسجم‌ترین کوشش برای پایه ریزی نظری و عملی حل آن نخستین بار و – شاید بتوان گفت به طور استثنایی تا به امروز- توسط "نیکلای کنراد" تاریخنگار برجسته اتحاد شوروی انجام شده است.

ن.ای. کنراد (1891-1970) پایه گذار مکتب ژاپن شناسی اتحاد شوروی، آسیا، چین و شرقشناس برجسته آن کشور است که هرچند نام او کمتر شنیده شده ولی در واقع می‌توان وی را بنیانگذار مکتبی در تاریخنگاری دانست که در دوران پس از جنگ جهانی دوم در اتحاد شوروی شکل گرفت و بعدها در غرب به شکلی تحقیرآمیز تحت عنوان نظریه "تک خطی تاریخ" معروف شد. غالب نوشته‌های او به صورت مدخل‌هایی در انسیکلوپدی بزرگ شوروی منتشر شده است که در آنها خطوط کلی این نظریه در جوانب مختلف آن نشان داده شده است. نیکلای کنراد با "آرنولد توین‌بی"، تاریخنگار مشهور انگلیسی، مکاتباتی داشت و درباره وی مقالاتی در انسیکلوپدی شوروی نوشت که احسان طبری در پیشگفتار ترجمه فارسی اثر کاسمینسکی درباره توین‌بی (بدون بردن نام کنراد) به این مقالات اشاره می کند. در سال 1967 بخش مرکزی ادبیات شرقی در مسکو مجموعه‌ای از عمده ترین مقالات و بنیان اندیشه‌های وی را تحت عنوان "شرق و غرب، دوقلوی‌های جدایی ناپذیر" به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر کرد که منبع تمام نقل قول‌های ماست. همین عنوان "دوقلوهای جدایی ناپذیر" درک کنراد را از تاریخ، جهان، غرب، شرق و اروپامحوری نشان می‌دهد. بنیان اندیشه کنراد ایستادن دربرابر ایجاد جهان‌های جداگانه و راه‌های جداگانه تحول تاریخی است که ابعادی مختلف دارد و ما در آینده به تفصیل اندیشه‌های وی را بررسی خواهیم کرد. در اینجا به بحث درباره اروپامحوری باز می‌گردیم.

اروپامحوری ایدئولوژیک و اروپامحوری علمی

کنراد توضیح می‌دهد که شرقشناسی به عنوان رشته‌ای متمایز، در غرب و عمدتا در ارتباط با نیازهای دولت‌های استعماری برای شناخت شرق و اداره آن شکل گرفت. با اینحال وی تاکید می‌کند که معنای این سخن آن نیست که همه دانشمندان اروپایی که در رشته‌های شرقشناسی کار می‌کردند سرسپرده استعمار بودند یا برای اهداف آنها کار می‌کردند. غالبا آنها اندیشمندانی مستقل و اصیل بودند و کارهایشان را از روی اعتقاد و علاقه انجام می‌دادند.

کنراد میان دو شکل اروپا محوری تمایز قائل می‌شود. نخستین شکل اروپامحوری که ما آن را "اروپامحوری ایدئولوژیک" می‌نامیم عبارتست از کوشش به ظاهرعلمی برای توجیه عقاید نژادپرستانه یا برتری اروپا نسبت به مردم شرق و آسیا و افریقا. در واقع این همان شکل اروپامحوری است که امروز بیش از همه مورد بحث است و وقتی از اروپامحوری سخن گفته می‌شود، بیشتر این مفهوم از اروپامحوری مورد نظر است. کنراد این شکل از اروپامحوری را به کلی از بحث خود کنار می‌گذارد.

شکل اصلی اروپامحوری به نظر کنراد آنچیزیست که وی آن را "اروپامحوری علمی" می‌نامد. اروپامحوری علمی به چه معناست؟ کنراد توضیح می‌دهد که در آستانه سده‌های جدید، محور پیشرفت و دانش از شرق و آسیا به غرب و اروپا منتقل شد. در نتیجه تردید نیست که علوم معاصر در همه شاخه‌های آن در سده‌های اخیر و به ویژه از سده هفدهم به بعد در کشورهای اروپایی پایه ریزی شد. این خصلت پیشرفته دانش در اروپا بازتابی از پیشرفت روند عمومی تاریخ در این کشورها بود که آنها را پیشگام تحول تاریخی بشریت کرد.  در عین حال مناسبات اجتماعی نیز در این کشورها مدام پیچیده تر و رشدیافته تر گردید که همراه با آن علوم اجتماعی نوینی را بوجود آورد که برخاسته از تجربه سازمان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه اروپایی و بنوعی پاسخ به مسائل آن بود. در عرصه علوم اجتماعی، این دانش در اروپا در عالیترین سطح خود در مارکسیسم متجلی شد. از این نظر مارکس و مارکسیسم هم جزیی از روند طبیعی، غیرقابل بحث و اجتناب ناپذیر "اروپامحوری علمی" هستند.

ولی به گفته کنراد اروپامحوری علمی در عرصه علوم اجتماعی، یعنی پیشگامی اروپا در عرصه اجتماعی و در نتیجه در عرصه دانش اجتماعی، همواره با خود این خطر را دارد که مقوله‌هایی که از تاریخ و فرهنگ کشورهای غربی کشف شده‌اند به طور مکانیکی به پدیده‌هایی که در تاریخ و فرهنگ کشورهای شرق دیده می‌شود انتقال داده شوند. از این سخن کنراد، دو راه و دو نتیجه را می‌توان استنباط کرد: نتیجه و راهی که فورا و ساده تر به ذهن می‌رسد آن است که پس باید تاریخ شرق را از تاریخ غرب جدا کرد و مقولات و مفاهیم ویژه شرق را ایجاد کرد. پاسخ کنراد - و در واقع پروژه وی - چنین نیست. بنظر او تاریخ جهانی، یک تاریخ واحد بشریت است که در شرق و غرب مشترک است. پاسخ به مسئله اروپامحوری علمی، ایجاد آسیامحوری علمی نیست. گنجاندن تاریخ شرق، تاریخ آسیا و همه جهان در یک دانش واحد تاریخی، تبدیل کردن علم اروپا محور به علم جهانشمول است. بنابراین مسئله این نیست که برده داری آسیایی را با برده داری اروپایی یا فئودالیسم اروپایی را با زمینداری آسیایی بسنجیم و مقایسه کنیم و تفاوت‌های آن را بیابیم. مسئله اصلی عبارتست از آن است که مقوله برده داری یا فئودالیسم را که اکنون از تجربه اروپا اتخاذ کرده‌ایم از نو تعریف کنیم به شکلی که تجربه و تاریخ شرق نیز در آنها گنجانده شود. بعبارت دیگر مقوله‌های اروپامحور را باید به مقوله‌های جهانشمول تبدیل کرد. و این در همه عرصه‌های مسائل عام تاریخی، اجتماعی و فلسفی. مثلا به نظر کنراد مقوله مربوط به آگاهی اجتماعی نظیر "خردگرایی" در تاریخ تفکر فلسفی شرق، چین و هند، دارای پیشینه و بنیان‌های مستقل و ویژه خویش است که الزاما به معنای آن نیست که ریشه آن باید در فرمول "می اندیشم، پس هستم" دکارت باشد. پس خردگرایی را باید طوری درک کنیم که خردگرایی شرقی هم در آن گنجانده شود.

کنراد معتقد است "باید این اندیشه در مغز استخوانمان جای گیرد که شکلگیری مقولات عام باید براساس داده‌هایی انجام شود که از شرق و غرب، هردو گردآوری شده است. مثلا شکلگیری گونه و سنخ عام شکلبندی برده داری، که در پرتو آن تنوع گونه‌های مشخص تاریخی آن را بتوان روشن کرد، نمی‌تواند تنها براساس داده‌های یونان و رم باستان به تنهایی انجام شود. این کار باید براساس مطالعه تطبیقی موادی انجام شود که نمونه وار شکلبندی برده داری باشند در هر جایی که این شکلبندی وجود داشته‌اند و به ویژه آنجا که دوران‌های تحولی همه جانبه را گذرانده‌اند."

رفتن به مصاف اروپامحوری علمی بنابراین مسئله مقاله نویسی یا افشاگری نیست، یک طرح و پروژه بزرگ و طولانی تاریخی است. اروپامحوری علمی یک سابقه حداقل سیصد ساله پشت سر خود دارد و بحث بر سر مقابله با آن نیست، بحث بر سر پشت سر گذاشتن آن است و تنها یک راه برای این پشت سر گذاشتن در عرصه علمی وجود دارد: گسترش دانش ما درباره شرق و تاریخ آن و درک و نشان دادن پیوندهای آن با تاریخ اروپا و جهان، در درون یک تاریخ واحد و مشترک همه بشریت. بنظر کنراد این وظیفه‌ای است که دربرابر علوم اجتماعی و بویژه تاریخنگاری شوروی قرار دارد، یعنی کشوری که بدلیل آنکه در آسیا و اروپا قرار گرفته می‌تواند چنین طرحی را به پیش برد، و بدلیل گرایش مارکسیستی غالب تاریخنگاران آن با اروپامحوری ایدئولوژیک و برتری طلب به کلی بیگانه است.

پیش از آنکه به مسئله ابعاد و نتایج و سرانجام طرح کنراد و میزان پیشرفت آن بیاندیشیم، لازم است جوانب مختلف نگاه و طرح تاریخی او را دقیق تر بررسی کنیم.

---------------------

1-6

N.I.Konrad, West—East, Inseparable Twain, Selected Articles, Central Department of Oriental Literature, Moscow, 1967

 

2-6

کاسمینکسی، یوگنی؛ نقدی بر فلسفه تاریخ آرنولد توین‌بی، ترجمه هوشنگ تیزابی (1346)، پیشگفتار احسان طبری، انتشارات حزب توده ایران، 1358

 

لینک شماره های گذشته:

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2018/AGUST/657/bazgardim.html

 

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2018/AGUST/659/marksism.html

 

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2018/septamr/661/marks.htm

 

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2018/septamr/662/marks4.html

 

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2018/october/664/marksism.html

 

 

 

 تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 664  راه توده -  26 مهر ماه 1397

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت