راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شاه در اوج

اقتدار و استبداد

 

   

سال 1350، سال برگزاری جشن های 2500 ساله شاهنشاهی از یکسو و سال عملیات مسلحانه بقایای گروه سیاهکل در خیابان های تهران از سوی دیگر است. همچنین سال اعدام های پیاپی قاچاقچیان مواد مخدر در سراسر ایران به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر.

شاه که از واقعه سیاهکل یکبار دیگر میل به تشدید خشونت را آموخته بود، این خشونت را بصورت اعدام جوانانی که جان در کف گرفته و به مبارزه بی نتیجه مسلحانه روی آورده بودند ادامه داد. سال 1350 را شاید بتوان اوج اعدام های سیاسی، پس از کودتای 28 مرداد دانست که تا سال 1356 ادامه یافت. در 5 سال پس از 1350 زندان ها از دستگیر شدگان سازمان های سیاسی و چریکی و امنیتی پر شده بود. ساواک توحشی را که در اسرائیل به ماموران و بویژه به مقام امنیتی آن "پرویز ثابتی" آموزش داده بود کامل به نمایش گذاشت. شاه یکبار دیگر نتوانست بفهمد که راه حل آنچه در حال تکامل است، باز کردن گام به گام فضای سیاسی کشور، عقب کشیدن خود و دربار از اعمال قدرت، سپردن امور مملکت به ارگان های انتخابی و فراهم ساختن امکان بازگشت هویت واقعی به مجلس و شورای شهر و دیگر نهادهاست. او نه تنها این را نفهمید، بلکه یکه تازی خود را تا اعلام انحلال احزاب فرمایشی "ایران نوین" و "مردم" و اعلام حزب واحد رستاخیز ادامه داد و زمانی از خواب قدرت پرید که دیگر دیر شده بود و خیابان ها در اشغال میلیونها مردمی بود که دیگر تحملشان سر آمده و سقوط او را طلب می کردند. مردم از دیدن بی وقفه شاه در تلویزیون و مطبوعات و اخبار دستورات و فرمایشات او به جان آمده بودند و حال انزجار پیدا کرده بودند.

در همین سال سازمان پر شمار "ساکا" که ساواک شاهنشاهی توانسته بود در قلب آن نفوذ کند متلاشی شد و شمار زیادی از فعالان این سازمان راهی زندان ها و شکنجه گاهها شدند. ساکا یک سازمان چریکی نبود و برخی از فعالان آن از توده ایهای باقی مانده پس از کودتای 28 مرداد بودند که از حزب و بی عملی آن انتقاد داشتند و سازمان "ساکا" را بنیانگذاری کرده بودند. خبر این دستگیری ها را مطبوعات وقت در یک خط و در واقع ادعای ساواک درباره کشف یک سازمان مسلح منتشر کردند که می خوانید. تمام اخبار مربوط به کشته شدن جوانان مسلح در خیابان های تهران و یا عملیات ترور سیاسی آنها – از جمله ترور سرلشگر فرسیو رئیس دادرسی ارتش- در یک جمله کوتاه در اختیار مطبوعات قرار می گرفت و آنها موظف به انتشار آن، بدون اضافه کردن یک "و" به آن بودند. حتی صفحه و محل انتشار این نوع خبرها را نیز ساواک و وزارت اطلاعات و جهانگردی (سرلشکر سعادتمند و سرهنگ فردوس) تعیین می کردند و به سردبیران مطبوعات دستور آن را میدادند. از سازمان هائی که افراد آن کشته و تیرباران میشدند هیچ چیز نوشته نمی شد، گوئی بیخود و بی جهت جوانانی در خیابان ها خودکشی می کنند و یا در عملیات نظامی کشته می شوند و یا در زندان ها اعدام می شوند!

فیلم گوزن ها، گوشه بسیار کوچک و رنگ پریده ای از این تراژدی است که سناریوی آن از روی سرنوشت "احمد زیبرم" چریک شهری سازمان چریک های فدائی خلق ساخته شد و ساواک پس از تغییراتی در متن و گذاشتن مقدمه ای بر آن با نمایشش موافقت کرد. بموجب  این مقدمه فیلم سرگذشت یک قاچاقچی مواد مخدر است!!

در همین سال، حکام شیخ نشین ها یکی پس از دیگری راهی تهران می شوند تا ریش و سبیلشان را شاه چرب کند و برشان گرداند.

و باز در همین سال، آخرین ژنرال دارای شخصیت و تفکر در ارتش بدستور شاه برکنار شد. ارتشبد جم. در سال 56 شاه همانگونه که به یاد علی امینی افتاده و او را برای تشکیل کابینه به کاخ دعوت کرد، از ارتشبد جم نیز خواست که به ایران بازگشته و ارتش را بدست بگیرد. ارتشبد جم به ایران آمد و با شاه هم ملاقات کرد اما شاه شرایط او را نپذیرفت و او نیز مانند علی امینی قبول نکرد که یکبار دیگر مجری دستورات و فرامین شاه شود و به خارج از کشور بازگشت. هر یک از این افراد، زخم خود رائی و استبداد شاه درعین نادانی اش را در پهلو داشتند. ارتشبد فریدون جم برکنار شده و امثال ارتشبد ازهاری و ارتشبد نصیری جای او را گرفته بودند و امثال سپهبد امجدی که در کودتای 28 مرداد سرهنگ دوم ارتش بود و از شکنجه گران زیر دست سپهبد بختیار بود و سپهبد خسروانی، در راس تشکیلات ورزش کشور قرار گرفته بودند. شاه همیشه سازمان تربیت بدنی که تشکیلات ورزشی کشور بود را سازمانی نظامی فرض کرده و ژنرال ها را در راس آن قرار میداد. همچنان که کمیته ملی المیپک را از سازمان های زیر نظر دربار شاهنشاهی دانسته و برادرش غلامرضا پهلوی را در راس آن گذاشته بود. تیم ملی فوتبال ایران در همین سال، با توطئه ای که ساواک ترتیب داده بود متلاشی شد و کاپیتان آن "قلیچ خانی" سر از زندان در آورد و پس از اعترافات تلویزیونی آزاد شد اما برای همیشه از فوتبال محروم. و باز در همین سال بنیانگذار برنامه گلها "پیرنیا" به خواب ابدی رفت!

در همین شماره راه توده دنبال کنید اخبار سال 1350 را از روی کتاب "از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57" که به همت دکتر عاقلی تهیه و منتشر شده است.

 

تلگرام راه توده:

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 686  - 22 فروردین ماه 1298

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت