راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دلائل

داخلی و خارجی

پیروزی سریع

انقلاب 57

 

 

  

انقلاب 57 در ایران به شکلی نسبتا سریع به پیروزی رسید. بخشی از دلایل این پیروزی سریع به شرایط بین المللی وابسته بود. دهه هفتاد میلادی یا پنجاه خورشیدی اساسا دهه انقلاب‌ها بود. در همان دهه بود که در اروپا، یونان، پرتغال و اسپانیا از شر رژیم‌های دیکتاتوری نظامی آزاد شدند. آمریکایی‌ها در ویتنام شکست خوردند و فرار کردند. لائوس و کامبوج آزاد شدند. در موزامبیک و انگولا جنبش‌های رهایی بخش به پیروزی رسیدند. در یمن و سوریه و لیبی کودتاهایی با مضمون مترقی صورت گرفت.

برخلاف کسانی که مدعی هستند گویا تصمیم به رفتن شاه توسط غرب و در کنفرانس گوادلوپ گرفته شد، خاطرات ژنرال‌هایزر درست خلاف ایران نشان می دهد. وی در خاطراتش به صراحت می گوید با این ماموریت به ایران آمده بود که حتی اگر می توان با کشتن 500 هزار تن رژیم را حفظ کرد. البته وی توجیه می کند که این شمار کشته ایرادی نداشت تا بتوان از کشته‌های بیشتر جلوگیری کرد! بنابراین همه کار برای حفظ شاه انجام شد ولی خاطرات‌هایزر هم نشان می دهد که او فهمید از ارتش کاری بر نمی آید. بدنه ارتش به انقلاب پیوسته و فرماندهان آن که عادت به تبعیت و دنباله روی داشتند، هرچند چشمشان به دهان ژنرال آمریکایی دوخته شده بود، دچار تزلزل و ناتوان از تصمیم گیری بودند.  

مهمترین عامل بین المللی وجود اتحاد شوروی در همسایگی ایران بود که اولا امکان مداخله مستقیم آمریکا را برای جلوگیری از پیروزی انقلاب محدود می کرد و ثانیا، و در نقطه مقابل، از بیم آنکه ایستادگی در برابر انقلاب به تعمیق روند آن و اتحاد نیروهای انقلابی و افزایش نقش نیروهای چپ یا کمک از جانب اتحاد شوروی خواهد انجامید موجب شد در مقابل انقلاب عقب نشینی کنند. یکی از دلایلی که ما امروز نمی توانیم چندان بر روی یک تحول انقلابی در کشورمان حساب کنیم همین عامل بین المللی است. زیرا به محض اینکه یک جنبش انقلابی در کشوری درگیرد سریعا نیروهای جهانی وارد می شوند، یا آن را سرکوب می کنند یا آن را به انحراف می کشانند یا کل کشور را به سوی ویرانی می برند. نظیر همان مقابله رسانه‌‌ای که با جنبش سبز کردند، یا مداخله ترامپ برای سوار شدن بر روی حرکت دیماه گذشته که آن را در خدمت تحریم و جنگ قرار داد. در این شرایط بین المللی مردم نمی توانند بطور جدی وارد یک روند تغییر شوند.

نمونه‌های دیگر این وضع را درجریان بهارعربی دیدیم. نخستین تجلیات مسالمت آمیز خواست دموکراسی در سوریه به فاجعه داعش انجامید. لیبی را اشغال کردند و حکومت و دولت آن را کلا ساقط کردند و فقط نفت آن را می برند. در مصر هم کار به وحشت مردم از حاکمیت اخوان المسلمین مرتجع و هرج و مرج طلب یک نظم باثبات را پذیرفتند. نتیجه آن شد که بقیه ملت‌های منطقه از تجربه بهارعربی ترسیدند و در خود ایران هم همین را بعنوان ترس از خطر "سوریه‌‌ای شدن" می بینیم.

به همین دلیل است که ایجاد یک تعادل جهانی در برابر آمریکا از روسیه  چین یا کشورهای بریکس یا پیمان شانگهای اهمیتی بزرگ برای آینده کشورها و از جمله کشور ما دارد که این را هم با کمال تاسف و تعجب بخشی از اصلاح طلبان معکوس به مردم معرفی می کنند. آنها روسیه و چین را بعنوان حامیان حکومت و عامل بقای آن معرفی می کنند در حالیکه وجود قدرتمندتر آنها تضمینی است که تحولات داخلی در ایران به مداخله غرب نیانجامد. همین ادعا در زمان رژیم گذشته هم می شد و بخشی از مخالفان آن مدعی بودند که روابط ایران و شوروی و خرید و فروش گاز یا ذوب آهن موجب تحکیم و تقویت آن رژیم و مانع از سرنگونی استبداد شاهنشاهی و جنبش انقلابی علیه آن می شود، در حالیکه کاملا عکس آن بود.

 وجود یک وزنه نیرومند در برابر غرب شرط اولیه آن است که مردم حاضر شوند به یک مبارزه انقلابی بدون ترس از سرنوشت سوریه‌‌ای شدن وارد شوند. همانطور که اگر در دهه هفتاد وزنه جهانی اتحاد شوروی وجود نداشت اصلا چیزی بنام انقلاب ایران نمی توانست پا بگیرد چه رسد که به پیروزی دست یابد. خود ویتنام و تمام دیگر جنبش‌های آسیا و افریقا هم با کمک مستقیم و غیرمستقیم شوروی پیروز شدند. این حقیقتی است که رهبران انقلاب ویتنام با مردم خود در میان گذاشتند بجای آن که مانند ایران به مردم خود دروغ بگویند. نتیجه آنکه مثلا صدمین سالگرد انقلاب اکتبر به گواهی یکی از پژوهشگران ایرانی که همزمان به دو کشور رفته بود در ویتنام بصورت یک جشن سراسری ملی و باشکوه تر از روسیه برگزار شد.*

امروز دیگر چیزی بنام قدرت شوروی وجود ندارد ولی چین و روسیه می توانند و می خواهند یک وزنه جهانی دربرابر غرب باشند بدلیل خطرهایی که خود آنها را تهدید می کند و بنابراین ذینفع در یک تعادل هستند. ناسزاهایی هم که به آنها گفته می شود از جانب همانهاست که با تحول و دگرگونی انقلابی از پایین و بدست مردم مخالفند. چه سلطنت طلبان و اپوزیسیون مضحک "ری استارت" که طرفدار حمله آمریکا به ایران هستند، چه جناح‌هایی از اصلاح طلبان داخلی که نگران یک دگرگونی از پایین و متکی به مبارزه مردم‌اند، تکلیف اصولگرایان و راستگرایان هم که معلوم است. این طیف مخالف شکلگیری تعادل جهانی هستند. تعادلی که به ملت‌ها اجازه نفس کشیدن بدهد.

-----

* نگاه کنید به مقاله خانم ماندانا تیشه یار (دیپلماسی ایرانی - آذر 96) که همزمان با جشن صدمین سالگرد انقلاب اکتبر در روسیه و ویتنام حضور داشته است. وی با ناخرسندی از اینکه "دانشجویان دانشگاه ما (علامه طباطبایی) که در بخش اتحادیه دانشجویان راه ابریشم در این برنامه شرکت کرده بودند، برایم گفتند که دانشجویان ویتنامی بسیار پرغرور گفته‌اند که ما نظام سرمایه داری را شکست دادیم"، او از قول دانشجویان می نویسد :

"هوشی مینه غرق در پرچم‌های سرخ و شعارهای آتشین بود ... پرچم‌های سرخ سوسیالیستی در کنار تابلوهای سفید و آبی خوش آمد گویی به سران اَپک، ترکیب عجیب و غریبی در شهر درست کرده بود. البته آنچه بیش از همه به چشم می آمد، پوسترهای لنین در حال سخنرانی در میدان سرخ با نمایی از مناره‌های کلیسای سنت باسیل بود. در چند جای شهر نیز نمایشگاه‌های بزرگ عکس‌های تاریخی به مناسبت هفتادمین سالگرد روابط روس‌ها و ویتنامی‌ها برپا بود. ... یکی از سران دانشگاه‌های دولتی روسیه برایم تعریف کرد که پیش از ورود هیات دانشگاهی روس به شهر هوشی مینه ... به شهر‌هانوی رفته و در مراسم بسیار باشکوه ویتنامی‌ها به مناسبت انقلاب اکتبر روسیه، شرکت کرده بود. ..."

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 682  - 2 اسفند ماه 1297

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت