راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

«نوروز»

بزرگترین جشن خلقی مردم ایران

"احسان طبری"

  

نبینی به «نوروز»، گشته به صحرا

به عیوق ماننده: لاله طری را؟

 

«ناصر خسرو»

نوروز (در پهلوی: نوک روچ) بزرگ ترین جشن خلقی مردم ایران است. هر بخشی از فرهنگ باستانی کشور ما که زیر ذره بین پژوهش گر قرار گیرد، بافت بسیار درهمی را نشان می دهد که امر تحلیل درست تاریخی را دشوار می کند.

در باره نوروز ما از دوران ساسانیان (بندهشن، خوتای نامک) و بعدها در آثار عربی و فارسی پژوهندگان ایران و عرب و سپس در آثار محققان اروپایی و ایرانی و عرب دوران اخیر، اطلاعات گاه گران بهایی داریم. این اطلاعات جهات اساطیر، درباری، تقویمی و گاه شماری، رسوماتی و اهمیت اجتماعی این عید را برای ما روشن می کند.

لذا اگر نخواهیم گفته ها را باز گوییم، باید بکوشیم تا به جهاتی بپردازیم که کمتر به آن ها پرداخته شده است.

در این مقوله تمدنی، چندین عامل تقاطع یافته اند:

1) عامل مهاجرت اقوام آریایی و تماس آن ها با تمدن های دیگر (به ویژه سامی) و انتقال آن ها به سرزمین هایی که دارای مختصات جغرافیایی – تقویمی دیگر بوده است؛

2) عامل پیوند فرهنگ با زندگی اقتصادی جامعه (کشاورزی و دامداری)؛

3) عامل پیوند فرهنگ با زندگی سیاسی جامعه (اشرافیت شاهنشاهی و نظام زمره ای).

بررسی سیر تکامل گاه شماری در نزد مصریان، مردم بابل و آشور، هندیان، چینی ها، ایرانیان، یونانیان و رومی ها و سپس رخنه یافت ها و نتیجه گیری های مستقر و پذیرفته شده در تمدن همه جهانی، روشن می کند که چگونه انسان مجبور بود، «زمان» را در تبلور کیفی بشناسد: سال (اعم از شمسی یا قمری) ماه (اعم از قمری یا نجومی و هلالی) فصل، تعادل های ربیعی و خریفی، انقلاب های صیفی و شتوی، کبس یا کبیسه (که در پهلوی «وهیزک» می گویند)، خمسه مسترقه (که در پهلوی «اندرگاه» می گویند)، رصد، تشریق ستارگان و غیره؛ مقولاتی است که انسان آن را طی سده ها با مشاهده ادوار قمر، حرکت خورشید، محل ستارگانی مانند شعرای یمانی و ستاره قطبی و غیره، گرما و سرما، طغیان آب، رستاخیز گیاه، هجرت پرندگان و جانوران و ربط دادن همه این ها با نیازهای حیاتی خود مانند کشت و کار، بردن رمه به چراگاه ییلاقی و قشلاقی، بردن رمه به صحرای آزاد یا خظیره بسته، نیاز به افزودن یا کاستن جامه ها و غیره، معین کرده است.

پس این مقولات و مفاهیم، مانند همه مقولات و مفاهیم دیگر، منزل گاه های «عمل معرفتی» انسان است برای درک هویت پدیده های طبیعی و بهره جستن از این ادراک به سود پیشرفت تمدن خود.

 

از نوروز در اوستا سخنی نیست و پیداست که رخنه آن در تمدن ما، علی رغم دعوی خدای نامه و بندهشن که گیومرتن (کیومرث) و جمشید را بنیادگذارش می شمرند، به دوران های دیرتر (اشکانی و ساسانی) مربوط، و باید با اعیاد سامی نطیر، خویشاوندی داشته باشد. در این باره دیرتر سخن خواهیم گفت.

در اوستا از شش «گاهنبار» یا «گهن بار» که خصلت جشنی – کشاورزی داشته در عین حال با گره گاه های تقویمی زمان مربوط بوده است، سخن در میان است. این ها عبارت است از «میانه بهار» در پانزدهم اردیبهشت که اوج سرسبزی طبیعت بود (می دیو زرم)، و میانه تابستان که قلب الاسد و اوج گرماست و در 15 تیر بود(می دیوشم)، و جشن خرمن که «دانه آور» نام داشته و در 30 شهریور برگزار می شده (پتیه شهیم)، و جشن بازگشت گله به گرم گاه که در 30 مهرماه برگزار می شد و «بازگشت» نام داشته (ایاسرم) و جشن سرما که بعدها شاید به صورت «چله ها» خاطره اش در خلق باقی ماند و در 20 دیماه برگزار می شده و «میان سال» نام داشته (می دیارم)، و سرانجام آخرین روز، «پنجه دزدیده» یا «خمسه مسترقه» یا «اندرگاه» که روز نزول فروهرهاست و «همس پت مدم» نامیده شده است.

در مراسم نوروز هم چنان که در منابع تاریخی کلاسیک آمده است کاشت نمونه وار گندم و برنج و جو و باقلا و کلاجیله (یا کاجیره = خسک یا زعفران کاذب) و ارزن و نخود و کنجد و ماش در جشن نوروز و برخی رسوم دیگر نمودار خصلت کشاورزی جشن است. با این حال نمی توان «نوروز» را که همزمان با تعادل ربیعی و رستاخیز بهاری و انتقال خورشید به برج حمله بوده، تنها جشن کشاورزی دانست.

همین جا باید یادآور شویم که در دوران ساسانی و شاید در اواخر این دوران و شاید به علت نوعی روش خودبه خودی و عدم توجه به نقش تقویمی کبیسه، زمان نوروز مانند اعیاد عربی که دارای پایه قمری است، طی سال می گشته و حرکت می کرده است. ولی مسلم است که به طور اساسی به عنوان جشن آغاز بهار بوده و در تقویم جلالی دوران ملک شاه سلجوقی سرانجام این امر تثبیت شده که این جشن در روز اول فروردین ماه است.

بهار در تفکر اسطوره ای نیاکان انسان یادآور از نو زنده شدن مرده است. طبیعت بی جان در این ماه بار دیگر بر می جوشد. درخت خشک برگ می کند. زمین سیاه سبز می شود. بوته بی جان گل می دهد، برف گداز نهرهای جوشان را به راه می اندازد و تابش خورشید جانوران را از خواب زمستانی برمی انگیزد.

همین اسطوره طبیعت میرنده و رستاخیزنده است که اسطوره الهه هایی را در مصر باستان به وجود آورد که به زمین می آیند و مانند انسان می زیند و می میرند و به قول ابوالفضل بیهقی «کرانه می شوند» و بار دیگر برمی خیزند و به بنگاه آسمانی خود فرا می پزند. برخی محققان بر آنند که داستان عیسی که مسیحیان او را در تثلیث خود وحدت آب و ابن و روح القدس می دانند و پس از مصلوب شدن به آسمان عروج می کند، یادآور همین داستان های کهنسال است.

پس جشن بهار علاوه بر جشن کشاورزی، جشن رستاخیز زندگی و یکی از پرمعناترین، والاترین و زیباترین پدیده های جهان هستی است.

 

نوروز ما از جهت زمانی با جشن پسح یا فصح یهودیان و مسیحیان قابل مقایسه است. فصح یهودیان یادآور رهایی بنی اسرائیل از اسارت مصریان قدیم است و در این جشن نان فطیر (مصا) پخته می شود. جشن فصح مسیحیان یادآور عروج عیسی پس از تصلیب به آسمان است و به این سبب رسمی مانند «سیزده بدر» ما، یعنی خروج از خانه به صحرا، مرسوم بوده که در جلد اول فائوست اثر گوته قطعه زیبا و ژرفی بدان اختصاص یافته است. فصح را در فرانسه «Paque- s» می گویند که همان واژه فصح است و در روسی «پاسخا» ولی در انگلیسی علاوه بر واژه «Pasch » (مثلا در «Paschal festival »)، لغت «Easter» هم به کار می رود که همانند واژه «Oster» آلمانی است.

جالب در هر دو واژه انگلیسی و آلمانی ریشه East  و Ost است که به معنای خاور است و می گویند از واژه «Eastre » که یک الهه توتونیک «سحرگاه» بوده، آمده است. این ربط عید فصح با خورشید مایه تعجب نیست. زیرا بر آن بودند که در این عید «خورشید می رقصد» و این نشانه جابه جا شدن خورشید از برج حوت به برج حمل است.

در مجمع نیقیه (Nicrea یا Nicee) که در 325 میلادی تشکیل شد مقرر گردید که این جشن می تواند بین 22 مارس تا 25 آوریل برقرار گردد، زیرا جشن باید در «روز یکشنبه» بعد از «بدر ماه» در دوران تعادل ربیعی (قبل یا بعد از آن) باشد. جالب است که هم ماه و هم خورشید و هم روز مقدس و هم رستاخیز طبیعی، به عنوان «پارامترها» در تعیین این جشن وارد می شوند. ضرورت تقاطع این پارامترها، می تواند روز جشن را جا به جا کند ولی معمولا 21 یا 22 مارس را روز عید فصح می شمرند.

عید پاک مسیحی مانند نوروز ما (با این تفاوت که نوروز جنبه مذهبی ندارد) مهم ترین جشن است. اهمیت آن از نوروز ما حتی بیشتر است زیرا تمام دیگر جشن های مذهبی مسیحی را از مبداء پاک حساب می کنند (مثلا فلان مقدار روز بعد از جشن پاک). رسم هدیه تخم مرغ های رنگین به کودکان که ما نیز در نوروز داریم، در عید فصح مسیحی رایج است با این تفاوت که می گویند این تخم مرغ های رنگ شده را خرگوش فصح (به آلمانی Osterhaase ) آورده است. پس، از جهت نبودن سابقه این جشن در اوستا، و نوسان روز نوروز (که در دودمان ساسانی بوده) و انطباق آن با تعادل ربیعی، و اهمیت درجه اول عید و نیز رسومی مانند خروج به صحرا و هدیه تخم مرغ رنگین، مابین نوروز و فصح همانندی است و نگارنده مایل است از این جهت فکر کند که نوروز در دوران اشکانی یا ساسانی از جانب سامی ها در فرهنگ ما رخنه کرده است، ولی در این فرض خود اصراری ندارد. هر چه باشد به هر جهت نوروز «یادگار خسروان» (به گفته شاهنامه) نیست، بلکه آفریده فرهنگ انسانی و ایرانی است.

نوروز پس از آمدن اعراب مسلمان به ایران و پذیرفته شدن اسلام در کشور ما به حیات خود، بر خلاف سده و بهمن گاه (یا بهمن جه) و مهرگان که عمری کوتاه داشتند ادامه داد. حتی خلفاء و حکام اموی آن را برای هدیه ستانی از ایرانیان قابل «استفاده» شمردند. در دوران خلفای عباسی، نوروز (در عربی: نیروز) رسما برگزار گردید. وقتی سلسله های ایرانی مانند صفاریان و سامانیان و آل بویه و غیره در ایران به قدرت رسیدند، نوروز با تمام مراسم پرشکوه دوران ساسانی احیاء شد، این جشن وسیله هدیه گیری شاه از قشرهای مختلف مردم بود. و اینک در این «پیشانی سال نو» (به سخن ابوریحان بیرونی)، ما برای مردم بپاخاسته ایران، به همراه رستاخیز طبیعت، شکوفایی گل های امید و به ثمر نشستن درخت عدالت اجتماعی را آرزومندیم و با آن که می دانیم دشمن دیوصفت در کمین است و راه آینده هنوز ناهموار، ولی با فروغ ایمان در دل و آتش تلاش در پیکر، به پیش می رویم.

(نوروز شماره 8 فروردین 61)

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 683  - 9 اسفند ماه 1297

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت