راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آقای تاج زاده

از مقتدا صدر

کمی بیاموزد!

 

   

آقای مصطفی تاجزاده اخیرا در نوشته‌‌ای با اشاره به حضور تصادفی ایشان همزمان با محمد علی عمویی در مراسمی می نویسد: "در سال ۱۳۶۰ با پذیرش مسؤلیت اداره کل مطبوعات و نشریات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امور مربوط به چاپخانه‌ها، انتشارات و مطبوعات کشور زیر نظر من قرار گرفت.  در آن سال حزب توده هر هفته جزوه‌ای بنام پرسش و پاسخ با دبیرکل خود آقای کیانوری منتشر می ‌کرد. اواخر آن سال من مانع توزیع جزوات از چاپخانه شدم. آقای عمویی به‌عنوان نماینده حزب به دفترم آمد و سعی کرد با گفتگو مشکل را برطرف کند. تلاش وی کارگر نیفتاد. نگاه‌ من به حزب توده به‌علت وابستگی به بیگانه و بی‌اعتقادی به استقلال ملی و یکپارچگی سرزمینی و نیز اولویت دادن به مصالح شوروی در هنگام تعارض با منافع ایران و سرانجام کارنامه منفی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت و به‌ویژه در اعلام خودمختاری فرقه پیشه‌وری و در حقیقت تجزیه آذربایجان بسیار منفی بود. بنابراین درصدد بودم تا آنجا که می‌توانم از فعالیت‌های آن جلوگیری کنم. به‌همین دلیل مانع انتشار جزوه هفتگی مزبور شدم و پروانه یازده یا دوازده مدیر چاپخانه وابسته به حزب توده را لغو کردم. "

ایشان در پایان با اظهار امیدواری به اینکه حزب توده ایران و همه گروه‌های سیاسی خود را نقد کنند! می نویسد : "من نیز در آینده نزدیک علل و عوامل دیگر‌هراسی (به شمول کمونیسم‌ترسی) خود و نسل انقلاب را شرح خواهم داد و به نقد آنها خواهم نشست."

آقای تاجزاده آن زمان که با رفیق عمویی ملاقات می کرده و جلوی فعالیت مطبوعاتی حزب توده ایران را می گرفته حدود 24 سال داشته یعنی زمان کودتای 28 مرداد هنوز بدنیا نیامده بوده چه رسد به حکومت آذربایجان و پیشه وری. بعبارت دیگر آن نگاه "بسیار منفی" که ایشان بعنوان یک جوان 24 ساله درباره حزب توده ایران در ذهن داشته ناشی از شنیده‌ها و تحت تاثیر تبلیغات شاه درباره "حزب منحله توده" و "نجات آذربایجان" بوده است و نه دیده‌ها و تجربیات خودش. حتی سن او از مدت زمانی که عمویی فقط در زندان شاه گذرانده کمتر بوده است. و این هم یکی دیگر از تجربیات تلخ انقلاب ماست که سرنوشت کشور بدست جوان هایی سپرده شد که با خواندن دو کتاب خود را علامه دهر می دانستند و تا چه ‌اندازه گستاخ و بی پروا نسبت به سرنوشت کشور و انقلاب عمل کردند.

خلاصه حرفهای آقای تاجزاده این است که حاضر نیست خود را نقد کند (که به خودش مربوط است) مگر اینکه اول حزب توده ایران و گروه‌های سیاسی دیگر خود را نقد کنند (که به او ربطی ندارد). ضمن اینکه می گوید دچار کم سوادی و کمونیسم ستیزی نبوده بلکه دچار "کمونیسم هراسی" بوده است. یعنی او مشکلی نداشته بلکه تقصیر حزب توده ایران بود که موجب شده دچار کمونیسم هراسی شود. البته به ریشه واقعی و طبقاتی "هراس" خود نیز اشاره نمی کند. مشابه این استدلال را هم اکنون نیز اصلاحات‌‌ ستیزهای حرفه‌‌ای می کنند. می گویند ما اصلاحات ستیز نیستیم، "اصلاحات هراس" هستیم. دلایلی هم می آورند. نام چند تن مثل اکبر گنجی و سازگارا و خلجی و غیره را می برند و به کیف انگلیسی و ملاقات با جرج سوروس و پول‌های پادشاه عربستان و ناراحتی اصلاح طلبان از شکست امریکا در سوریه و راست و دروغ‌های دیگری استناد می کنند تا "اصلاحات هراسی" شان را توجیه کنند. آقای تاجزاده هم دنبال راه حلی از همین نوع است . با چه هدف و چه فایده ای؟‌ معلوم نیست.

البته آقای تاجزاده در آن سالها در دیدگاه‌های واپسگرایانه خود تنها نبود، او به جریانی تعلق داشت که همه آنها از این واپسگرایی تغذیه می کردند. وقتی می گوییم واپسگرایی منظورمان مخالفت با حزب توده ایران نیست. منظور عدم اعتقاد به شعور مردم است. برای اینان کافی نبود که در رادیو و تلویزیون به حزب توده ایران توهین کنند، در مطبوعات هر راست و دروغی را که می خواهند بنویسند، هر تهمتی را بزنند، به مبارزانی که سن پدر و پدربزرگ های آنها را داشتند هر ناسزایی را می خواهند بگویند و هیچ کس هم به کارشان کاری نداشته باشد؛ آنها می خواستند که اجازه ندهند حزب توده ایران حتی در حد انتشار یک جزوه در برابر این سیل تهمت و افترا و ناسزا از خود دفاع کند، بتواند با مردم گفتگو کند و بخواهد که مردم درباره سرنوشت آن تصمیم بگیرند. آنان نه به "هراس" خود ایمان داشتند و نه به شعور مردم.

ولی اصل مسئله هیچیک از اینها نیست. بنظر ما آقای تاجزاده با این سخنان وقت خود و مردم را تلف می کند. مسئله کنونی در ایران عبارت از این است که یا نیروهای مذهبی ایران شهامت آن را دارند که با نیروهای غیرمذهبی – و نه تنها حزب توده ایران- برای نجات کشور گفتگو و همکاری کنند، یا این شهامت را ندارند. اگر دارند که دیگر نیازی به نقدنامه بر خود و دیگران نوشتن و خود توجیه کردن نیست. مگر مقتدی صدر و حزب کمونیست عراق که با هم متحد شدند هر کدام برخودشان نقدنامه نوشتند یا قبل از آن اشعار عاشقانه برای همدیگر سرودند؟ دو جریان سیاسی، امروز در مسائلی همنظرند و با هم همکاری می‌ کنند و فردا ممکن است در جای دیگری روبروی هم قرار گیرند. پوچ ترین سخن آن است که یک نیروی سیاسی بگوید دیگری باید خود را نقد کند تا با او همکاری کنم. مثل این می ماند که حزب توده ایران برای گفتگو یا همکاری با نهضت آزادی یا آقای تاجزاده اول شرط بگذارد که آنها خود را نقد کنند. ما نقد و تحلیل خود را داریم. آنها می خواهند خود را نقد کنند یا نکنند، به ما چه ربطی دارد؟ همین آقای حسن روحانی رئیس جمهور که ما امروز از او پشتیبانی می کنیم مگر نمی دانیم از رهبران گروه 99 در مجلس بود که ما در آن زمان با آن مخالف بودیم؟ مگر نمی دانیم کارنامه درخشانی در زمان ریاست شورای امنیت ملی نداشته؟‌ همه اینها را می دانیم ولی امروز سیاستی دارد که این سیاست در وضع کنونی نسبت به سیاست‌های ممکن رقیب ایشان مثبت تر است. حالا ما شرط بگذاریم اول بیا گروه 99 را نقد کن تا ما از شما دربرابر مصباح یزدی و احمد جنتی پشتیبانی کنیم؟! 

معمولا آن گروه‌های سیاسی که مرتکب خطاهای بزرگ شده‌اند از دیگران می خواهند خود را نقد کنند، یا پشت نقد دیگران پنهان می شوند تا خطاهای غول آسای آنها گم و کوچک شود یا بقول آقای تاجزاده "هراس" شان توجیه شود. اهمیت کار مقتدی صدر در این بود که سطح سیاست در عراق را یک پله بزرگ بالا برد و بهانه جویی‌ها و مطالبات پوچی از قبیل نقد کردن و مهمتر از آن مرز مذهبی و غیرمذهبی را پشت سر گذاشت، مرزی که امثال آقای تاجزاده چهل سال است نتوانسته‌اند پشت سر بگذارند.

ولی مشکل آقای تاجزاده نقد گذشته نیست. مشکل این است که همین امروز اگر قرار باشد میان گفتگو با محمدعلی عمویی، و گفتگو با رحیم پور ازغدی – بازجو و شکنجه گر عمویی- یکی را انتخاب کند، دومی را انتخاب می کند. امثال ایشان هنوز در دنیای "هراس"، در دنیای مذهبی و غیرمذهبی زندگی می کنند. هنوز یک چشمشان به حمایت ارتجاع مذهبی است. هنوز امید خود را به بازار و سرمایه داری تجاری از دست نداده‌اند. ریشه "کمونیسم هراسی"‌ آنها در اینجاست. اگر بخواهند با چپ یا حزب توده ایران همراهی کنند باید قید سرمایه داری تجاری را بزنند، باید جلوی خصوصی‌سازی بایستند، از آزادی همه احزاب، سندیکاها، از حق اعتصاب کارگری، از تظاهرات معلمان، از آزادی‌های همه مطبوعات، همه اندیشه ها، از حق انتشار جزوه برای نیروهای غیرمذهبی نیز دفاع کند و دهها باید دیگر و آماده برداشتن چنین گامی نیستند. به همین دلیل است مسلمانان دیگری مانند آیت الله طالقانی یا حتی شخصیت هایی مانند علیرضا رجایی یا علوی تبار که در این زمینه‌ها مشکل و وحشتی ندارند دلیلی هم نمی بینند پیشه وری و مصدق را بهانه کنند. کافیست به گفتگوی دکتر محمد رفیعی با محمد علی عمویی در شبکه آپارات نگاه کرد. ایشان هم از مذهبییون مبارز و شناخته شده است. ممکن است بسیاری از‌ اندیشه‌ها، نظرات، حتی تاریخ حزب توده ایران را هم قبول نداشته باشد. این حق اوست. ولی در اهداف "طبقاتی" این حزب مشکل ندارد. این است که "هراس" ندارد. دنبال بهانه جویی و توجیه نیست، دنبال یافتن راه است. ولی شما آیا یکبار تا بحال از خود پرسیده اید چرا آیت الله طالقانی هراس نداشت؟‌ چرا علیرضا رجایی و لطف الله میثمی و محمد رفیعی هراس ندارند؟‌ چرا من هراس دارم؟

با درک ماهیت طبقاتی و سیاسی "هراس" است که می توان فهمید چرا راهی را که مثلا مقتی صدر در چهار سال پیمود اینان نتوانستند در چهل سال طی کنند و اکنون تازه می خواهند با عصای نقد نویسی لنگان لنگان وارد آن شوند. و با کدام فرصت تاریخی؟ کشور دیگر بر لبه پرتگاه است. تاریخ دوبار به این آقایان فرصت داد. دو بار سرنوشت این کشور را بدستشان سپرد، آن هم با یک انقلاب و با یک انتخابات 20 میلیونی. هر دو را به مفتضح ترین شکل به باد دادند. اگر امکانی برای نقد دارند بجای نقد پیشه وری از روی کتابهای خاطرات دیگران؛ این دو فرصت به باد داده را از روی تجربه و خاطرات خود نقد کنند که هم مردم و هم خود چیزی تازه بیاموزند. که این هم بنظر ما مسئله عمده در وقت تنگی که برای کشور ما باقی مانده نیست. عبور از وضع کنونی و تن دادن به گفتگو و همکاری ملی نیازمند پشت سر گذاشتن هراس سیاسی یا طبقاتی‌ برای نجات کشور است. از کسانی که چهل سال تجربه پیدا کرده‌اند و دو انقلاب و جنبش بزرگ را در این کشور با شکست خاتمه داده‌اند، توقع داشتن درایت و شهامتی در حد مقتدی صدر خواست زیادی نیست. اگر آن را هنوز پیدا نکرده‌اند، بهتر است فکری به حال خود کنند تا نشستن به نقد دیگران.

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 679  راه توده - 11 بهمن ماه 1297

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت