"نمایش قدرت" به کارگردانی سردار سلیمانی در بیت رهبر!
|
این هفته بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه در گفتگویی اعلام کرد که جواد ظریف، وزیر خارجه، تا پایان سفر بشار اسد رئیس جمهور سوریه به ایران از این سفر مطلع نبوده است. امروز همه می دانند سازمانده این سفر سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس بوده که از قرار برای خود یک دستگاه وزارت خارجه جداگانه نیز به راهانداخته است. ما از ضعفهای بزرگ این سفر که نحوه سازماندهی آن بیشتر به شکل نمایش خودشیرینی و قدرت قاسم سلیمانی بود می گذریم. در واقع شاید سردار سلیمانی در امور نظامی دارای تواناییهایی باشد که ما از آن بی خبریم ولی معلوم است که در دیپلماسی دستش خالیست. ضمن اینکه بی خبر نگه داشتن ظریف تا لحظه آخر و راه ندادن او به بیت رهبر نه برای پنهانکاری بلکه برای رساندن این پیام به مردم بود که وزارت خارجه نقشی در این سفر نداشته و این هم یکی دیگر از همان توانمندیها و قهرمانیهای سردار سلیمانی است که در رسانههای رسمی جار زده می شود. عدم حضور و اطلاع ظریف از این سفر در شرایطی است که مثلا علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه بیت رهبری، در نشست اسد با رهبر حضور داشته است که معلوم می کند نه تنها سپاه قدس برای خود دستگاه وزارت خارجه دارد، بلکه بیت رهبری هم برای خودش یک دستگاه وزارت خارجه آن هم زیر نظر یک فرد ده شغله که از اداره درست یکی از آنها هم بر نمی آید به راهانداخته است که خود نشان قحط الرجال در اطراف رهبر است و آدمی که سرش در جمهوری اسلامی به تنش بیارزد حاضر نیست در دم و دستگاه رهبری کار کند. در کنار اینها هر روز گزارشهایی می رسد از اینکه بیت رهبری به این یا آن نهاد تلفن می کند و تماس می گیرد و این یا آن درخواست یا تایید این یا آن قانون یا مصوبه یا برکناری و برگماری این و آن را پیشنهاد می کند. یکی از ایردهایی که آقای خامنهای به دولت محمد خاتمی می گرفت و هنوز هم اینجا و آنجا تکرار می کند آن است که خاتمی می خواست حکومت را "دوگانه" کند. ولی همه چیز نشان می دهد که این خاتمی نبوده که می خواسته حکومت را دوگانه کند، خاتمی می خواسته حکومت را یگانه کند و جلوی مداخله رهبر در همه امور را بگیرد و رهبر خواهان حکومت دوگانه بوده. یک حکومت انتصابی رهبر که قدرت را به دست داشته و در همه چیز و همه کار دخالت و خرابکاری کند و یک حکومت انتخابی مردم که مسئولیت همه نابسامانیها و خرابیها به گردن آن باشد. استعفای ظریف در واقع اعتراض به این حکومت دوگانه بود و نه فقط اعتراض به بی خبری او و وزارت خارجه رسمی و منتخب کشور از سفر یک رهبر خارجی به ایران. اینکه اصولا گرایش آیت الله خامنهای به دوگانه کردن حکومت است یک واقعیت است که از همان زمان ریاست جمهوری وی آغاز شد که حکومت دوگانه در برابر میرحسین موسوی به راهانداخت و برای خودش وزیر خارجه زیر نظر ولایتی و دستگاه اطلاعاتی زیر نظر جواد مادرشاهی از رهبران حجتیه به راهانداخت. بعد که رهبر شد ابتدا مدعی پنج وزارت خانه خارجه، اطلاعات، کشور، دفاع، و فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. بعدا آقای خامنهای تواناییها و ظرفیتهای خودش و آقا مجتبی و سردار حقانیان و اصغر حجازی و علی اکبر ولایتی را بیشتر از این پنج وزارت خانه تشخیص داد و گمان کرد دیگر کارگزاران جمهوری اسلامی حق آنها را خوردهاند و مدعی نه فقط دخالت که اداره همه امور کشور از اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و مذهبی شد. راهکاری که حسن روحانی برای مقابله با این توهمهای بیت رهبر و حکومت دوگانه آناندیشید معکوس بود. روحانی تصمیم گرفت بجای آنکه شیوه اداره کشور را براساس کارشکنی رهبر دربرابر هر اقدام دولت قرار دهد، همه را بدست وی بسپارد تا ببیند و مردم ببینند که رهبر و بیت او چگونه کشور را اداره می کنند. نتیجه اش این فاجعه و کثافتی است که بوی گند آن امروز سرتاسر ایران را پر کرده و می خواهند آن را به نام روحانی تمام کنند در حالیکه خود نیز می دانند که این دستپخت خود آنهاست و لیاقتی بیش از این برای اداره کشور ندارند. سازماندهی ضعیف و پراشکال سفر نمایشی بشار اسد به ایران و نمایش قدرتی که با آن خواستند ارائه دهند و به ضد خود تبدیل شد نشان می دهد که دشواریهای امروز کشور ما تنها برآمده از سمتگیریها نیست. خود این سمتگیریها از جمله حاصل تسلط مشتی بی لیاقت بر اداره امور کشور و توهمهای آنهاست. مسئله تنها این نیست که رهبر می خواهد حاکمیت را دوگانه کند، مسئله این است که مجموعهای که در اطراف خود جمع کرده مانند خود او اصلا ظرفیت و توان اداره امور را ندارند. با این مشکل چه باید کرد؟ این یک پرسش ملی است که دیر یا زود مردم ایران باید برای آن پاسخی ملی بیابند.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 684 - 16 اسفند ماه 1297