راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مطبوعات ایران

چرا اینگونه

سقوط کرده اند؟

 

 

احمد پورنجاتی از مدیران اسبق جمهوری اسلامی هفته گذشته در صفحه فیس بوک خود از قول مسئولان روزنامه اطلاعات که بسیاری از روزنامه‌های کشور در چاپخانه آن منتشر می شوند خبر داد که "بالاترین تیراژ این روزنامه‌ها ۲۵ هزار نسخه است. یعنی اگر از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران فقط ۲۵ میلیون را با سواد و اهل روزنامه خوانی بدانیم، یعنی یک در هزار روزنامه می خوانند."

این سقوط وحشتناک تیراژ روزنامه‌ها برآمده از علل و عواملی گوناگون است. عامل نخست آن سانسور و دروغگویی است. روزنامه‌ها چون ناگزیر از سانسور و خودسانسوری هستند و چون باید در بسیاری موارد مطابق میل حاکمیت بنویسند یا بدنبال خبرهای واقعی و ریشه حوادث نروند، مردم رغبتی به خرید و خواندن آنها ندارند. همین امروز غیر از روزنامه‌های جناح راست که حق هر نوع فحش و ناسزا و ادعای دروغی را مثلا درباره میرحسین موسوی و کروبی و خاتمی دارند، بقیه روزنامه‌ها حق بردن نام یا انتشار عکس آنها را ندارند. در حالیکه اینها شخصیت‌های سیاسی هستند که بالای 20 میلیون در این کشور رای داشته‌اند و طبعا عکس و خبرهای مربوط به آنها برای مردم دارای اهمیت و مشوق خرید و خواندن روزنامه است. این دیگر ساده ترین و روشن ترین بخش سانسور است. از همینجا باید گرفت و رفت جلو تا رسید به اخبار مربوط به کارگران این یا آن کارخانه، یا حضور و عدم حضور زنان در ورزشگاه و حجاب و ایدز در فلان ناحیه کشور و ... که همه مشمول سانسور اند، چه رسد به انتقاد از رئیس قوه قضائیه یا شورای نگهبان یا امامان جمعه یا بیت رهبر و فرماندهان درجه دوم و سوم سپاه که روزنامه را مستقیما تعطیل و خبرنگارش را راهی زندان می کند.

عامل دیگر این سقوط تیراژ در گسترش شبکه‌های اجتماعی و وبسایت‌های اینترنتی است که پدیده‌‌ای جهانی است. با اینحال این پدیده در جهان چنین  ضربه این به مطبوعات نزده که در ایران زده  است. در حالیکه بیشتر روزنامه‌های داخلی دارای وبسایت‌های اینترنتی هم هستند ولی شمار بازدیدکنندگان آنها نیز اعلام نمی شود که معلوم می شود دست کمی از تیراژ روزنامه‌ها ندارد.

اما عامل سوم افت تیراژ روزنامه‌ها را باید در سقوط دانش و تکنیک روزنامه نگاری جستجو کرد. یورش به روزنامه‌ها، خانه نشین کردن یا ناگزیر کردن روزنامه نگاران با تجربه و با سابقه به مهاجرت از کشور، زندانی و گاه اعدام برخی از آنها، دستگیری‌ها و فشارهای مدام به روزنامه نگاران مستقل که همین امروز بسیاری از آنها در زندانهای سپاه و قوه قضائیه هستند، همه اینها حرفه روزنامه نگاری را به حرفه‌‌ای خطرناک و موقت تبدیل کرده و عملا امکان انتقال دانش و تکنیک و تجربیات را محدود کرده است. بخشی از این روزنامه نگاران از کشور مهاجرت می کنند و جذب شبکه‌های خبری خارج از کشور می شوند که هم ایران را از وجود آنها محروم می کند و هم معلوم نیست دانش و تجربه آنها در خدمت چه کسانی و چه سیاست‌هایی قرار گیرد. نتیجه همه اینها سقوط دانش روزنامه نگاریست که بازتاب آن در پائین آمدن تیراژ روزنامه‌ها خود را نشان می دهد.

به همه اینها باید بحران اقتصادی و معیشتی و فقر فراگیر را نیز افزود. بحران معیشتی هم بر روی بودجه خانوارها برای خرید روزنامه اثر می گذارد، همه وقت و توان و ساعت فراغت آنها را می بلعد و اجازه چنین مطالعه‌‌ای را به بسیاری از مردم نمی دهد. امروز طبق امارهای رسمی 30 درصد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند و حدود 14 میلیون نفر گرسنه در کشور وجود دارد. آیا می توان از اینان توقع خرید یا خواندن روزنامه را داشت؟

بحران تیراژ مطبوعات در ایران بازتاب بحران وسیع تر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است. مجموعه‌‌ای از اقدامات و تغییر شرایط در عرصه‌های مختلف لازم است تا بتوان بر این بحران غلبه کرد، روزنامه‌هایی در سطح استانداردهای جهانی یا حتی در حد مطبوعات گذشته ایران ایجاد کرد و مردم را مجددا به خرید و خواندن روزنامه راغب کرد. فعلا در جمهوری اسلامی نه چنین چشم‌اندازی دیده می شود و نه خواست رسیدن به چنین هدفی وجود دارد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 711 - 18مهر ماه 1398

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت