راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

سرمقاله 731

دلائل فلج نظام حاکم

 برای مقابله با فاجعه "کرونا"

   

بیماری مهلک کرونا مانند سونامی در کشور ما گسترش می باید، در حالیکه هنوز ابعاد بیماری و تلفات آن برای بخش مهمی از مردم کشور ما ناشناخته است. اگر این وضع ادامه یابد دور نیست آن روزی که با عزادار شدن بسیاری از خانواده ها و مردم کشور ما به سمت هرج و مرج و آشفتگی و آشوب و شورش پیش رود. این هدفی است که برخی تلویزیون های فارسی زبان خارج از کشور با استفاده از بی اعتمادی مردم به سیمای جمهوری اسلامی و به خود حکومت و پنهانکاری ها و دروغگوئی های حکومتی که این بی اعتمادی را روز به روز بیشتر می کند، آن را دنبال می کنند و قطعا امریکا و اسرائیل از آن حمایت.

در این میان، هستند کسانی که با مشاهده فلج حکومت در مقابله با گسترش بیماری و تلفات آن، از ضرورت مداخله سپاه و نیروهای نظامی همچون راه حلی برای بحران یا غلبه بر آن یا حتی بعنوان مقابله با آشوب و شورش سخن می گویند. ولی آیا این واقعا یک راه حل است؟ آیا خود اتکا به نیروی نظامی و سرکوب برای حل همه بحران های تا به امروز یکی از علل وضع کنونی و فلج کامل حکومتی نیست؟

برای پاسخ به این پرسش باید دید دلایل این فلج حکومتی و حتی ملی در کجاست؟

از همان شورش‌های دیماه 96 و حتی بسیار پیش از آن بارها هشدار دادیم که اگر آقای خامنه‌‌ای بسرعت در روش‌های خود تجدید نظر نکند، هر حادثه کوچکی می تواند به یک بحران بزرگ با ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تبدیل شود. هنوز از شورش بنزینی چیزی نگذشته که بحران کرونا آغاز شد، بحرانی که حکومت می خواهد آن را جهانی وانمود کند، ولی ماهیت بحرانی که جهان گرفتار آن شده با بحرانی که در ایران آغاز شده از پایه متفاوت است. جهان نگران گسترش یک بیماری و تلفات انسانی و اقتصادی آن است، در حالیکه در ایران پیدایش یک بیماری، نماد بی کفایتی و فساد و فلج و بحران در حکومت است. ماهیت ویژه بحران بیماری کرونا در ایران آن است که در جهان بحران کرونا، بحران حکومتی نیست، در حالیکه در ایران در درجه اول یک بحران حکومتی و نماد فلج شدن و ناکارآمدی آن است. در کجای دنیا برای غلبه بر اپیدمی و همه گیری بیماری کودتای نظامی و سپاهی توصیه می شود که در ایران عده ای هوادار آن هستند؟ بنابراین، همه قبول دارند که بحران در درجه نخست یک بحران حکومتی است و بیماری فقط عامل تشدید این بحران شده است.

نخستین نماد بحران حکومتی آشکار شدن تقابل میان دستگاه اجرایی و رهبر و بیت رهبر است. آقای خامنه‌‌ای با دخالت‌های پی در پی خود در طی سه دهه گذشته و بویژه در ماه‌های اخیر نه تنها مانع آزادی انتخاب و انتخابات در ایران شده، نه تنها با همه روسای جمهور درگیر شده، نه تنها مجلس و نمایندگان مردم را مسلوب الاختیار کرده، که این بار برای تحمیل یک مجلس انتصابی هشدارهای متصدیان سلامت کشور را نادیده گرفت و با خبررسانی به مردم یا تعویق زمان انتخابات مخالفت کرد. بدینسان نطفه بحران و غیرقابل مهارشدن گسترش بیماری در این نظم استبدادی فردی و خودکامه بسته شد. بحران بیماری کرونا در ایران از همان آغاز نمادی از بحران حکومتی گردید، یعنی تقابل میان مسئولیت سلامت ملی و شخص رهبر. اکنون نه حسن روحانی و نه هیچیک از متصدیان دستگاه‌های اجرایی حاضر نیستند مسئولیت این وضع را بپذیرند و می خواهند همان کسی که این بحران را به کشور تحمیل کرده خود نیز مسئولیت آن را برعهده گیرد و از سر راه مردم و تصمیم گیری‌ها کنار رود.

در مرحله بعدی نظم ملوک الطوایفی و تشکیلات و دفتر و دستکی است که هر امام جمعه و نماینده رهبر به راه انداخته و زیر بار هیچ سخن و نظم و برنامه‌‌ای نمی رود. یعنی جلوه ای دیگر از بحران حکومتی فاجعه را تکمیل کرد. مخالفت امام جمعه قم و نماینده آیت الله خامنه‌‌ای در این شهر با قرنطینه قم بستر گسترش بیماری در سطح ملی و کل کشور را بیشتر فراهم کرد. چندین دهه تقابل میان استانداران و فرمانداران و بخشداران و اعضای شوراها با امامان جمعه و مراجع تقلید و نمایندگان رهبر و فرماندهان سپاه در منطقه سرانجام به گسترش زبانه های آتش بیماری به همه جای کشور انجامید.

در مرحله بعدی اخبار و جریان آگاهی مردم از بیماری و راه‌های مقابله با آن به صدا و سیمایی سپرده شد که فرزند رهبر و اطلاعات سپاه اختیار آن را در دست دارد. اینان صدا و سیما را در جهت مخالف خواست مردم کشانده و تا به امروز اداره کرده اند. در نتیجه مردم از این صدا و سیما نفرت دارند و به هیچ خبر و آگاهی که از آن پخش می شود باور ندارند. این همه تقابل صدا و سیما با مردم و این همه اخبار دروغ و این همه تهمت زدن به هر منتقد و دلسوز و اخراج هر کس که در میان مردم اندک محبوبیتی داشت، در اینجا نیز کار خود را کرد، به شکلی که حکومت ابزار تبلیغاتی ملی و مورد اعتماد برای مقابله و جلوگیری از گسترش بیماری را از دست داد. نتیجه اینکه اکنون انبوه اخبار متناقض مردم را گیج کرده و فلج حکومتی به سردرگمی و فلج ملی تبدیل شده است.

تا همینجا می بینیم که چرا این بیماری با این سرعت وحشتناک در ایران گسترش پیدا کرد و چرا حکومت ناگزیر شد اخبار دروغ و بقول خود "آرامش بخش" به مردم تحویل دهد. ولی نتیجه این دروغ‌ها و اخبار آرام بخش آن شد که بخشی از جامعه بیماری را جدی نگرفت و این خود عامل گسترش باز هم بیشتر آن شد. برای مقابله با این وضع چه راه حلی وجود داشت؟ اینکه اخبار واقعی را به مردم ارائه داد و از آنها خواست که در خانه خود را قرنطینه کنند. ولی حکومت در حالیکه در سخن از قرنطینه شدن مردم در خانه‌ها می گوید، در عمل از اینکه مردم واقعا خود را در خانه‌ها قرنطینه کنند وحشت دارد زیرا باید مایحتاج آنها را تهیه کند و مخارج آنها را تامین کند. در حالیکه نه این مایحتاج را در اختیار دارد، نه پول تهیه آنها را دارد و نه امکان سازماندهی توزیع این مایحتاج را. حساب کردن بر روی فرصت طلبانی که بنام بسیج و طلبه حقوق می گیرند بر روی توزیع این مایحتاج که وزیر بهداشت هم دچار توهم آن شده بود بسرعت نقش بر آب شد. بنابراین درخواست از مردم که خود را در خانه‌ها قرنطینه کنند در واقع ابزاریست برای انداختن گناه بیماری و مرگ و میرها به گردن خود مردم. واگرنه هیچ پیش بینی برای قرنطینه کردن مردم در خانه‌ها در نظر گرفته نشده است. این هم یک جنبه و بعد دیگر از بحران حکومتی است که در جریان شیوع بیماری خود را نشان داده است.

چرا دولت ابزار تامین و توزیع مایحتاج عمومی را در اختیار ندارد؟ زیرا از یکسو سیاست‌های سه دهه اخیر در نابود کردن اصل 44 قانون اساسی و الویت دادن به اقتصاد تجاری و خصوصی سازی‌ها و ناتوان سازی بخش عمومی و از سوی دیگر اجازه ندادن به اجرای برجام و کارشکنی مداوم علیه آن عملا دولت ما را به یکی از ناتوان ترین دولت ها در سطح جهانی تبدیل کرده است. پاسخ آقای خامنه‌‌ای به درخواست روحانی برای "برجام دوم" عبارت بود از اعلام فرمان "آتش به اختیاری" که نتیجه آن دود شدن همه دستاوردهای محتمل برجام و رفع تحریم‌ها بود. بنابراین بحران حکومتی به شکل تداوم تحریم هایی درآمده است که ایران را نه تنها از درامد نفت که امکان تامین نیازهای دارویی خود نیز محروم کرده است. در این شرایط براساس چه امکاناتی می توان از مردم و بویژه کسبه خرد و روزمردبگیران خواست که خود را قرنطینه کنند؟ بحران عدم قرنطینه هیچ ربطی به کم شعوری مردم ندارد، بلکه نتیجه آگاهی کامل توده مردم از ناتوانی حکومت در تامین مایحتاج آنهاست.

در کنار اینها فساد حکومتی و نظام اقتصادی خصوصی و شبه خصوصی فاسد و تجاری که با صدها رشته به نهادهای قدرت گره خورده نیز کار خود را کرده است. انبوه اخبار مربوط به صادرات دستکش یا احتکار و پنهان کردن ماسک و لوازم بهداشتی و خوراکی یا تقلب در آنها هم نشان از بلبشوی حکومتی و فساد سیستمی دارد و هم ماهیت نظم اقتصادی را که بر کشور حاکم شده و پول سالاری و قربانی شدن همه ارزش ها و انسانیت ها در پای پول و سود را نشان می دهد. در اینجا نیز حکومت سرمشقی برای جامعه و حتی توده مردم است. 

اکنون آخرین راه حل باقی مانده برای پاسخ به این بحران حکومتی از نظر برخی عبارتست از مداخله سپاه و ارتش. ولی امکان مداخله سپاه بدلایل مختلف محدود است. از یکسو بدلیل نقش آن در سرکوب‌ها و کودتای 88 و پس از آن، و مداخله‌ها و رجزخوانی‌های مداوم فرماندهان، سپاه را در میان مردم منفور کرده است. از سوی دیگر بسیاری از فرماندهان آن خود در تحریم‌های بین المللی هستند. ضمن اینکه فرماندهان آن نمی خواهند اکنون که هم خطر بیماری و مرگ در کار است و هم کاری از دست آنها ساخته نیست خود را به میانه میدان بیاندازند. بالاخره با افزایش احتمال رفتن کشور به سمت شورش، حکومت بر روی سپاه  علیه شورش‌ها حساب می کند، که البته می تواند با کودتایی برای بدست گرفتن قدرت توسط سپاه پیش از سرنگون شدن همیشگی آن هم توام شود.

راه حل بهره گیری از امکانات ارتش هرچند با استقبال بیشتر افکار عمومی روبروست ولی دربرابر این بحران چندین لایه حکومتی کاری از دست ارتش نیز ساخته نیست و اصولا بحران راه حل‌های این چنین ندارد. تنها راه برونرفت از بحران در حال حاضر پیش از هرچیز پذیرش این واقعیت است که ما تنها با بحران گسترش یک بیماری سروکار نداریم بلکه با یک بحران تمام عیار حکومتی روبرو هستیم. بنابراین راه حل بحران نیز راه حلی در سطح حکومت است نه توزیع یا عدم توزیع ماسک و درخواست از مردم برای خانه نشستن. درخواست از مردم به خانه نشستن و خود قرنطینه کردن را حکومتی می تواند انجام دهد که اولا مورد اعتماد مردم باشد و ثانیا بتواند نیازهای اولیه مردم را تامین کند که هیچکدام از اینها در این شرایط وجود ندارد.

پاسخ به بحران حکومتی در این شرایط تنها با عقب نشینی رهبر و بیت رهبری و برقراری یک حکومت وحدت ملی از میان آن دسته از کارگزاران سابق یا فعلی جمهوری اسلامی ممکن است که جامعه به به پاکدستی و صداقت آنها باور دارد. این تنها راه آغاز برونرفت از بحران و بیسج ملی برای عبور از آن با کمترین تلفات و خطرهاست.    

آنچه شاه سابق کرد و همه میهندوستان و ملیون و چپ‌ها و کسانی را که خواهان مبارزه مسالمت آمیز بودند کنار زد نتیجه اش به قدرت رسیدن روحانیت و بتدریج ارتجاعی ترین بخش آن شد. امروز وضع می تواند معکوس شود. امروز ما با بحرانی شبیه جنگ عراق با ایران مواجه هستیم ولی در شرایطی به کلی متفاوت. همانطور که در دوران جنگ و بویژه در سال‌های نخست آن یک عزم ملی برای مقابله ایجاد شد و دولت نیز همه امکانات خود را برای جنگ و رسیدگی به معیشت مردم بسیج کرد، اکنون نیز به چنین عزمی نیاز است.

امروز ما هم با خطر کشتار ملی برآمده از ویروس مواجه هستیم و هم با خطر هرج و مرج و آشوب و آشفتگی و حتی تجزیه ایران. در این شرایط باید به صراحت به مردم گفت چه کسی مسئول این وضع است و چرا عقب نشینی نمی کند. پیش از آنکه دیر شود و با سلاح کرونا به حساب منتقدان و محصوران و زندانیان رسیده شود باید همین امروز به حکومت "فردی" خاتمه داده شود و اداره و رهبری کشور به حکومتی ملی و پاسخگو به مردم سپرده شود تا بتوان اعتماد مردم را جلب کرده و به کمک همین اعتماد حریف کرونا و دیگر بحران  های جاری در کشور شود.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 


 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 731 -  22 اسفند 1398

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت