راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اکثریت روحانیون، همیشه

شیفته استبداد و علیه آزادی بوده

سرچشمه را با یک بیل خاک می توان بست، اما وقتی سیل راه افتاد، نه با یک بیل خاک که با "سد" هم نمیتوان جلوی آن را گرفت و خرابی و ویرانی و کشتار به بار خواهد آورد. ماجرای شکل گیری استبداد در طول تاریخ همینگونه بوده است. از جمله درباره تاریخ معاصر ایران. اگر توانسته بودند جلوی رضا شاه را زمانی که سردار سپه بود نه پادشاه بگیرند فاجعه استبداد مخوف ده ساله دوم سلطنت او بر مملکت چیره نمی شد. اگر توانسته بودند فرزند او را تابع قانون اساسی مشروطه کنند و اجازه ندهند پا جای پای پدرش بگذارد استبداد دهه 40 تا انقلاب 57 شکل نگرفته بود و اگر درهمان سالهای نخست جمهوری اسلامی قلم استبداد را در همان گام های اولیه شکسته بودند، استبداد کنونی را شاهد نبودیم. اگر به دوران شکل گیری سلطنت رضاشاه و استبداد مخوف ده ساله دوم سلطنت او می پردازیم، هدف نه تنها مرور تاریخی آن دوران، بلکه یاد آوری شکل گیری رژیم های استبدادی است.


رضاخان هم درابتدای کار با نقاب جمهوریخواهی پیش آمد، خود را تابع قانون و مجلس معرفی کرد اما نه مردم و نه سیاسیون آن دوران نتوانستند او را تابع آنچه ادعای آن را داشت نگهدارند و دراین میان نقش روحانیون و بازاری ها از یکسو و کم اطلاعی مردم بسیار مهم بود. 

کودتای 1299 علیه اوضاع آشفته سیاسی و اقتصادی اواخر سلطنت احمد شاه قاجار با طراحی سید ضیاء طباطبائی که معمم جوانی بود و اجرای آن توسط رضاخان میرپنج روی داد. پس از کودتا سید ضیا نخست وزیر شد و رضاخان میرپنج وزیر دفاع درکابینه او. دولت سید ضیاء چندان دوام نیآورد و رضاخان صدراعظم شد و سید ضیاء به حاشیه رانده و سپس از ایران خارج شد. درگام بعدی رضاخان سلطنت احمد شاه را سرنگون کرد. پس از این انحلال او بحث تبدیل سلطنت به جمهوریت را پیش کشید. در سال 1303، یعنی تقریبا 3 سال پس از کودتای 1299  بحث جمهوری و یا سلطنت در ایران به اوج رسید اما در همان ماه های اول این سال، زیر فشار روحانیت و مراجع مذهبی وقت قم و بازار تهران، سردار سپه که مبتکر اعلام جمهوریت در ایران بود عقب نشینی کرد و به بحث جمهوریت خاتمه داد و متعهد شد که دیگر این بحث را دنبال نکند. او که در میدان بهارستان تظاهرات مخالفان جمهوریت را با گلوله پاسخ داده بود و با چکمه وارد مجلس شده بود تا تکلیف مخالفان جمهوریت را روشن کند، ناگهان از این بحث دست کشید و طرفدار ادامه سلطنت شد. اما سلطنتی که ظاهرا در قم به او وعده داده بودند "خودت شاه بشو. لازم نیست جمهوری کنی".

از این مرحله به بعد، رضاخان با سرعت مسیر انحلال سلطنت قاجاریه و اعلام سلطنت پهلوی را طی کرد. البته همراه با چند اقدامی که زمینه این کار را فراهم ساخت.

اول- دستگیری طرفداران بازگشت احمد شاه از فرانسه به ایران

دوم - مجلس فرماندهی کل قوا را از احمد شاه گرفت و به او داد.

سوم- در یک قهر نمایشی استعفا داد و به روستای آن زمان "رودهن" که حالا پردیس شده و رضاخان آن را تصاحب کرده بود رفت و به اشاره او فرماندهان نظامی نواحی مختلف، مجلس را تهدید کردند که اگر از رضاخان استمالت نشود و به کار باز نگردد به طرف تهران حرکت کرده و پایتخت را تسخیر خواهند کرد. مجلس مرعوب این تهدید شد و این نخستین گام عقب نشینی در برابر خیر استبداد نوین بود. مجلس  یک هیات به رودهن فرستاد تا رضاخان را راضی به بازگشت به تهران کند.

چهارم- دوم قتل کنسول امریکا در یک سقاخانه در تهران بود که زمینه ساز اعلام حکومت نظامی در تهران شد و فرماندهان نظامی تابع رضاخان کنترل شهر را بدست گرفتند.

پنجم- در همین دوران کوتاه رضاشاه موفق شد اموال هر کس را که سرکوب می کرد تصاحب کند و به نام خود به ثبت برساند و قدرت مالی و اقتصادی خود را تقویت کند. از جمله مصادره اموال اقبال السلطنه ماکوئی در تبریز. سر و صدای مجلس برای حساب پس دادن رضاخان نیز فروکش کرد و این گام دوم عقب نشینی در برای خیز استبداد نوین بود.

ششم- ترور مخالفان، از جمله ترور معروف و تاریخی شاعر ملی "میرزاده عشقی" در خانه اش برای مرعوب کردن بقیه مخالفان.

هفتم- تقویت موافقان خود در مجلس، از جمله شیخ علی دشتی که اعتبارنامه اش بدلیل ارتباط با انگلیس ها در مجلس رد شد و کوشش رضاخان برای تائید این اعتبار نامه به جائی نرسید. اما دشتی هم در دوران رضاشاه و هم در دوران محمد رضا شاه پاداش این حمایت از استبداد رضاخان را گرفت. او عبا و عمامه را کنار گذاشت و داستان نویسی را نیز تقریبا ترک کرد و شد سناتور انتصابی شاه در مجلس سنای محمد رضا شاه. بعد از انقلاب بازداشت شد و در زندان رفت زیر فشار. آنچه که با این شیخ ترک لباس کردند چنان بود که وقتی درآستانه مرگ آزادش کردند تا نه در زندان بلکه در خانه اش بمیرد، سعیدی سیرجائی به دیدارش رفت و این دیدار را در خاطراتش نوشت. نوشت که دشتی درحال نزار از او خواهش کرد چیزی به او برساند که بخورد و تمام شود. و اندک زمانی پس از همین دیدار در گذشت.

بدین ترتیب تمام زمینه های سلطنت رضاخان فراهم شد. سلطنتی که اگر در سالهای اول هنوز پایبندی به برخی قوانین مشروطه را حفظ کرد اما از سال هفتم سلطنت مشروطه را تعطیل کرد و استبداد خوفناک خود را در دهه دوم سلطنت برقرار ساخت. استبدادی که همراه با غارت پول نفت و مصادره املاک و روستاها (بویژه در مازندران و از جمله کلاردشت) و نابود کردن آزادی احزاب و مطبوعات و حتی با قتل و ترور نزدیک ترین یاران خود همراه شد.

تمام این رویدادهای مهم که سرنوشت انقلاب مشروطه و حتی ایران را رقم زد و اجازه نداد جمهوری ایران از سال 1303 در ایران برقرار شود و بساط سلطنت موروثی جمع شده و کار به حکومت ولایت فقیه نکشد، در ابتدا اینگونه رقم خورد.

مرور کنید رویدادهای این دوران چند ماهه را به نقل از مطبوعات وقت:

1- جلسه علنی مجلس شورای ملی برای اعلام جمهوریت تشکیل شد. عده زیادی از روحانیون و اصناف در میدان بهارستان اجتماع نموده علیه جمهوری و سردار سپه شعار می دادند. در نتیجه بین مردم و نظامیان زد و خورد شدیدی روی داد.

2- به دستور سردار سپه رئیس الوزراء و وزیر جنگ عده زیادتری نظامی وارد میدان شده به ضرب و شتم مردم پرداختند و تیراندازی شدید آغاز گردید. عده زیادی از مردم مصدوم، مجروح و چند نفری مقتول شدند.

3- جلسه مجلس بدون اخذ نتیجه تعطیل شد.

4- موتمن الملک رئیس مجلس به سردار سپه شدیدا اعتراض کرد و گفت نظم مجلس بهارستان با من است چرا مردم را می زنید. سردار سپه اظهار کرد امنیت مملکت با من است و به وظیفه خود عمل کردم.

5- موتمن الملک دستور داد زنگ جلسه را بنوازند تا تکلیف سردار سپه را تعیین کنند.

6- به شفاعت عده ای از نمایندگان از جمله مشیرالدوله بین سردار سپه و موتمن الملک تفاهم به وجود آمد و سردار سپه از عمل خود معذرت خواهی نمود.

7- عده زیادی از علماء و بازرگانان با سردار سپه ملاقات نموده مخالفت خودشان را با جمهوری اعلام نمودند و توصیه کردند از این کار منصرف شود.

8- در تهران و شهرها مخصوصا اصفهان، مشهد، قم مخالفت با جمهوری اوج گرفت و سیل تلگراف به مجلس شورای ملی سرازیر شد. رهبری مخالفت با جمهوری را روحانیون عهده دار بودند.

9 - سردار سپه برای مذاکره با علماء اعلام و مجتهدین وارد قم شد و مذاکرات خود را با آنان آغاز کرد. در این جلسه علماء رسما مخالفت خودشان را با جمهوری اعلام نمودند و سرانجام سردار سپه به آنها قول داد که فکر جمهوریت را تعقیب نخواهد کرد.

10- سردار سپه از قم به تهران مراجعت و اعلامیه ای انتشار داد و نهضت جمهوری را متوقف نمود. قسمتی از متن اعلامیه به این شرح است:

«برای احترام مقام روحانیت موقعی که برای تودیع آقایان حجج اسلام و علمای اعلام به حضرت معصومه (ع) مشرف شده بودم با معظم لهم در باب پیش آمد کنونی تبادل افکار نمودیم و چنین مقتضی دانستیم که به عموم ناس توصیه نمایم عنوان جمهوری را موقوف نمایند.»

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 


 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 764 - 5 آبان ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت