راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سخنرانی در انجمن سخن

یعنی میان امثال سردار علائی

و رفیقدوست تفاوتی نیست؟

 

    

هفته گذشته انجمن سخن که مدتی پیش "شب سایه" را ترتیب داده بود، بمناسبت سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق میز گردی متفاوت را با شرکت شماری از کسانی که مستقیما نه تنها شاهد بلکه نقش آفرین در آن جنگ و دفاع از ایران در برابر ارتش صدام حسین بوده‌اند ترتیب داد. از جمله شرکت کنندگان در این میزگرد سردار حسین علائی اولین فرمانده نیروی دریائی سپاه و ناخدا محمد حقیقت از افسران ارشد نیروی دریائی در دوران فرماندهی زنده یاد بهرام افضلی فرمانده توده‌‌ای نیروی دریائی پس از انقلاب بودند. دریادار افضلی با توطئه‌‌ای که مرتضی رضایی و محسن رضایی از گردانندگان و کارگزاران آن بودند اعدام شد. البته اینها به همراهان سیاسی و سازمانی و مذهبی نظامی خود رحم نکردند تکلیف افسران توده‌‌ای در این میان روشن است!

نفس این میزگرد و حضور سردار علایی در آن بی گمان یک گام به پیش است. ولو اینکه ایشان با وجود عنوان استادی دانشگاه امام حسین سپاه اطلاعات ناقص و محدودی داشته باشد یا نخواهد و نتواند تن به برخی واقعیت‌هایی دهد که بخشی از گذشته او را زیر سوال می برد. این هم طبیعی است و قابل فهم. ولی به معنای آن نیست که این واقعیت‌ها نباید به مردم گفته شود. مثلا وقتی سردار علایی از 6000 نیروی نظامی حزب توده ایران در زمان شاه نام می برد باید به ایشان گفت که یا از اعداد و ارقام و تاریخ اطلاع درستی ندارد یا توان بیان واقعیت دربرابر مردم را ندارد. اسناد منتشر شده کاملا اشکار کرده که کل اعضای سازمان افسری حزب توده ایران در دوران رژیم پهلوی در حدود 600 تن مرکب از افسر و درجه دار و دانشجوی افسری بوده است که با رقم شش هزار فاصله زیادی دارد. ادعای ایشان درباره خاطرات علم هم که با قاطعیت و تصور اینکه مخاطبان ایشان خاطرات اسدالله علم را نخوانده‌اند صورت می گیرد سر و ته چندانی ندارد. اگر صحبت‌های علم در 7 جلد کتاب یادداشت های روزانه اش که اتفاقا ما خیلی دقیق تر از سردار علائی آن را خوانده ایم و  سند باشد، پس ادعای وی در خاطراتش که در 15 خرداد شاه را در کاخ تحت حفاظت قرار داده و حساب "اوباش و لات و لوت‌ها" را با این جمله خطاب به شاه پس از بازگشت به کاخ و سرکوب 15 خرداد "زدم خشتک همه شان را پاره کردم" رسیده را باید سند دانست و همه کسانی که در جنبش 15 خرداد شرکت کردند را اوباش به حساب آورد که علم و به کمک ارتش خشتک همه شان را پاره کرد!

این شیوه سخن گفتن و استدلال کردن تفاوت چندانی با سخنان و خاطرات نویسی و خاطرات گوئی امثال محسن رفیقدوست ندارد.

آقای علایی مدعی است که توده‌‌ای نباید فرمانده نیروی دریایی و فرمانده واحدهای ارتش می شد که البته هیچ دلیل قانونی برای آن ارائه نمی دهد. اگر ایشان صلاحیت نظامی و علمی و فنی زنده یاد افضلی را معیار قرار می داد و از این زاویه با آن مخالفت می کرد هیچ مشکلی وجود نداشت. ولی ایشان این را نمی گوید یعنی خود نیز می داند که فردی با صلاحیت تر از افضلی برای فرماندهی نیروی دریایی وجود نداشت و به همین دلیل به توده‌‌ای بودن وی ایراد می گیرد. باز هم سخن ایشان را می شد پذیرفت اگر  سرهنگ کتیبه عضو رسمی انجمن حجتیه را رئیس رکن دوم ارتش و یکی از مسئولین دستگیری و بازداشت و اعدام دریادار افضلی نمی کردند. یا اگر به رهبران جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم اجازه نمی دادند که فرماندهی سپاه را میان خود تقسیم کنند و مخالفان خود را از سر راه بردارند.

از همه اینها هم که صرفنظر کنیم بفرض که افضلی توده‌‌ای بود و تحمل یک توده‌‌ای باسواد و بافرهنگ در راس نیروی دریایی و امثال کبیری و عطاریان و آذرفر برای جوانان کم سواد و پرمدعا و تشنه قدرت جمع شده در سپاه ممکن نبود، چرا او را شکنجه و اعدام کردند؟ آیا هدف این نبود که دریایی از خون میان توده ای‌ها و حکومت ایجاد شود و به پشتیبانی آنها از انقلاب خاتمه داده شود؟ اگر چنین نبود می شود امثال افضلی را از ارتش کنار گذاشت. همان کاری که در زمان رضاشاه با امثال سروان کامبخش خلبان و یا در زمان شاه با سروان خسرو روزبه کردند. از امثال سردار علائی باید پرسید که علاوه بر نظامیان توده‌‌ای چرا غیر نظامی ها و اعضای ساده حزبی را در کنار رهبران حزبی اعدام کردند؟ این توده ای کشی چه تفسیری دارد؟

ادعای ایشان در مورد کمک شوروی به صدام که در سخنرانی انجمن سخن روی آن تاکید می کند  نیز دروغی بزرگ است. میان شوروی و عراق در سالها پیش از جنگ یک قرارداد دوجانبه نظامی وجود داشت که شوروی آن را پس از حمله عراق به ایران متوقف کرد و تا زمان فتح خرمشهر و سودای فتح بصره و کربلا از سوی ایران هیچ کمک نظامی به عراق نکرد و این خود یکی از عواملی بود که عراق به سمت فرانسه و آمریکا رفت. در رد ادعای ایشان اتفاقا همین هفته آقای محمود درودیان رئیس پیشین مرکز مطالعات جنگ در یک گفتگوی رسانه‌‌ای به صراحت می گوید: "بنظرمن شوروی مخالف جنگ بود. تا فتح خرمشهر شوروی سلاح نداد ... به هر جهت نگذاشتند ساختار ارتش عراق ساختار آمریکایی بشود. قبل از حمله عراق هم تمام منابع نشان می‌داد موضع شوروی چیست بخشی از آن خطی بود که در روزنامه مردم حزب توده بود - این خط شوروی هم بود - حزب توده معتقد بود یک جریان آمریکایی در عراق حاکم می‌شود."

منظور درودیان از "خط شوروی" که در روزنامه مردم مطرح شده همان هشدارهای پیاپی است که روزنامه مردم در ماه‌های قبل از شروع جنگ درباره خطر حمله نظامی عراق به ایران از سمت جنوب و غرب به مردم و مقامات کشور اعلام می کرد که البته به آنها توجهی نشد. یکی از دلایل دعوت بنی صدر بعنوان رئیس جمهور از نورالدین کیانوری رهبر وقت حزب توده ایران برای حضور در ستاد جنگ در نخستین روز حمله عراق به ایران در زیرزمین کاخ ریاست جمهوری همین نقش و تلاشی بود که حزب توده ایران برای آگاه کردن مقامات کشور از خطر جنگ و جلوگیری از آن داشت. آقای علایی بهتر است مقداری از وقتی که صرف مصاحبه و سخنرانی می کند صرف جمع آوری و مطالعه اسناد و تقویت اطلاعاتش درباره تاریخ جنگ کند و اقلا وقتی راجع به حزب توده ایران سخن می گوید روزنامه مردم را با دقت خوانده باشد. حداقل اسناد تازه ای که درباره همکاری سازمان های جاسوسی دو کشور انگلستان و امریکا با همکاری افرادی در راس حاکمیت جمهوری اسلامی برای یورش به حزب توده ایران منتشر شده را مطالعه کند.

در مورد نقش باورهای مذهبی، نفوذ عمیق آیت الله خمینی در میان مردم، سپاه و نیروهای مردمی در تمام دوران جنگ انکار ناپذیر است اما به چه دلیل نقش ارتش را انکار می کنند. بویژه در ابتدا ورود ارتش عراق به ایران که هنوز سپاه و بسیجی در کار نبود و این ارتش بود که در مقابل تهاجم عراق ایستاد. در واقع در دوران دوم جنگ و پس از فتح خرمشهر نیروهای مردمی از سراسر ایران وارد میدان شدند. از نگاه ما نه میتوان یکسویه روی نقش سپاه و بسیج تمرکز کرد و نقش ارتش را انکار و نه برعکس.

بسیاری از فرماندهان دست راستی سپاه هم برخلاف ادعاهایشان در آن زمان بیشتر مشغول یارگیری و جبهه بندی در داخل و مقابله با مجاهدین خلق بودند تا توجه به جنگ و جبهه. ضمن اینکه شمار آن توده ای‌هایی که در جبهه و جنگ کشته شدند و نام آنها در روزنامه مردم اعلام شد (نام افسران و درجه داران توده‌‌ای کشته شده در جنگ هیچگاه اعلام نشد) در مقایسه به کل اعضای سپاه و بسیج و جمعیت ایران بسیار چشمگیر بود و این نشان می دهد که کمونیست‌های ایران اگر میهندوست ترین بخش جمعیت کشور مان نباشند بی گمان برجسته ترین آنها هستند.

استدلال سردار علائی درباره اجتناب نا پذیر بودن دستگیری و اعدام ناخدا افضلی و دیگر فرماندهان ارتش این پاسخ را هم دارد که اگر الان همه فرماندهان حشد الشعبی عراق و حزب الله لبنان و شبه نظامیان سوری و حوثی‌های یمن را که با ایران مناسبات نظامی و سیاسی و فکری دارند دولت های آن کشورها دستگیر کرده و اعدام کنند امری عادی است و جایز؟

بهتر نیست بجای این همه توجیهاتی که دیگر برای هیچکس در ایران و جهان خریداری ندارد، یک بار برای همیشه اقرار و اعتراف کرد که دستگیری و کشتار نظامیان و غیرنظامیان توده‌‌ای چنانکه اسناد آن اشکار شده یک توطئه بین المللی و یک اشتباه بزرگ تاریخی و بزرگترین خیانت به انقلاب 57 بود و بابت آن باید از همه ایرانیان و خانواده‌های قربانیان آن عذر خواهی کرد؟ 

 

متن سخنان ناخدا محمد حقیقت و سردار حسین علائی را می توانید در لینک زیر بشنوید:

ناخدا محمد حقیقت:

https://www.youtube.com/watch?v=6yEkEfcT6KU&list=PLxuf7G0GEql8HCnAKYLJRvhl0sscRIaE9&index=4

 

سردار حسین علائی:

https://www.youtube.com/watch?v=AvPKXwB1aKQ&list=PLxuf7G0GEql8HCnAKYLJRvhl0sscRIaE9&index=6

 

پرسش و پاسخ:

https://www.youtube.com/watch?v=hG6cMol7-bc&list=PLxuf7G0GEql8HCnAKYLJRvhl0sscRIaE9&index=7

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 757 - 10 مهر ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت