راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

ترکیدن بادکنک

بسیج 30 میلیونی

در انتخابات 1400

 

  

جمعه گذشته انتخابات ریاست جمهوری در ایران انجام شد و نتایج آن پیش از آنکه به ریاست جمهوری رسیدن ابراهیم رئیسی مهم باشد، میزان شرکت مردم نا امید از اصلاحات و گرفتار در انواع بحران های معیشتی و اجتماعی مهم است. بیش از نیمی از دارندگان حق رای در این انتخابات شرکت نکردند و از آن 28 میلیونی که رسما اعلام شده در انتخابات شرکت کردند نزدیک به 4 میلیون رای باطله درصندوق ها انداختند.

جامعه امروز ایران یک جامعه در هم تنیده و پیچیده است. زندگی همه مردم با صدها رشته به یکدیگر و به دولت و نهادهای اداره کننده امور متصل شده است. هر رشته‌ای که در یک عرصه قطع شود عوارض و پیامدهای خود را در همه عرصه‌ها بسرعت نشان می‌دهد. آنچه از آن در ایران به عنوان "آسیب‌های اجتماعی" نام برده می‌شود و نتایج آن در انتخابات اخیر رونمائی شد، جدا از آسیب‌های عرصه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیست، بلکه در پیوند مستقیم با آن است. در واقع سطح بالا و خطرناک آسیب‌های اجتماعی نشاندهنده وضع خطرناک در همه عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. در چنین جامعه‌ای حل این همه مشکلات هر روزه و پیچیده از عهده فقط دولت یا دستگاه‌های اداری و انتظامی و نهادهای رسمی بیرون است و تا مردم به مشارکت واقعی فراخوانده نشده و زمینه آن راحکومت فراهم نکند این مشکلات حل نخواهد شد. با زور و چماق و دستور و بگیر و ببند نیز نمی‌توان بر این مشکلات غلبه کرد. مسئله "مشارکت" در سرنوشت خود و کشور امروز به گره گاه اصلی حل همه دشواری‌ها و سختی‌های عمده و حیاتی جامعه ایران تبدیل شده است و انتخابات روز جمعه نشان داد که مردم حاضر نیستند اختیار خویش را بدست حکومت بسپارند. چه در عرصه سیاسی، چه اقتصادی، چه فرهنگی و اجتماعی. مشکلات جامعه ایران، کوچک یا بزرگ، امروز یا فردا، بدون مشارکت همه مردم ایران، با هم و هر یک در جای خود، دیگر قابل حل نیست. آیا حکومت به این مشارکت تن میدهد؟ آیا دست از خودی و غیر خودی بر میدارد؟ آیا همچنان بر معیار مسلمان (از آن نوع که خود می پسندد) ادامه خواهد داد؟ ادامه این سیاست ها به معنای باز هم جدائی بیشتر مردم از حکومت نخواهد انجامید؟

هنوز همه شواهد نشان می‌دهد که پاسخ منفی است حکومت همچنان تصور می کند مشارکت یعنی مردم بیایند به کسانی که ما می‌گوییم رای بدهند!

نشانه های این پافشاری بر راه رفته و رسیدن به بن بست پایانی را ترکیب شورای نگهبان، ترکیب مجمع تشخیص مصلحت، شیوه رهبری کشور بصورت مافیائی و پنهان در بیت رهبری، در انتصاب‌های نظامی و غیر نظامی و دهها نمونه دیگر باید جست! این که چرا هر کسی را که مردم نمی‌پذیرند و طرد می‌کنند راهی این مجامع و نهادهای غیر انتخابی و صاحب قدرت می‌شود؟ بسیاری از کسانی که در مجمع مصلحت نشسته اند و بنام نمانیده در مجلس خبرگان و مجلس شورا نشسته اند در شهر خود صد رای و چند هزار رای هم ندارند.

تا درها بر روی شخصیت‌های مستقل، رهبران احزاب، نهادهای مدنی، سندیکاها، شوراها، اتحادیه ها، سازمان‌های اجتماعی و … باز نشود بحث مشارکت بیهوده است!

شخصیتی مانند محمد خاتمی یک ظرفیت بزرگ برای حل بخشی از مشکلات اجتماعی و سیاسی و حتی بین‌المللی کشور است. نه تنها از این ظرفیت بهره گیری نمی‌شود که او را ممنوع التصویر کرده‌اند. چرا؟ چون می‌ترسند مداخله او بسود گروهی در حکومت تمام شود که بیت رهبری با آن مخالف است. وقتی از ظرفیت یک روحانی مسلمان همچون خاتمی بهره گیری نمی‌ شود چگونه می توان  از مشارکت عموم در سرنوشت خود صحبت کرد؟

خاتمی تنها یک نمونه است برای نشان دادن پافشاری هسته مرکزی قدرت برای ایستادن در مقابل اکثریت مردم ایران و نتیجه ایستادگی در برابر مردم در انتخابات اخیر به نمایش در آمد.

نتیجه سرکوب مردم، زندانی کردن رهبران کارگری و سندیکایی و معلمان و پرستاران و کارمندان و گرفتن گلوی مردم به امید ناراضی کردن آنها از دولت و زمینه جینی برای بدست گرفتن قدرت همین انتخاباتی می شود که برگزار شد.

در همه جای دنیا از ظرفیت و توان سازمان‌های صنفی در جهت کاهش مشکلات و ایجاد توازن اجتماعی بهره می‌گیرند تا کار به آن وخامتی نرسد که اکنون در ایران رسیده است.

حل معضلات اجتماعی و نه فقط اجتماعی بلکه همه مشکلات و دشواری‌های کشور بدون مشارکت همه مردم ایران، مسلمان و غیرمسلمان و معتقد و غیرمعتقد به جمهوری اسلامی، ممکن نیست و این درحالی است که سیستم حاکم، طرفدار جلوگیری از مشارکت مردم در حل مشکلات است و دلیل انباشته شدن دشواری‌ها و رسیدن آنها به مرز خطر هم در همینجاست.

در شرایطی که اشکار شده که حل مشکلات کشور بدون همکاری و مشارکت مردم روز به روز بیشتر ناممکن می‌شود، چرا جمهوری اسلامی همچنان از این مشارکت وحشت دارد و با آن مخالف است؟  چه راه  حلی برای آن دارد؟

دلیل وحشت روشن است. مشارکت مردم در حل و اداره امور موجب آگاهی و افزایش توان مداخله آنهاست و این به قدرت و ثروت اقلیت حاکم لطمه می‌زند.

آنها که همچنان بر سیاست بهره گیری از توان سازمان‌هایی نظیر "بسیج" برای حل مشکلات پافشاری میکردند، حالا پس از انتخابات اخیر باید نشان بدهند که آن بسیج 30 میلیونی و 40 میلیونی کجا هستند؟ چرا پای صندوق های رای نبودند؟

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 792  -  2 تیر 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت