راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

صبر تلخ - 17

رژیم شاه توده ایها و فدائی ها را

کوبید و درهای مساجد را گشود!

 

از 28 مرداد 1332 تا سال 1357 واقعا پیکر حزب ما مدام تراشیده شد... و در قبالش از فردای 28 مرداد تمام تریبون های مذهبی، یعنی به تعداد مساجد این مملکت، برای این جریان مذهبی تبلیغ کردند! بعد از حزب توده ایران، «چریک های فدایی خلق»، سال 54 حضورش قطع شد! یعنی در یک فاصله کوتاه 1349 تا 1354 قتل عامشان کردند، و باقی شان هم که زنده ماندند، در زندان بودند! «مجاهدین» هم هنوز هیچ کاری نکرده متلاشی شدند!

 

 

)بعد از بیرون آمدن از زندان) ما واقعا طالب بودیم که با رفقای کمیته مرکزی، رفقای رهبری حزب آشنا بشویم، با نظراتشان آشنا بشویم. مضافا این که بدانیم تحلیل ها چیست؟ ما برای خودمان در زندان تحلیل هایی داشتیم و بر مبنای همان هم مناسبات نسبتا گسترده ای با نمایندگان جریانات گوناگون داشتیم.

 

مثلا از همان زمان، مناسبات ما با رفقای چریکمان خیلی گرم و دوستانه بود. از همان زمان مناسبات ما با مذهبی های روشن، مثلا با بچه های «حزب ملل اسلامی» با همین بجنوردی، سرحدی زاده و مهشید... خیلی خوب بود! از میان دیگر مذهبی ها مثلا با طالقانی، با منتظری رابطه گرمی داشتیم. ولی با ربانی شیرازی مطلقا! مثلا با ناطق نوری هرگز! از همان زمان، تمایزی بین خط معینی از اینها می دیدیم! چون اصلا فرهنگ و ادبیاتی که به کار می گرفته می شد فرق داشت. ادبیاتی که طالقانی به کار می برد، زمین تا آسمان با ادبیات ربانی شیرازی متفاوت بود!

واقعیتش این است که اساسا سوابق گذشته، آشنایی ها و همدلی ها موجب می شد که ما روابط نزدیکی با نیروهای ملی داشته باشیم. آشنایی هایی که در زندان با شخصیت های ملی مثل داریوش فروهر، دکتر سامی، دکتر پیمان و کسان دیگری از این طیف داشتیم، یک مقدار تفاوت داشت با آشنایی هایی که با آقای طالقانی و آقای منتظری و... داشتیم. درست است که مناسبات گرمی هم با آنها داشتیم ولی طبعا حرف ما با اینها خیلی راحت تر و خودمانی تر و در زمینه های مشترک شکل می گرفت. حتی با تعدادی از افراد «نهضت آزادی» مثل حکیمی و... مثل مهندس سحابی (که هنوز آن موقع از «نهضت آزادی» فاصله نگرفته بود) یا احمد علی بابایی، اینها کسانی بودند که ما مناسبات نزدیک با ایشان داشتیم.

گذشت ایام بود که یواش یواش یک تفکیک جدید بین ملیون و نیروهای رادیکال به وجود آورد. مقداری از آن به علت مشی خود آقای بازرگان بود. شما در نظر بگیرید، با این که آشنایی ها و دوستی ها را حرمت می گذاشت ولی از لحاظ سیاسی صریحا اعلامیه داد که حزب توده ایران غیر قانونی است!

از نظر آقای بازرگان و بر مبنای قانون اعلیحضرت همایونی  حزب توده ایران غیر قانونی است.

این نبود که فقط یک جا از دهانش این حرف پریده باشد! جاهای مختلف این را گفت. خوب، این شیوه رفتار را ما می گذاشتیم جلو آن شیوه رفتار آقای خمینی که می گفت: مارکسیست ها هم می توانند باشند و حرفشان را بزنند...

- در صورت عدم توطئه!

عموئی: واقعا هم ما نمی خواستیم توطئه بکنیم!

- ولی او می توانست هر چیزی را...

عموئی: بله، ولی فرق هست بین کسی که از همان اول می گوید تو غیر قانونی و آن یکی این طور... مضافا این که طیف نزدیک به آقای خمینی، یک سلسله برنامه های اجتماعی ارائه می داد که اصلا در برنامه های «نهضت آزادی» نبود! مسئله اصلاحات ارضی، مسائلی در زمینه قانون کار، حقوقی که برای زحمتکشان مورد نظر است و... از آن طرف بازرگان و... کوشش می کنند قراردادهایی که با آمریکا دارند حفظ بکنند! از طرف دیگر اینها می خواهند همه اش را لغو بکنند! حالا با گذشت ایام و در روند فعالیت ها، تحولاتی و نگرش هایی در آنها به وجود آمده که به گمان من ریشه دار نیست! شما آقای ورجاوند و امثال اینها را ببینید، اینها شیفته روابط با آمریکا هستند! حتی این امریکایی که امروز چهره منحوسش را به همه نشان داده است!

 

شما نمی دانید، ما در ارتباط با «جبهه ملی» در دهه 20 با چه محظورات عجیبی مواجه بودیم که کسی که تاریخ را مطالعه می کند، حیرت می کند که چرا در مطبوعات حزب توده ایران این جور به اینها حمله می شد! برای این که اینها کشته مرده «اصل چهار ترومن» بودند! اصلا فریدون صالح، پسر الهیار صالح، رفته بود عضو «اصل چهار ترومن» شده بود و در راس یکی از دوایر آن قرار گرفته بود! عمیقا اعتقاد داشتند که آمریکا یک کشور دموکراتیک است! به هیچ وجه خصایص استعماری، خصایص اعمال فشار روی... ندارد، سابقه استعمار ندارد!

تاریخ را نگاه نکرده بودند که آمریکای لاتین تمامش قرقگاه امپریالیسم آمریکاست! چه به روزگار زحمتکشان آنجا و مبارزین آنجا آورده است! و حالا بعد از جنگ دوم جهانی، انگلیس ویرانه شده، فرانسه ویرانه شده، آلمان ویران شده، شوروی ویران شده، دوره شکوفایی اقتصادی آمریکاست، تمام کارخانه هایش مشغول تغذیه تمام دنیاست و حالا می خواهد چنگ بیندازد به بازار تمامی جهان! از لحاظ اقتصادی برتر است، از لحاظ سیاسی هم می خواهد برتر باشد، حکومت ها را می خواهد در دست بگیرد و در ایران هم، همین هدف را دارد!

ما حرفمان با آقایان این بود که آمریکا امکان ندارد همچنان دربست اجازه بدهد که شرکت نفت مال انگلیسی ها باشد! حتما می آید و سهم می خواهد، چرا که او دارد طی «برنامه مارشال» خود انگلستان را تغذیه می کند، چطور می گذارد انگلیس نفت ایران را به تنهایی غارت بکند! نه فقط می آید، بلکه سهم شیر را هم می خواهد! و دیدیم که بالاخره هم گرفت!

خوب، اینها باورشان نمی شد. مدام هشدار می دادند، کمونیست ها! کمونیسم خطرناک است! ما بغل گوشمان خرس خوابیده و اینها هم عوامل آن هستند، خطر اصلی اینجاست!

در «خاطرات فلسفی» هم از قول آیت الله بروجردی آمده است که: به پروپای شاه نپرید! خطر عمده امروز کمونیست ها هستند! روی منبرهایتان همه اش به توده ای ها حمله کنید!

خوب، ما در معرض حمله مداوم از جانب آنها و «فداییان اسلام» و از طرف ملیون بودیم! این نگرش ناسیونالیستی وحشتناکی که آنها داشتند و گرایش عجیبی که نسبت به آمریکایی ها داشتند، نگرانی آور بود! ما هرگز اعتقاد نداشتیم اینها مهره آمریکا هستند ولی با کمال تاسف در مطبوعات حزب از آنها به عنوان مهره های آمریکا یاد شد! خوب، واقعا نبودند! دکتر صدیقی، دکتر شایگان، دکتر سنجابی، اینها هیچ کدام عامل آمریکا نبودند ولی شیفته نظام اقتصادی – اجتماعی آمریکا بودند!

- آقای عمویی رفتار نیروهای ملی، تا قبل از پیروزی انقلاب، با نیروهای چپ مثل شما، یا در ارتباط گیری هاتان با آنها چطور بود؟ همان مرزها بود؟ مثل مرزی که بازرگان می چید؛ اصل تفارق؟

- ما ارتباطی با اینها نداشتیم. اینها که توی زندان نبودند و ما هم که بیرون نبودیم. مثلا رفتار داریوش فروهر چطور بود؟

عموئی: داریوش فروهر خیلی عالی بود! به گمان من داریوش فروهر اصلا با آنهای دیگر فرق داشت! داریوش بین ملی ها توانست با آقای خمینی بسازد ولی آنها نتوانستند! این دقیقا نگرش متفاوت اینها بود. سنجابی بلافاصله استعفا داد و رفت ولی داریوش ماند. حتی آن زمانی که دولت موقت ساقط شد، آقای خمینی همچنان داریوش را به عنوان مسئول کار کردستان نگه داشت و داریوش هم اعتقادش را به او داشت. فروهر فرق داشت با آنها، فروهر حتی با کل «حزب ملت ایران» فرق داشت! خسرو سیف و... اصلا نمی توانند شیوه داریوش فروهر را ادامه بدهند. داریوش فروهر یک حالت مردمی پیدا کرده بود.

عجیب بود واقعا! شما زندگی فروهر را اگر بررسی بکنید، می بینید که آن اوایلش گردن کلفتی می کند! پس از سال 1373، روزی همین جا (یادش به خیر!) دست کرد توی جیب بغلش (پروانه هم کنارش نشسته بود) بریده روزنامه ای را در آورد. گفت «آقای عمویی این را ببینید!» من گرفتم دیدم عکس خود فروهر در حمله به یکی از میتینگ های حزب است که دستش را بلند کرده، درست مثل جاهل ها و... گفت «من هر وقت این را نگاه می کنم، به یاد می آوردم که از کجا به کجا رسیدم؟»

-  برویم به بعد از 22 بهمن، به شورای انقلاب که قبل از 22 بهمن است

عموئی: ما که با شورای انقلاب کاری نداشتیم. هیچ کدام از نیروهای چپ، مجاهدین، هیچ کدام در آن شرکت نداشتند! تقریبا کسانی که شرکت داشتند، کمترین اثر را در مبارزه داشتند، کمترین زندان را کشیده بودند. فقط صرف رابطه شان با آقای خمینی، یا رابطه ای که در این بند و بست ها پیدا کرده بودند، به شورای انقلاب کشیده شدند. عناصر صادقی هم در این میان بودند.

فراموش نکنید نیروی عمده ای که انقلاب کرد، نیروهای طرفدار آقای خمینی بودند. اصلا این گروه میلیونی که آن روز به میدان شهیاد آمدند، چه کسانی بودند؟ اینها چپ بودند؟ نه، آن بخش دیگری از نیروهای ملی هم که مال «جبهه ملی» بودند، مال «نهضت آزادی» بودند، مال «جاما» بودند، مال «مسلمانان مبارز» بودند، همه اینها همراه نیروهای طرفدار آقای خمینی بودند.

- یک روزگاری وقتی حزب توده تظاهرات می گذاشت، این  تظاهرات به میدان بهارستان و سرچشمه و... تا میدان مخبرالدوله و آن طرف... کشیده میشد.

عموئی: تاریخ پاسخ می دهد! ببینید از 28 مرداد 1332 تا سال 1357 واقعا پیکر این حزب همین طور مدام تراشیده شد... و در قبالش از فردای 28 مرداد تمام تریبون های مذهبی، یعنی به تعداد مساجد این مملکت، برای این جریان مذهبی تبلیغ کردند! شوخی نیست، یک تاریخ است... 28 مرداد 1332 تا بهمن 1357!

طبیعی است، بعد از حزب توده ایران، «چریک های فدایی خلق»، سال 54 حضورش قطع شد! یعنی در یک فاصله کوتاه 1349 تا 1354 قتل و عامشان کردند، و باقی شان هم که زنده ماندند، در زندان بودند! «مجاهدین» هنوز هیچ کاری نکرده متلاشی شدند! چه افتراق درون خودش، و چه سرکوبی که نسبت به آن انجام شد. یعنی چپی که واقعا در آستان انقلاب بخواهد حضور موثری داشته باشد، نبود. خوب، واقعا رفقای فدائی ما خیلی تلاش کردند، سوار ماشین ها بشوند، تفنگ ها را روی دوششان بگذارند و بروند نیروی هوایی... اما آنچه که جامعه را دگرگون کرد، آن انبوه مردمی بود که واقعا در صحنه آمدند! والا اگر محدود به این چند نفر تفنگ به دست و حمله کردن به آنجا و دلخوش کردن به این که پادگان فلان جا را بگیرید... بود، نیروی ارتش آنچنان قدرتمند بود که به سادگی می توانست اینها را از بین ببرد!

در «نوفل لوشاتو» توافق هایی شد، از جمله قرار شد ارتش بی طرف باشد، به این ترتیب بود که انقلاب پیروز شد و خوشه چینانی که بعد از 28 مرداد 1332 تدارک چنین روزی را می دیدند، میوه رسیده را چیدند و از آن خودشان کردند!

برای مطالعه شماره های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید:

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/772/sabr.html

2- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/773/sabr2.html

3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/774/sabr3.htm

4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/775/sabr-4.html

5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/776/sabr5.html

6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/777/sabr.htm

7 -  https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/778/sabr4.html

8 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/779/sabr.html

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/780/sabre.html

10 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/781/sabr.html

11 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/782/sabr.html

12 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/783/sabr.htm

13 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/784/sabr.htm

14 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/sabr.htm

15 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sabr.htm

16 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sabr.html

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 788  -  5 خرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت