برای تغییرات و اصلاحات باید در سنگر انقلاب 57 باقی ماند |
سیاست حزب توده ایران در برابر انقلاب 57 و جمهوری اسلامی بر آمده از آن انقلاب بر محور تحلیلی قرار داشت که در زیر می خوانید: نشان دادن پایگاهها و اندیشههای متفاوت نیروهای مذهبی و بویژه روحانیت ایران که به قدرت حکومتی دست یافته بود و هشدار به مترقیترین بخش این روحانیت که گرفتار خام خیالی و خواب خرگوشی باقی نمانده و از این توهم که ریش و تسبیح و نماز و صلوات چهار رکن وحدت است پرهیز کند! از سوی دیگر، مخالفت با چپ رویهای خانمان براندازی که با اعلام جمهوری آمل، شوراها در ترکمن صحرا و گنبد، ماجراجوئی های نظامی در کردستان و سرانجام اعلام جنگ مسلحانه از سوی مجاهدین خلق و انواع انفجارها و ترورها که سمت و سوی انقلاب ایران را این هر دو غفلت دگرگون کرد. با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی٬ مواضع و موقعیت نیروهایی که طی سالهای پیشین پرچم انتقاد از سیاست حزب توده ايران در دوران اولیه انقلاب را بلند کرده بودند و آن را متهم میکردند که گویا از آزادیها دفاع نکرده بسیار ضعیف شد. به چندین دلیل. دلیل نخست آن که برخلاف راه توده که در زیر بدترین فشارها و تهمتها در آن انتخابات شرکت کرد و به محمد خاتمی رای داد٬ این نیروها انتخابات را تحریم کرده بودند و عملا در جنبش آزادیخواهی و اصلاح طلبی که بوجود آمد نه نقش مثبت که نقشی منفی ایفا کردند. بنابراین، ارزیابیها و انتقادهای آنها پیرامون گذشته و شعارهای آنها درباره "آزادی"ها دیگر اعتباری نداشت. دوم- این که با باز شدن فضای سیاسی و مطبوعات داخل کشور، معلوم شد که یک نیروی بزرگ اصلاح طلب و ترقیخواه در داخل کشور وجود دارد و روشن شد که آن دسته از نشریات و گروههای اپوزیسیون که حساب داخل کشور را تمام شده میدانستند و میخواستند "الترناتیو دمکراتیک" در خارج تشکیل دهند بیشتر دچار خیالات هستند تا واقع بینی. سرگرمی تشکیل "آلترناتیو دمکراتیک" و جلسات مفصل بحث و سخنرانی و گفتگو و دیدار و شکایت از "تنگ نظری"های یکدیگر و موانع تشکیل این آلترناتیو نیز پایان یافت. بعدها، پس از دولت خاتمی بویژه پس از کودتای انتخاباتی سال 88 این نیروی اصلاح طلب و ترقیخواه به شاخه های مختلف تقسیم شد که در آن طیف طرفدار سرمایه داری و غرب وزن قابل توجهی یافت که ما در همین اعلام مواضع در باره انتخابات 1400 شاهد آن هستیم. سوم- با باز شدن راه رفت و آمد به ایران از دوران خاتمی به بعد، بخش مهمی از هواداران این گروهها که درک نادرست آنها از انقلاب و اوضاع کشور و سیاست نادرست آنها در قبال انتخابات دوم خرداد با روی کار آمدن خاتمی آشکار شده بود، تبعا ناامید شده و با اطمینانی که دولت خاتمی میداد سفر به ایران را آغاز کردند و برای اینکه مانعی برای بازگشت دوباره آنان پیش نیاید شرکت در جلسات و مراسم و تظاهر به مخالفت با جمهوری اسلامی را هم کنار گذاشتند. این روند نیز از پایان دولت خاتمی در جهت معکوس حرکت کرد و اکنون رسیده ایم به شعار "نه به جمهوری اسلامی"، "من رای نمیدهم"، "عبور از جمهوری اسلامی" و "تحریم انتخابات 1400". سیاست های حکومتی عملا در جهت تقویت این روند بوده و هست. اپوزیسیون خارج٬ که در دولت ترامپ و فلج دولت روحانی زیر فشار تحریم ها، بار دیگر به سیاست های خود در دور دوم ریاست جمهوری خاتمی و فراموش کردن توازن نیروها در حکومت روی آورد، با حمله به سیاست حزب توده ايران بخاطر دفاع از انقلاب 57 می کوشید و همچنان می کوشد این سنگربان انقلاب را از میدان خارج کند و این درحالی است که جنبش اصلاحات واقعی و تغییرات اساسی همان آرمان ها و شعارها و خواست هائی را دارد که در انقلاب 57 مطرح شد و مردم برای تحقق آن به خیابانها آمدند. در این فاصله طیف تازه ای از طرفداران تغییرات، جدا از اصلاح طلبان حکومتی، عمدتا در محافل روشنفکری و دانشگاهی شکل گرفت که نمونه هائی را در سالهای اخیر در سخنرانی ها و پرسش و پاسخ های اساتید دانشگاهی و دانشجویان در دانشگاهها شاهدیم. آن تغییراتی که این طیف خواهان آنست، بدون شعار علیه این و یا آن طیف در قدرت و خواسته هائی فرای توازن نیروها، مانند تغییر قانون اساسی، خواهان تغییرات بنیادی در سیاست های اقتصادی در چارچوب قانون اساسی کنونی کشور است. افرادی نظیر "راغفر" و یا " فرشاد مومنی" چهره های بیشتر شناخته شده این طیف تازه اند. آنها عمدتا منتقد لیبرالیسم اقتصادی حاکم اند و بدرستی تشخیص داده اند که با تغییر سمت گیری اقتصادی جمهوری اسلامی، دیگر تحولات اجتماعی و سیاسی امکان پذیر خواهد شد. از جمله خاتمه بخشیدن به حاکمیت سرمایه داری تجاری که خود سرآغاز واقعی مقابله با فساد و اختلاس و غارت مردم و کشور است. بدین ترتیب، حتی اگر انتخابات 1400 و نتیجه آن نیز نوید پذیرش تغییرات را از سوی حاکمیت ندهد، جامعه وارد مرحله ای از آگاهی و شناخت شرایط و شنا در دریای متلاطم رویدادهای ایران رسیده که با خواب های گاه شیرین و رویائی فاصله دارد. واقعیت اینست که حرکت سیاسی بر مبنای رویدادهای روزانه، هرگز گره گشا نبوده و نخواهد بود زیرا با تحلیل روندها همخوانی ندارد. این نوع حرکت های سیاسی، از همان ابتدای شکل گیری انقلاب 57 و سالهای اول پیروزی انقلاب گریبان بسیاری از سازمانها، احزاب و شخصیتهای سیاسی ایران را گرفت و به همین جهت آنها نتوانستند در انطباق با آنچه که خارج از اراده این و آن در صحنه وجود داشت، سیاست اتخاذ کنند و بجای تبدیل شدن به مفسر رویدادها، بر سیر حوادث بیوقفهای که در کشور روی میداد تاثیر مثبت بگذارند. این تاثیر مثبت، از نگاه حزب توده ایران، از همان ابتدای شکل گیری و سپس پیروزی انقلاب 57، در اساس و کلیت خود عبارت بود از: 1- خنثی سازی توطئههای خارجی و در راس همه آنها، توطئههای بیوقفه امریکا علیه انقلاب (دفاع از جنبه ملی- ضد امپریالیستی انقلاب)؛ 2- افشاء و مقابله با عوامل رژیم سرنگون شده؛ 3- تدقیق شناخت خویش از نیروهای به حاکمیت رسیده و تفکیک لایه بندیهای بسیار متنوع و در هم تنیده این حاکمیت چند پارچه و سپس بردن این شناخت به میان توده مردم (دفاع از ضرورت اتحادها و تفکیک طبقاتی حاکمیت)؛ 4- تلاش برای نهادینه کردن آزادیهای برآمده از متن انقلاب 57؛ 5- کوشش برای نشان دادن پایگاهها و اندیشههای متفاوت نیروهای مذهبی و بویژه روحانیت ایران که به قدرت حکومتی دست یافته و در نهایت خام خیالی و خواب خرگوشی، ریش و تسبیح و نماز و صلوات را چهار رکن وحدت تصور کرده بودند؛ 6- به کار گرفتن همه تجربه باقی مانده خویش از مبارزات دهه 30، برای جلوگیری از تندرویها، ماجراجوئیها و تخیل پروریهای شبه انقلابی انواع سازمانهای کوچک و بزرگ، و هشدار بیوقفه به این سازمانها برای درک شرایط بغرنج جاری در کشور و فاصله گیری از ماجراجوئیها و تخیل پروریها. 7- تاکید و پیشبرد آن سمت گیری اقتصادی که در خدمت وسیع ترین طبقات و اقشار اجتماعی باشد که دراین عرصه بی وقفه روی اجرای فصول اقتصادی و اجتماعی قانون اساسی متمرکز بود. حزب ما، بارها و بارها، نسبت به نفوذ عوامل سازمانهای جاسوسی جهان برای استفاده از شور انقلابی سازمانهای سیاسی و کشاندن آنها به سوی ماجراجوئیهائی که ارتجاعی ترین بخش حکومت را تقویت می کرد هشدار داد. مرور 527 شماره "مردم" و سپس "نامه مردم"، ارگان مرکزی حزب توده ایران، که در این دوران گذرا به طور علنی منتشر شد، سندی تاریخی در این زمینه است. در همین دوران، حزب ما بسیار کوشید، تا به طیف متنوع و اغلب ماجراجوی "چپ" غیر مذهبی تفهیم کند که ایران وارد مرحله انقلاب سوسیالیستی نشده، شعار حکومت شوراهای کارگری که تقلیدی است از انقلاب اکتبر، جاده را برای مخالفان حکومتی شوراهای عمومی و مردمی صاف میکند، شعار برپایی "جنگ خلقی"، که انقلاب چین را راهنمای خود قرار داده بود، در عمل کشور را به سمت جنگ داخلی و جانشینی "گلوله" به جای "منطق" میبرد، عملیاتتروریستی به تقویت اندیشه تسلط دستگاه امنیتی بر تمامی ارگان حکومتی میانجامد و...؛ 7- کوشش برای جلوگیری از شعله ور شدن جنگ داخلی در کردستان و تلاش برای قانع ساختن احزاب و سازمانهای محلی برای درک شرایط و ضرورت کسب آن چه که میتوان به دست آورد و آن را تثبیت کرد؛ 8- کوشش بیامان برای انتقال بازرگانی کشور به دست دولت، گسترش تعاونیها و کوتاه ساختن دست سرمایه داری بازاری- تجاری از شبکه توزیع مایحتاج عمومی، که متکی به اصول مندرج در قانون اساسی انجام شد. امروز، بسیار دقیقتر و آشکارتر از سال 58 و 59 میتوان شاهد بود، که سرمایه داری تجاری ایران چگونه توانست از این کار به قیمت بزرگترین جنایات جلوگیری کرده و گلوی انقلاب را در چنگال خویش بگیرد و انقلاب و کشور و مردم را به خاک سیاه بنشاند. 9- ایستادگی تاریخی حزب ما در برابر فاجعه ادامه جنگ با عراق، پس از شکست عراق در خرمشهر و پس رانده شدن آن به داخل خاک عراق و بر حذر داشتن از افتادن در دام یک جنگ فرسایشی؛ با ادامه جنگ در خاک عراق. 10 - فراخواندن نشریات و مطبوعات پس از پیروزی انقلاب، به حرکت سنجیده و متین و پرهیز از هر نوع چپ روی و تقویت مواضع نیروهای مخالف آزادیها در حاکمیت؛ 11- تلاش تاریخی برای باز کردن چشم و ذهن نیروهای چپ و نواندیش مذهبی برای شناخت دقیق مخالفان واقعی انقلاب در صفوف مذهبیون و فاصله گیری از دام تودهای ستیزی. اینها، تنها گوشهای از واقعیات پشت سر مانده است، که باید با مرور آنها و جبران کمبودهایش، به استقبال آینده رفت. حتی امروز که پیچیده ترین انتخابات ریاست جمهوری در برابر ماست. آیا آنها که خود را منتقد حزب توده ایران و یا سیاست پس از پیروزی انقلاب بهمن 57 حزب ما میدانند، با همین حسن نیت گذشته را مرور میکنند؟ واقعیات آن روز جامعه، همانگونه که بود و نه آنگونه که دلخواه و یا آرزو خودشان بود را از برابر چشمان خویش میگذرانند؟ با کمال تاسف، پاسخ این سئوالات در کلیدیترین مواضع مثبت نیست و بیم از آن است، که همان خیال پروریهای ابتدای پیروزی انقلاب بار دیگر در همین انتخابات 1400 مانع از واقع بینیهای ضروری شود. آنها که امروز بنام حزب توده ایران جبهه متحد تحریم انتخابات را پیشنهاد کرده اند به یاد دارند و یا اساسا در سالهای اول پس از انقلاب در صحنه سیاسی ایران حضور داشته اند تا تجربه "جبهه دمکراتیک" متین دفتری و پاک نژاد را به یاد داشته باشند؟ ما از سالهای 58- 59 فاصله ای 40 ساله گرفته ایم، اما از واقع بینی و تحلیل علمی جامعه فاصله نگرفته ایم! تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 788 - 5 خرداد 1400