راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پیوند دو فاشیسم

داخل حکومت

 و خارج از حکومت

 

 

با فروکش کردن نسبی خشونت ها و جدا شدن صف معترضین از خشونت گران سازماندهی شده همانگونه که قابل پیش بینی بود جریان های ارتجاعی و خشونت گرا درون حاکمیت بر سروصدا و حمله خود افزودند. هدف خشونت گران درون حاکمیت در واقع نیز جلوگیری از جدایی این دو صف از یکدیگر است. آنها می دانند که ظرفیت اعتراض های مسالمت آمیز برای تحولات مترقی به مراتب بیش از حرکات خشونت آمیز است که عملا می خواهد و می تواند به ویرانی ایران ختم شود. 

"اعتصاب عمومی" یا "خیزش سراسری" که برای سه روز ۱۴ تا ۱۶ آذر اعلام شده بود نیز شکست خورد. دلیل شکست این اعتصاب آن بود که خودجوش نبود و از طرف همان سازماندهندگان خشونت تبلیغ و ترویج شد. ضمن اینکه این اعتصاب به اصطلاح سراسری هیچ هدف و خواسته مشخصی جز ایجاد تنش و آشوب نداشت. در واقع مخلوط کردن دو واژه "اعتصاب" و "خیزش" برای این سه روز نشان داد که اعتصاب سراسری عنوانی برای آشوب و خشونت است و نه اعتصاب در مفهوم واقعی آن. بدنبال این شکست یک سلسله تهدیدات نسبت به کسبه٬ بازرگانان٬ صاحبان مشاغل آزاد٬ پزشکان و غیره در شبکه های اجتماعی منتشر شد که وعده انتقام می داد. مشخص بود که هدف فلج کردن کشور است به شکلی که بتوان زمینه جنگ داخلی و مداخله خارجی و تجزیه ایران را فراهم کرد. اگر نشد که جامعه ایران را در حول سوگواری فلج کرد اکنون باید آن را با تهدید فلج کرد.

روش تهدید و خشونت همانطور که راه توده از همان آغاز و زمانی که عده ای در پندار انقلابی تازه بودند تشخیص داد، نماد یک روند انقلابی نبود بلکه یک حرکت ارتجاعی با روش های شبه فاشیستی علیه جنبه های مترقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود و هیچ ارتباطی با اعتراض های مدنی و مترقی اکثریت مردم نداشت. فراگیر شدن خشونت ها و کنار زدن سریع مبازارت مدنی و سپس بکارگیری روش های تهدید و ارعاب از نوع فاشیستی نشان داد که در اوضاع داخلی کشور زمینه های جدی برای بروز روش ها و حرکت های فاشیستی وجود دارد.

بروز فاشیسم در واقع محصول یک توازن قواست. یعنی زمانی که میان حکومت از یکسو و اپوزیسیون مترقی از سوی دیگر نوعی توازن قوا برقرار می شود به شکلی که امکان سرکوب را از حکومت سلب می کند. در این شرایط به جریان های فاشیستی میدان داده می شود تا با بهره گیری از روش های تهدید و سرکوب و خشونت علیه نیروهای مترقی وارد میدان شوند. نمونه آن را در آلمان هیتلری و ایتالیای موسولینی دیدیم هرچند نازیسم و فاشیسم را نمی شود با هم یکی کرد. جنبه نژادپرستانه نازیسم آلمان در فاشیسم ایتالیا وجود نداشت ولی هردو محصول یک شرایط با استفاده از روش های مشابه بودند.

ما در ایران عینا دچار این وضع نیستیم. توازن قوایی میان حکومت با اپوزیسیونی مترقی وجود ندارد که حاصل آن میدان دادن به برامد جریان های فاشیستی باشد. ولی توازن قوایی درون جامعه و حکومت با جریان های ارتجاعی و مافیای اقتصادی وجود دارد که حکومت را فلج کرده است. این فلج حکومتی زمینه مشترک وضع کنونی با شرایط بروز حرکت های فاشیستی است.

در همه عرصه ها این فلج حکومتی دیده می شود٬ چه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی. نمونه بارز این فلج حکومتی را می توان در ناتوانی حکومت در انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی دید. فلج حکومتی به شکل ناتوانی در محدود کردن و حذف امامان جمعه ارتجاعی. در پایان دادن به قوانین و روش های زن ستیزانه حتی در حد مقابله با اسیدپاشی. در ناتوانی در حذف بودجه نهادهای بی خاصیت و پرهزینه مذهبی. در ناتوانی اصلاح قوانین مالیاتی به زیان ثروتمندترین ها. در ناتوانی در کنترل بانک ها و بازداشت روسا و سهامدران عمده بانک های خصوصی و مهار آنها که پایشان را روی گلوی هشتاد ملیون مردم ایران گذاشته اند و مردم را به فقر و ناداری محکوم کرده اند. فلج حکومتی در ناتوانی از لغو خصوصی سازی های ضد ملی و  جلوگیری از نابودی صنایع. فلج حکومتی در مقابله با مفسدان اقتصادی. یا در عرصه سیاست خارجی فلج در رابطه با چین و جلوگیری از سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری آن کشور در ایران، فلج در گسترش روابط با روسیه و کشورهای شرق و ...

بوجود امدن شرایط برامد فاشیسم در ایران ناشی از ضعف حکومت در سرکوب نیست. حکومت میتواند  اپوزیسیون مترقی را به راحتی سرکوب کند ولی مافیاها و ارتجاع درون خود را نمی تواند سرکوب کند. حکومت بدینگونه فلج شده است. بنابراین مسله به این شکل نیست که صرفا کانون هایی در خارج ایران در حال هدایت یک حرکت ارتجاعی خشونت بار در داخل ایران هستند. این فقط بخش علنی این حوادث است. پاهای دیگر این فاشیسم در داخل خود ایران و در داخل خود حکومت است. نه فقط نیروهای نفوذی بلکه بخش مهمی از نیروی رسمی حکومت خود پایگاه این فاشیسم است. همانها که جلوی حمله به مافیای اقتصادی را گرفته اند٬ مانع حمله به الیگارش ها هستند٬ مانع گسترش روابط ایران با چین و روسیه شده اند٬ مانع حذف دلار از مبادلات بین المللی ایران هستند٬ افسار تقریبا همه روزنامه ها و رسانه های حکومتی و غیرحکومتی و صدا و سیما را در اختیار دارند....

 واقعیت اینست که هفتاد روز خشونت بدون وجود پایگاه درون حکومت ممکن نبود.  این فاشیسم اگر یک پا در خارج کشور داشته باشد دوپا در داخل حکومت دارد. هم در میان اصلاح طلبان و هم اصولگرایان. این فاشیسم حکومت را از داخل فلج کرده٬ پایگاه اجتماعی آن را از بین برده در نتیجه اجازه می دهد که بتوان از خارج به آن حمله کرد. کانونهای خارجی بطور ارگانیک در ارتباط با این فاشیسم داخلی هستند. ارگانیک نه الزما بدان معنا که با هم در ارتباط مستقیم و شخصی هستند٬ بلکه به معنای داشتن پیوند درونی و مکمل یکدیگر بودن.

اگر قرار است سازماندهندگان خارجی خشونت ها که آینده ایران و تمامیت سرزمینی کشور ما را هدف گرفته اند منزوی و ناتوان شوند باید به پایگاه های فاشیسم درون حکومت حمله کرد. میدان دادن به آنها به معنای افزایش قدرت حامیان خارجی تجزیه و نابودی ایران است.

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 861  - 23 آذر 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت