راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

من و سرگذشت

 دو کتابی که ترجمه کردم!

"ناتالیا ورنیس"

 

  

چپ طیف گسترده ای در امریکا دارد که در دانشگاهها و پژوهشکده هائی که زیر فشار رسانه های آن کشور ما با نام و عملکرد آنها حتی آشنا هم نیستیم خلاصه نمی شود. گهگاه نامی از برخی گروه ها شنیده ایم اما نه بیشتر. صحبت از حزب کمونیست امریکا نیست، بلکه از طیف های گوناگون چپ است. این طیف در دهه 1960 اوج گرفت و موسیقی امریکا را هم شامل شد. در همین اوج گیری ها بود که موسیقی "رپ" و گروه های رپ سر از محله های سیاهپوست نشین امریکا و بویژه نیویورک در آوردند. شاید در راس این گروه ها بتوان از "توپاک امارو" نام برد و او را مبتکر موسیقی رپ سیاسی- اجتماعی دانست. رپ در ابتدا کاملا سیاسی-  اجتماعی بود و هنوز هم چنین است اما نه در حد و کیفیت رپ اولیه و آهنگ های به یادماندنی که "توپاک امارو" خواند. مانند هر پدیده سیاسی – اجتماعی دیگری، مانند "هیپیسم" که در ابتدا علیه جنگ ویتنام در خود امریکا آغاز شد و سپس به جنبش گسترده جوانان در فرانسه تبدیل شد. بلافاصله دست های پشت پرده رخنه را در هیپیسم و رپ آغاز کردند. هیپیسم را از درون و با مواد مخدر پوچ کردند و خوانندگان و گروه های سیاهپوست رپ را به انواع حیله یا زندانی کردند و در درگیری های درون زندان که پلیس ترتیب میداد کشته شدند و یا در خیابانها با همان شیوه های توطئه آمیز. "توپاک امارو" را ابتدا به زندان انداختند اما نتوانستند مطابق قانون او را در زندان نگهدارند. آزاد شد و این بار با 5 گلوله در  خیابان ترور شد و به این ترتیب دفتر زندگی او در 25 سالگی بسته شد اما آنچه که او مبتکر آن بود هرگز فراموش نشد و ادامه دارد. آهنگ هائی که از او برجای مانده عمدتا درباره رنج اجتماعی سیاهان، تبعیض نژادی و محرومیت هاست.

در ادامه همین شرایط بود که آنجلا دیویس نیز باتهام همدستی با گروه های سیاسی معتقد به عملیات مسلحانه به چنگ محرومیت های حکومتی افتاد. بعدها خود مدافع یکی از جوانان سیاه پوستی شد که به زندان افکنده شده بود. دادگاه نتوانست آن جوان را محکوم به مرگ کند اما در داخل زندان توانستند او را بکشند.

همین ماجرا، که بخشی از زندگی سیاسی- اجتماعی آنجلا دیویس است بعدها به قلم خود او منتشر شد. این کتاب پس از انقلاب 57 در ایران توسط "ناتالیا ورنیس" به فارسی ترجمه و منتشر شد. خود او در مقدمه کتابش خلاصه ای از زندگی آنجلا دیویس و زمانی که نقش وکیل را برعهده داشت را نوشته است.

شرح و انگیزه این ترجمه را همراه با عکسها می توانید از روی لینک زیر ببینید و بخوانید:

https://www.facebook.com/anahita.lolenko

 

مترجم می نویسد:

اواخر سال 59 بیکار و خانه نشین شدم، تصمیم گرفتم دو کتاب از زبان روسی به فارسی ترجمه کنم. اولی زندگینامه آنجلا دیویس بود و دومی زندگی و مبارزات "ژان لابورب" که یک زن انقلابی فرانسوی الاصل بود و در کنار لنین کار میکرد. کار آسانی  نبود چون تا آن موقع دست به ترجمه نبرده بودم. پدر و مادرم روس بودند و  زبان روسی را خوب می‌دانستم و بعدها دیپلم آن را هم از موسسه فرهنگی ایران و روس گرفته بودم. به دلیل همین تسلط به زبان روسی مدتی در بانک ایران و روس در تهران به مدت حدود 3 سال کار کرده بودم، بعداً بمدت 3 سال هم در شرکت امریکائی "گرومن" مشغول به کار بودم که در سال 57 بسته شد. بعد از انقلاب هم  مدت بسیار کوتاهی در سفارت سوریه و بعد هم در یک شرکت ژاپنی مشغول به کار شدم. طبیعی بود که بیکاری و خانه نشینی دشوار بود. بهرحال باید برای بیکاری و خانه نشینی فکری می‌کردم. آن زمان دختر اولم 3 سال داشت و دختر دومم در راه بود.  بالاخره در سال 60 تصمیم قطعی را گرفتم. (در عرض 9 ماه دو کتاب را ترجمه کردم و در همین دوران دختر دومم هم بدنیا آمد) کتاب سرگذشت آنجلا دیویس خیلی مرا تحت تاثیر قرار داده بود و کار ترجمه را ابتداء با آن شروع کردم. پس از ترجمه چند فصل کتاب را نزد انتشاراتی نیما بردم که استقبال کرد و قرارداد ترجمه را بستم و کار جدی شد. طرح روی جلد آن را هم یکی از دوستان همسرم برعهده گرفت. همسرم در ترجمه کتاب‌ها مشوق من بود و ادیت فارسی آن را برعهده گرفت.

آنجلا کی بود؟

در سپيده دم 26 ژانويه 1944 در شهر بيرمنگام ايالت آلابامای آمريكا آنجلا در خانواده ديويس متولد شد و اولین فرزند آنها بود. پدر و مادر او هر دو آموزگار و از مبارزان حقوق مدنی سياهان بودند.

بيرمنگام شهری بود كه نژادپرستی در آن بيداد می كرد. آنجلا در پانزده سالگی بيرمنگام را ترك كرد و تحصيلاتش را در دبيرستان اليزابت ايروين نيويورك ادامه داد. دو سال بعد در رشته زبان فرانسه وارد دانشگاه شد و در سال 1963 بعنوان بخشی از دوره تحصيلات دانشگاهی خود به پاريس رفت و در آنجا با انقلابيون الجزايری كه در پاريس فعاليت می‌كردند آشنا شد. در بازگشت به امريكا تحصيلات در رشته فلسفه را آغاز كرد و در كلاس‌های هربرت ماركوزه فيلسوف ماركسيست شركت نمود.

با پايان تحصيلات دانشگاهی با كمك ماركوزه به آلمان غربی رفت و تحصيلات خود را در "انستيتوی پژوهش‌های اجتماعی فرانكفورت" ادامه داد. در آلمان با جنبش دانشجويی چپگرای آن كشور از نزديك آشنا شد.

در سال 1967 آنجلا به آمريكا بازگشت و دوره تز دكترای خود را زير نظر ماركوزه آغاز كرد. سال بعد به حزب كمونيست آمريكا پيوست و در بخش سياهان اين حزب كه به "كلوپ چه - لومومبا" شهرت داشت به فعاليت پرداخت. وی اعتقاد پيدا كرده بود كه آزادی خلق سياه بدون برچيده شدن نظم سرمايه‌داری ممكن نيست.

در ايالات متحده عضويت در حزب كمونيست آمريكا ظاهراً آزاد اما بطور غيررسمی ممنوع شد. در سال 1969 آنجلا ديويس كه بعنوان دستيار در دانشگاه تدريس می‌كرد بدليل عضويتش در حزب کمونیست از دانشگاه اخراج شد. اما بدليل موقعيت حرفه‌ای علمی و  زير فشار اساتيد و دانشجويان چندی بعد به كار باز گردانده شد.

سال بعد مجدداً اما اين بار به بهانه پشتيبانی او از "برادران سولداد" كه متهم به كشتن يك نگهبان زندان بودند از دانشگاه اخراج ‌شد. رونالد ريگان فرماندار وقت كاليفرنيا و رئیس جمهور بعدی آمريكا در همان زمان قسم ‌خورد كه اجازه نخواهد داد آنجلا ديويس در هيچ دانشگاهی تدريس كند. آنجلا ديویس از نظر مقامات آمريكا چهار جرم بزرگ مرتكب شده بود: اول اينكه سياه بود، دوم زن بود، سوم عضو حزب كمونيست شده بود و چهارم اينكه يك زن سياه كمونيست توانسته به مقام استادی در دانشگاه نزديك شود. مقامات امنيتی آمريكا تصميم به حذف او گرفتند.

در همين زمان يعنی در اوت 1970 تلاش جاناتان جكسون برای آزادی برادرش جرج جكسون كه جزو گروه "برادران سولداد" بود ناكام ماند. بدنبال اين حادثه در 11 اوت پليس فدرال امريكا اف. بی . آی از اين فرصت استفاده كرده و حكم بازداشت آنجلا ديويس را صادر کرد و او را در فهرست ده تنی قرار داد كه پليس بيش از همه در جستجوی آنان است. اف بی ای مدعی شد كه اسلحه جاناتان جکسون توسط آنجلا تهيه شده و بدين عنوان او را به قتل، آدم ربايی و شراكت در اين عمليات متهم كرد.

روز 13 اكتبر آنجلا ديويس در نيويورك دستگير شد و بدنبال آن يك موج عظيم جهانی تحت عنوان "آزادی آنجلا" به راه افتاد. در نتيجه اين موج دادگاه او به يكی از مشهورترين دادگاه‌های تاريخ ايالات متحده و حتی جهان تبديل شد. در 27 فوريه 1972 زير فشار تظاهرات دانشجويی و اعتراضات روشنفكران جهان و در شرايطی كه هيچگونه مدركی عليه آنجلا ديويس وجود نداشت، وی پس از گذراندن هيجده ماه از زندان آزاد شد. اما جرج جكسون نويسنده سياه پوست و عضو گروه پلنگان سياه که آنجلا کار وکالت او را برعهده داشت در زندان به طرزی فجيع كشته شد. کتاب آنجلا که برای ترجمه در دست داشتم شرح تلاش او برای نجات جاناتان جکسون و دستگیری و محاکمه و محکومیت خودش بود و بسیار جذاب هم نوشته بود.

آنجلا ديويس پس از آزادی "اتحاد ملی عليه نژادپرستی و سركوب سياسی” را پايه گذاری كرد، سازمانی كه امروز هم به فعاليت خود ادامه می دهد. آنجلا كه دیگر شهرت جهانی یافته بود مجدداً در دانشگاهی در كاليفرنيا مشغول به كار شد. او بعد از نوشتن كتاب "آنجلا" که شرح دادگاه خود و آشنائی‌اش با جکسون بود، کتاب های "زن، نژاد و طبقه"، "زن، فرهنگ و سياست"، "اگر آنان صبح بياين"، "صدای مقاومت" و چند کتاب سیاسی  دیگر هم نوشت. او همچنين آثاری را درباره موسيقی سياهان آمريكا منتشر کرد، از جمله درباره موسیقی "رپ" و گروه "توپاک" و خود "توپاک" که در لاس‌وگاس ترور  شد. او را از جمله بنیانگذاران "رپ" سیاسی در امریکا می دانند.

آنجلا ديويس امروز نيز در سن ۷۸ سالگی هنوز يكی از فعالترين زنان سياه پوست آمريكاست و در همه جا برای حقوق مدنی سياهان، زنان و همه انسان‌ها مبارزه می‌كند. آخرين تلاش‌های او مبارزه عليه جنگ در افغانستان و عراق بود.

اما ترجمه سرگذشت تلخ کتاب دوم، یعنی زندگی "ژان لابورب". پس از انتشار کتاب آنجلا فوراً دست به کار زندگی ژان لابورب شدم و با همان انتشاراتی نیما هم قرارداد بستم. کتاب را بسرعت ترجمه کردم. دیگر دستم برای ترجمه روان شده بود. ترجمه را اواخر سال 61 تحویل انتشاراتی نیما دادم و در مرحله تنظیم روی جلد و فصل بندی آن در اوائل سال 62 بودیم که دربدری و مهاجرت من آغاز شد و دست نوشته های ترجمه هم که در خانه بود برباد رفت. هنوز در جستجوی ترجمه تایپ شده آن کتاب هستم که نتوانسته‌ام رد آن را پیدا کنم. می‌دانم که انتشاراتی نیما هم خیلی زود بسته شد و خبر ندارم با آن ترجمه چه کرد. اخیراً تصمیم گرفته ام بار دیگر آن کتاب را یافته و ترجمه کنم. از دوستان روس خود طلب یاری کرده ام، اما آنها هم هنوز نتوانسته‌اند نسخه‌ای از آن را پیدا کنند و برایم بفرستند.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 864  - 14 دیماه 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت