راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دلیل سقوط اعتبار

روزنامه ها

درایران چیست؟

  

بالاترین تیراژ روزنامه‌ها به ۲۵ هزار نسخه در روز رسیده است. یعنی اگر از جمعیت 85 میلیونی ایران فقط ۲۵ میلیون را با سواد و اهل روزنامه خوانی بدانیم، یعنی یک در هزار روزنامه می خوانند.

این سقوط وحشتناک تیراژ روزنامه‌ها برآمده از علل و عواملی گوناگون است. عامل نخست آن سانسور و دروغگویی است. روزنامه‌ها چون ناگزیر از سانسور و خودسانسوری هستند و چون باید در بسیاری موارد مطابق میل حاکمیت بنویسند یا بدنبال خبرهای واقعی و ریشه حوادث نروند، مردم رغبتی به خرید و خواندن آنها ندارند. همین امروز غیر از روزنامه‌هائی نظیر کیهان که حق هر نوع فحش و ناسزا و ادعای دروغی را دارند، بقیه روزنامه‌ها حق حتی بردن نام یا انتشار عکس بسیاری از چهره های سابق حکومتی را ندارند. در حالیکه اینها، نظیر میرحسین موسوی شخصیت‌های سیاسی هستند که بالای 20 میلیون در این کشور رای داشته‌اند و طبعا عکس و خبرهای مربوط به آنها برای مردم دارای اهمیت و مشوق خرید و خواندن روزنامه است. این دیگر ساده ترین و روشن ترین بخش سانسور است. از همینجا باید گرفت و رفت جلو تا رسید به اخبار مربوط به اعتصاب کارگران این یا آن کارخانه، یا حضور و عدم حضور زنان در ورزشگاه و حجاب و ایدز در فلان ناحیه کشور و ... که همه مشمول سانسور اند، چه رسد به انتقاد از رئیس قوه قضائیه یا شورای نگهبان یا امامان جمعه یا بیت رهبر و فرماندهان درجه دوم و سوم سپاه که می تواند موجب تعطیل روزنامه و بازداشت خبرنگارش شود، چنانکه در جریان اعتراضات اخیر شاهد شدیم.

عامل دیگر این سقوط تیراژ در گسترش شبکه‌های اجتماعی و وبسایت‌های اینترنتی است که پدیده‌‌ای جهانی است. با اینحال این پدیده در جهان چنین  ضربه ای به مطبوعات نزده که در ایران زده  است. در حالیکه بیشتر روزنامه‌های داخلی دارای وبسایت‌های اینترنتی هم هستند ولی شمار بازدیدکنندگان آنها نیز اعلام نمی شود که معلوم  شود دست کمی از تیراژ روزنامه‌ها ندارد.

اما عامل سوم افت تیراژ روزنامه‌ها را باید در سقوط دانش و تکنیک روزنامه نگاری جستجو کرد. یورش پس از انقلاب به روزنامه‌ها، خانه نشین کردن یا ناگزیر کردن روزنامه نگاران با تجربه و با سابقه به مهاجرت از کشور، زندانی و گاه اعدام برخی از آنها، همه اینها حرفه روزنامه نگاری را به حرفه‌‌ای خطرناک و موقت تبدیل کرده و عملا امکان انتقال دانش و تکنیک و تجربیات را محدود کرد. از بعد از دولت خاتمی و حتی در همان دوران بخشی از روزنامه نگاران از کشور مهاجرت کردند و جذب شبکه‌های تلویزیونی خارج از کشور شدند که ادامه هم دارد. آنها حذب این رسانه  ها شده و میشوند که در نتیجه آن هم ایران از وجود آنها محروم میشود و هم معلوم نیست دانش و تجربه آنها در خدمت چه کسانی و چه سیاست‌های جهانی قرار می گیرد. نتیجه همه اینها سقوط دانش روزنامه نگاری در ایران است که بازتاب آن در پائین آمدن تیراژ روزنامه‌ها خود را نشان می دهد.

به همه اینها باید بحران اقتصادی و معیشتی و فقر فراگیر را نیز افزود. بحران معیشتی هم بر روی بودجه خانوارها برای خرید روزنامه اثر می گذارد، همه وقت و توان و ساعت فراغت آنها را می بلعد و اجازه مطالعه‌‌ روزنامه ها را به بسیاری از مردم نمی دهد.

بحران تیراژ مطبوعات در ایران بازتاب بحران وسیع تر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است. مجموعه‌‌ای از اقدامات و تغییر شرایط در عرصه‌های مختلف لازم است تا بتوان بر این بحران غلبه کرد، روزنامه‌هایی در سطح استانداردهای جهانی یا حتی در حد مطبوعات گذشته ایران ایجاد کرد و مردم را مجددا به خرید و خواندن روزنامه راغب کرد. فعلا در جمهوری اسلامی نه چنین چشم‌اندازی دیده می شود و نه عزم رسیدن به چنین هدفی وجود دارد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 866  - 28 دیماه 1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت