راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

راه توده در سال 1393

ضرورت پیوستن به جبهه شرق را مطرح کرد!

 

  

آیا راه توده یکشبه خواب نما شد و طرفدار قرار گرفتن ایران در جبهه شرق؟ آیا پس از ورود ارتش روسیه به اوکراین ناگهان به حمایت کورکورانه از روسیه برخاست؟

ما بهترین شیوه پاسخ به این سئوالات را، ورق زدن دفاتر گذشته و بازانتشار مواضعی را میدانیم که اغلب در سرمقاله های راه توده از سال 1393، یعنی 7 تا 8 سال پیش منتشر شد. به همه آنها که سئوالاتی از این دست از ما دارند، می خواهیم که با دقت بخوانند آنچه را در راه توده طی سالهای گذشته منتشر شد و خلاصه آنها را انتخاب کرده و یکبار دیگر منتشر می کنیم.

برای نمونه در راه توده شماره 467 (16 مرداد 1393) می خوانید:

«همه جنگ‌ها و درگیری‌های دوران اخیر و از جمله حوادث لیبی، سوریه، عراق، اوکرائین، غزه، پیدایش داعش و طالبان و ایجاد روسیه ستیزی، چین هراسی، مسلمان هراسی و تبلیغات مذهبی و سینمایی درباره نزدیک شدن قیامت و پایان جهان و ... همه در نهایت و بدین یا بدان شکل در خدمت آن استراتژی است که امریکا آن را در یک جبهه متشکل از اعضای پیمان نظامی ناتو دنبال می کند.

در این شرایط  و دربرابر استراتژی ناتو، متقابلا تشکیل "سازمان همکاری شانگهای" که کشورهای چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان بعنوان عضو و مغولستان، ایران، پاکستان، هند و افغانستان به عنوان ناظر در آن حضور دارند نوعی تلاش چین و روسیه برای شکستن محاصره خود و مقابله با این استراتژی امریکاست. تشکیل گروه "بریکس" متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی نیز ضلع اقتصادی این کوشش است. حضور دو کشور برزیل و آفریقای جنوبی در این گروه بنوعی رابطه‌ای است که از طریق آن کوشش می شود امریکای لاتین و افریقا از دایره نفوذ و اثرگذاری پیمان ناتو و صندوق بین‌المللی پول خارج شوند.

در این دو جبهه، ایران باید جایگاه خود را بیابد. یا درکنار استراتژی امریکا و یا در کنار استراتژی جلوگیری از رهبری نظامی و اقتصادی امریکا بر جهان و تبدیل ملت ها به بردگان سرمایه داری.

 نشانه هائی وجود دارد که حکایت از تلاش ایران برای پیوستن به جبهه استراتژی اول است. یعنی دو پیمان شانگهای و بریکس. چنان که اگر میرحسین موسوی سکاندار ریاست جمهوری شده بود همین مسیر را رفته بود. اما در حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی نیروهای پرقدرتی وجود دارند که مخالف و مانع پیوستن ایران به این جبهه اند و انواع توطئه ها و کارشکنی ها را برنامه ریزی می کنند. آنها با این تصور که امریکا پیروز این میدان است، از هم اکنون روی اسبی که فکر می کنند برنده می شود سرمایه گذاری کرده اند. بحث اصلی اینست که ایران در کدام جبهه جهانی باید و میتواند قرار بگیرد و اگر این قرار گرفتن ناگزیر است- که بنظر ما هست- آنوقت باید دید چه دست هائی مانع این چرخش اند و برای خود زمان می خرند!»

از راه توده شماره 468 (23 مرداد 1393) بخوانید:

«بنظر ما امریکا در تلاش برای حفظ قدرت و سلطه خود بر جهان و در مواجهه با بحران عمیق نظام سرمایه‌داری یک سیاست توسعه طلبانه را پیش می برد که هسته اصلی آن محاصره روسیه و چین و از اجزای آن تسلط بر منطقه خاورمیانه و نفت آن است. تا زمان وجود اتحاد شوروی، ایالات متحده و غرب پیمان ناتو را با وجود پیمان ورشو و خطر کمونیسم توجیه می کردند. این توهم در درون خود روسیه نیز وجود داشت و زمامداران جدید روسیه و افراد سبک مغزی مانند یلتسین که با کمک غرب به قدرت رسیده بودند تصور می کردند که با فروپاشی اتحاد شوروی و پیمان ورشو، پیمان ناتو نیز منحل خواهد شد. به تخیل آنان کشورهای غرب با شوروی مشکل ایدئولوژیک داشتند و اکنون که روسیه خود نیز ضد کمونیست شده به آن یاری خواهند رساند. این توهم تا جایی پیش رفت که زمامداران روسیه برنامه‌های صندوق بین‌المللی پول و شوک درمانی را پذیرفتند و تمام زیرساخت‌های اقتصادی داخلی تا حد نفت و گاز خود را خصوصی سازی کرده و آن را بدست یک مافیا سپردند. تجربه تلخ دو دهه گذشته به زمامداران و مردم روسیه نشان داد که امریکا و غرب جز تسلیم کامل روسیه به چیزی کمتر رضایت نمی دهند. نه تنها پیمان ناتو منحل نشد بلکه گام به گام دایره نفوذ خود را به همه کشورهای هم مرز و اطراف روسیه گسترش داد. حتی برنامه سپر موشکی را نیز احیا کردند و دربرابر اعتراض روسیه گفتند هدف مقابله با حمله موشکی ایران است! خطر کمونیسم جای خود را به "جنگ تمدن ها" و رشد اسلام گرایی داد و اکنون هم ظاهرا "روح تزار و راسپوتین" قرار است جای "خطر سرخ" را بگیرد.

 در این میان سرنوشت ایران مطرح است. ایران هم وضعی بهتر از روسیه ندارد. در دو دهه گذشته در ایران هم همان توهماتی حاکم شد که در روسیه شد. بافت ملی اقتصادی در هم شکست و قشرها و گروه‌های مافیایی داخلی شکل گرفتند که منافع آنان در واردات کالاهای ساخته شده و صدور مواد خام معدنی و کشاورزی است. صدها میلیارد دلار درآمد نفت که باید صرف سرمایه گذاری‌های توسعه صنعتی و استراتژیک می شد در دوران احمدی نژاد بصورت یارانه 50 هزار تومانی تقسیم شد و نابود و دود شد و این فرصت توسعه ملی را از کشور ما ستاند. بقیه درآمد نفتی نیز به جیب مافیا رفت و یا صرف واردات شد و تولید ملی داخلی کشور را ویران کرد!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 871  - 10 اسفند  1401

                                اشتراک گذاری:

بازگشت