ساختار و گذار دو مقوله جدا از یکدیگر "دکتر سروش سهرابی" |
اقتصاد ایران به تدریج از دوران صفوی از چارچوب نظمی که هدف آن رفع نیازهای داخلی و تولید مازاد بود به سمت اقتصادی جهت گرفت که هدف آن کسب سود از طریق صادرات بود. سمتگیری اقتصاد به سوی صادرات با هدف کسب سود بتدریج و بسرعت موجب گسست میان تولید و نیازهای جامعه گردید. هدف تولید دیگر آن نبود که چیزی تولید شود که نیازهای جامعه را به خوراک و پوشاک و وسایل ضروری زندگی رفع کند بلکه تولید آن چیزی بود که بتوان از طریق آن سود کسب کرد. بدین طریق اقتصادهایی که تا آن زمان براساس تولید برای رفع نیازهای داخلی دارای نوعی همپیوندی و همگرایی درونی بودند، با سمتگیری اقتصاد صادراتی یعنی تولید برای رفع نیازهای دیگر کشورها به واگرایی و از هم گسیختگیهای درونی دچار شدند. پیامدهای ترکیب سود و تولید برای بازار خارجی بسرعت به شکل قحطیهای مکرر و ویرانی شهرها و روستاها خود را نشان داد که در نهایت موجب درجا زدن و عقب ماندگی این دسته از کشورها گردید. گسترش تولید و مبادله و تجارت جهانی و پیامدهای درازمدت و متضاد آن، بتدریج به پیدایش یک بازار جهانی مواد خام انجامید که عامل اصلی حفظ و تحکیم مناسبات تولیدی کهن و عقب ماندگی کشورهایی شد که بعدها پیرامونی و توسعه نیافته نام گرفتند. آنچه بدان "جان سختی نظام فئودالی یا زمینداری" و مناسبات کهن تولیدی نام میگذارند و گاه تصور میکنند ناشی از یک عامل درونی ویژه کشورهای عقب مانده است، در واقع ناشی از یک عامل جهانی یعنی پیدایش بازار جهانی مواد خام است. این بازار جهانی مواد خام و تولید صادراتی برای این بازار بود که اجازه نمیداد مناسبات کهن زمینداری در کشورهایی که وارد روند تولید برای این بازار شده بودند فرو بپاشد. نه تنها این بازار اجازه فروپاشی نظام زمینداری را نمیداد بلکه حتی به بازگشت و تحکیم اشکال کهن تولیدی نیز منجر شد؛ چنانکه بدون پیدایش این بازار جهانی مواد خام نه برده داری جنوب امریکا میتوانست بوجود آید و نه آنچه بدان نام "سرواژ دوم" و بازگشت زمین بستگی در اروپای شرقی دادهاند. در واقع بنیان برده داری در جنوب ایالات متحده در بازار جهانی پنبه و نیاز کشور انگلستان به تولید پنبه بود. اگر اقتصاد انگلستان برای تولید و بازار داخلی خود نیاز به پنبه نداشت هرگز نظام برده داری جنوب ایالات متحده با همه پیامدهای فاجعه انگیز انسانی و اجتماعی و اقتصادی آن برای افریقا و بشریت نمیتوانست شکل بگیرد. در عین حال جنوب ایالات متحده با تولید پنبه نه برای بازار داخلی ایالات متحده بلکه برای بازار خارجی، به یک عامل مداوم اخلال و ایجاد واگرایی در اقتصاد مجموع ایالات متحده و شمال صنعتی آن تبدیل شده بود. نتیجه آن که شمال صنعتی میکوشید با بکارگیری اهرمهای مختلف و به ویژه اهرمهای گمرکی و حمایت گرایی مانع از این اختلال شود. کوششی که سرانجام به اعلام جدایی جنوب و جنگ در آن کشور انجامید که با شکست جنوب کشاورزی و برده داری خاتمه یافت.
اگر تولید پنبه جنوب ایالات متحده بجای آنکه به انگلستان صادر شود برای بازار داخلی ایالات متحده تولید میشد به معنای آن بود که در ایالات متحده صنعت پارچه بافی عظیمی وجود دارد که به این میزان پنبه نیاز دارد. ولی اگر در ایالات متحده چنین صنعت پارچه بافی وجود داشت در آنصورت برای گسترش خود نیاز به کارگر روزافزون داشت و نه برده. برده داری بصورت مانعی در راه توسعه آن صنعت عمل میکرد. بنابراین یا اصلا برده داری در آن کشور شکل نمیگرفت و یا باید جای خود را به پیشرفت کشاورزی صنعتی میداد تا بردهها را برای صنایع در حال گسترش شمال آزاد کند و در عین حال خوراک آنها را تامین کند. و اگر اقتصاد ایالات متحده به این مقدار تولید پنبه نیاز یا توان جذب آن را نداشت در آنصورت باید بخشی از زمینهایی که روی آن پنبه کاشته میشد به کشت محصولاتی میپرداخت که مورد نیاز مردم و صنایع ایالات متحده بود. یعنی بصورت جزیی از چرخه تولید داخلی ایالات متحده در میآمد. بعبارت دیگرتولید برای بازار داخلی با کمک اهرمهای نظارت ملی میتوانست نقش تنظیم کننده و همگراکننده را ایفا کند. ولی نظام کشاورزی برده داری جنوب چون برای بازار جهانی تولید میکرد میتوانست بدون هیچگونه همگرایی و هم پیوندی با اقتصاد صنعتی شمال ایالات متحده به حیات خود ادامه دهد و سود و ثروت کلان نیز ایجاد کند. در نتیجه نه تنها با شمال صنعتی همگرا نمیشد بلکه سود حاصل از صادرات پنبه بصورت واردات کالا عمل میکرد که عملا موجب برهم ریختن تلاشهای حمایت گرایی شمال از صنایع خود میشد. بدینسان تولید پنبه برای بازار جهانی برمبنای برده داری در جنوب ایالات متحده بصورت یک عامل مدام برهم زدن انسجام و نیازهای پیشرفت شمال صنعتی عمل میکرد و تداوم نظام برده داری در جنوب عمل می کرد. سرانجام هم این برده داری نبود که جان سختی کرد، این برده دارها بودند که نه فقط جان سختی میکردند، بلکه سالها با شمال صنعتی جنگیدندتا جایی که در نهایت برده داری نه براساس مکانیسمها و سازوکارهای درونی بلکه با جنگی سخت و خونین از هم پاشید. بنابراین تصور اینکه مثلا نظام زمینداری ایران وقتی وارد تولید ابریشم و پشم و پوست و تریاک و پنبه و مواد خام برای صادرات و بازار جهانی شد، میتوانست بخودی خود فرو بپاشد یا عدم فروپاشی آن ناشی از مقاومت فئودالیسم، رشد ناکافی نیروهای مولده، تسلط شیوه تولید آسیایی، نبود آب یا استبداد و غیره بود تصور دقیقی نیست. پیدایش بازار جهانی مواد خام اجازه نمیداد که آن مناسبات از هم فرو بپاشد چرا که موجب پیدایش و بقای یک قشر تاجر- مالک شده بود که در برابر تغییر مناسبات تولیدی جان سختی و مقاومت میکرد، قشری که بقایای آن امروز نیز اجازه فروپاشی مناسبات بازتولید کننده عقب ماندگی در ایران را نمیدهد. ایران هم درون اقتصاد خود یک "جنوب" متشکل از تجار و نهادهای واردکننده و صادرکننده بازارهای جهانی را دارد که به خودی خود و در چارچوب اقتصاد مبتنی بر سودآوری هرگز فرو نمیپاشد بلکه روزبروز قدرتمندتر و ثروتمندتر میشود و بصورت عامل واگرایی و حفظ چارچوب عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی عمل میکند. باید به جنگ آن رفت و آن را فروپاشاند تا راه برای پیشرفت ایران باز شود. اقتصاد یک کشور تنها و تنها در چارچوب تولید برای بازار داخلی است که میتواند یک زنجیره و چرخه تولیدی ایجاد کند که اجزای آن در پیوند با یکدیگر باشند. در چارچوب اقتصاد صادراتی و تولید برای بازار خارجی هرگز نمیتوان چرخه اقتصادی تولیدی مبتنی بر اشتغال صنعتی ایجاد کرد. حفظ این زنجیره اقتصادی البته به مبادله جهانی نیاز دارد که باید در خدمت بازار داخلی و تولید داخلی باشد و نه برعکس مانند آنچه در ایران امروز و دیگر کشورهای عقب مانده مانند آن وجود دارد.
در عین حال توجه مشخص به تاریخ ایران و دیگر کشورهای دچار عقب ماندگی ما را به بازبینی مقولههای "گذار" متوجه میسازد. تجربه تاریخی نشان میدهد که روندی عام بنام گذار از فئودالیسم به سرمایهداری وجود ندارد. تمام کوششهایی هم که تا به امروز برای توضیح روند پیشرفت تاریخی در چارچوب "گذار از فئودالیسم به سرمایهداری" انجام شده ناکام مانده است چرا که فئودالیسم و سرمایهداری مقولات توضیح دهنده ساختار هستند و نه تبیین کننده گذار. گذار امری داخلی مربوط به یک کشور نیست که بشود آن را با تحول فئودالیسم و سرمایهداری و عوامل درونی توضیح داد. گذار و عدم گذار امری جهانی است که در چارچوب هدفهای سیستمهای تولیدی در مقیاسی جهانی انجام میشود و این مسئله ایست که جداگانه باید بدان پرداخت!
تلگرام راه توده:
|