راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

محمد علی عموئی
دهان ما را دوخته اند
و هر گاو گند چاله دهانی
آتش فشان ضد توده ای شده
 

آنچه را می خوانید مصاحبه ایست که مدتی قبل و در پاسخ به سئوال از محمد علی عموئی قدیمی ترین و پرسابقه ترین زندانی سیاسی ایران منتشر شده است. محمد علی دبیر و عضو هیات سیاسی حزب توده ایران بود که در بهمن ماه 1361 دستگیر و پس از 13 سال آزاد شد. نزدیک به 25 سال را نیز پس از کودتای 28 مرداد در زندان های شاه گذراند.

متاسفانه درابتدای متن انتشار یافته این مصاحبه ذکر نشده است که این مصاحبه توسط چه مرجعی انجام شده و نخستین بار در کدام رسانه انتشار یافته است و به همین دلیل، ما نیز صرفا به انتشار متن مصاحبه انتشار یافته اکتفا می کنیم.

 

-  فكر می كنم هر فرد «چگونگی زیست و كاركرد» او در پنج روز زندگی است . مهم آن است كه دیگران او را چگونه می بینند، نه آنچه خود احیانا ادعا می كند. در روند گذر زندگی یك فعال سیاسی، ‌آن هم به درازای نزدیك به 60 سال، ‌در كشوری استبداد زده و حضور در فراز و فرودهای مبارزه برای رهایی از ستم، ‌از جمله ستم ملی، مسلما ناگفته ها و نانوشته هائی وجود دارند. چرا؟ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!


* تاریخی چپ در ایران؟

- تاریخ جریان چپ ایران با آغاز فعالیت سوسیال دمكراتها در ایران آغاز می شود. پیشینیه آن مربوط به سوسیال دمكراتهای قفقاز است. با تشكیل حزب عدالت به وسیله ایرانیان مقیم قفقاز، اندیشه چپ تبلور یافت. پس از پیروزی انقلابیون در روسیه تزاری و برافراشته شدن پرچم اكتبر، و درس هائی كه تمامی مبارزان جهان از آن رویداد تاریخی آموختند،‌ جریان های آزادیخواه و ترقی خواهی كه در پاره ای از نقاط ایران وجود داشت، و در جنبش مشروطه خواهی نقش به سزائی ایفا كرده بودند، از شكل و محتوای پیشرفته تری برخوردار شدند. شماری از فعالان حزب عدالت در مدرسه حزبی «كوتو» به تحصیل ماركسیسم - لینیسم پرداختند، آن گاه كه حزب عدالت با تكیه بر آرمان عدالتخواهانه مردم ایران حزب كمونیست ایران را در 1299 خورشیدی به همت انقلابیونی چون حیدر عمواقلی،‌ سلطان زاده، كامران،‌ سید جعفر جوادزاده «پیشه وری»، ‌احسان الله خان و دیگران در ایران بنیان گذارد، از كادرهائی برخوردار بود كه كلاس های آن مكتب را دیده بودند و با تئوری های انقلابی - كم یا بیش - آشنائی حاصل كرده بودند. موسسین حزب كمونیست ایران، نخستین كنگره حزب را در 1299 خورشیدی در بندر انزلی برگزار كردند و از آن پس اندیشه و فعالیت تشكیلاتی چپ در قالب یك حزب تراز نوین جریان یافت. تاریخ این حزب،‌ كه در واقع تبلور مادی و اجتماعی اندیشه سازمان یافته چپ در ایران است، نماد رویدادهای اجتماعی - سیاسی - تاریخی ایران در دو دهه 1320 - 1299 است.

با پیروزی انقلاب اكتبر، تشكیل كشور سوسیالیستی اتحاد شوروی، و به گفته جان رید «ده روزی كه جهان را به لرزه درآورد»، ‌امپریالیسم جهانی به سركردگی امپریالیسم متفوق زمان،‌ انگلستان، ‌نه تنها از هیچ كوششی برای جلوگیری از پیروزی انقلابیون كوتاهی نكردند، كه حتی با ملاحظه نظامی و تشكیل جبهه های متعدد جنگ در پهنه گسترده روسیه هر آنچه در توان داشتند به كار گرفتند. اما، به رغم این همه،‌ انقلاب پیروز شد،‌ ضد انقلاب شكست خورد، مداخله گران متواری شدند و برای جلوگیری از تسری آثار آن پیروزی بزرگ تاریخی، افزون بر تمامی ابزار تبلیغاتی، جعل تاریخ، و محاصره اقتصادی، دست به ایجاد دولت هائی در همسایگی كشور شوراها زدند كه به صورت حلقه های زنجیری آهنین دورادور اتحاد شوروری درآمد. آنچه خود كردند و یا كارانه زیر نام «پرده آهنین» به شوروی نسبت دادند. ایران یكی ازآن حلقه ها بود. سیاست انگستان كه تا آن زمان بر اصل «تفرقه بینداز و حكومت كن» نه تنها درارتباط بین المللی، كه در داخل كشور نیز حمایت از قبایل در برابر دولت مركزی استوار بود،‌ از این پس متوجه ایجاد یك حكومت مقتدر مركز گرا شد. سرنوشت مشروطیت و نیز جریان چپ نوپدید، متاثر از سیاست نوین انگلستان باكودتای سوم اسفند ماه 1299 و سركوب و قلع و قمع هر نقطه مقاومت: جنبش جنگل، جنبش خیابانی، حركت پسیان، مقاومت های سران كرد و از جمله سردار رشید، حتی پایان دادن به سلطه دست نشاندگان خود انگلستان، چون خزعل و امثال او، سرانجام به سركوب وامحاء تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطه و جنبش های ترقی خواه منجر شد. رضاخان میر پنج پس از كشتار مبارزان، راه تسلط بر رقیبان را هموار ساخت، نخست سردار سپه و در پایان با انتقال سلطنت از خاندان قاجاریه به پهلوی، بر اریكه قدرت و سلطنت تكیه كرده به رغم هزینه سنگینی كه حزب كمونیست ایران پرداخت و جان های گرانبهائی چون حیدر عمواقلی و دیگران را در راه رهائی خلق تقدیم كرد، پس از وقفه ای كوتاه دومین كنگره اش به نام »كنگره ارومیه» ‌را در سال 1306 برگزار كرد و كادرهای تحصیل كرده دیگری افزون بر كادرهای سابق در كنگره حضور به هم رساندند. اردشیر آوانسیان، كامران، عبدالصمد كامبخش، سرهنگ سیامك از آن جمله اند. حزب توانست افزون بر تجدید سازمان و پیشبرد فعالیت تشكیلاتی و انتشاراتی خود، سندیكای كارگری واتحادیه های صنفی را سامان دهد و جنبشی تازه در كانون های كارگری و زحمت كشان شهری پدید آورد. اما هجوم سركوبگری در فاصله 1308 و 1310 و تنظیم وتصویب قانون دادرسی تحت عنوان «اقدام علیه امنیت كشور و شركت در فعالیت های اشتراكی»،‌ افزون بر كشتار مبارزان و مخالفان در آغاز دهه 1300 ، راه «قانونی» ‌به بند كشیدن مبارزان را هموار ساخت و چهره هائی چون پیشه وری، ‌اردشیر آوانسیان، دكتر رضا رادمنش را اسیر زندان كرد.
بیش از سه، چهار سال از این ضربه نگذشته بود كه به همت دكتر تقی ارانی، كامبخش، سیامك و كامران بار دیگر حزب كمونیست  ایران تجدید سازمان یافت و كسانی چون ایرج اسكندری و رضا روستا و بهرامی و دیگران به آن پیوستند. در كنار حزب یك حلقه روشنفكری نیز در اطراف دكتر ارانی شكل گرفت كه با انتشار مجله دنیا و چاپ كتاب ها و جزوه هائی در زمینه علوم اجتماعی تاثیر ماندگاری بر نسل جوان و تحصیل كرده آن زمان گذارد، بار دیگر در سال 1316 این حلقه، كه بعدها به نام «پنجاه و سه» شهرت یافت زیر ضربه قرار گرفت و همراه با دكتر ارانی و كامبخش، جوانانی چون احسان طبری، ‌دكتر یزدی،‌ دكتر بهرامی، رضا روستا، خلیل ملكی، ‌انور خامه ای، ضیا الموتی و دیگران بازداشت و به موجب همان قانون 1310 به زندانهای سه تا 10 سال محكوم شدند. دفاعیات دكتر ارانی و آثار ارزنده اش سبب شد تا حكومت رضا خان دشمنی آشتی ناپذیری را در وجود او شناسائی كند. همان گونه كه شیوه جبارانه آن نظام بود، دكتر ارانی نیز چون دیگر مخالفان نظام رضا شاه در زندان به قتل رسید و نامش به تومار شهدای راه آزادی افزوده شد.
بدین ترتیب یك بار دیگر نهال نورس چپ سركوب شد و موقتاً رسالت تاریخی اش به آیندگان موكول شد. تنها پس از فروپاشی كاخ استبدادی رضا شاه در شهریور 1320 بود كه مردم ایران توانستند پس از آن كه بار دیگر نظام سركوبگر و فضای خفقان آور حاكم شود، از شرایط تاریخی پس از شهریور 1320 بهره گیرند وخواست های خود را نه تنها در مطبوعات و نشریات «جبهه آزادی»، كه یك كانون مطبوعاتی ضد فاشیست بود منعكس كنند، كه در برنامه های احزاب،  سندیكاها،‌ اتحادیه ها و جمعیت های نوپدید بیان دارند. اولین و مهم ترین تشكیلات سیاسی چپ دراین زمان حزب توده ایران بود كه در واقع ادامه دهنده مبارزات حزب كمونیست ایران و نیز گروه 53 نفر بود كه در دهم مهر 1320 اعلام موجودیت كرد. موسسین حزب توده ایران كه برخی از بازماندگان حزب كمونیست (آرداشس آوانسیان، ایرج اسكندری...) شماری از گروه 53 نفر (احسان طبری،‌ دكتر یزدی و...) و تعدادی چهره های خوش سابقه چپ و ملی (سلیمان محسن اسكندری، نورالدین الموتی، پروین گنابادی و ...) بودند شالوده حزب را به گونه ای درافكندند كه نه تنها باورمندان و مشتاقان سوسیالیسم علمی، كه مبارزان راه استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، بار دیگر بینش ایدئولوژیك را نیز در بر گیرد. به زودی برنامه و اساسنامه حزب تدوین و در مطبوعات و نشریات روزانه و ماهانه حزب انتشار یافت. تشكیلات حزب با گسترش عمودی و افقی در فاصله یكی، دو سال نخستین، به سرعت در مراكز استانها، بیشتر شهرها و برخی روستاها ریشه دواند. كنفرانس ایالتی تهران مركزیتی با وظایف كمیته مركزی حزب انتخاب كرد و در سال 1323 نخستین كنگره حزب با شركت نمایندگان منتخب در كنفرانسهای حزبی ایالات در تهران برگزار شد. كنگره پس از شنیدن گزارش هیئت مركزی و نظرات و پیشنهادات نمایندگان به انتخاب هیئت رهبری متشكل از دو ارگان اقدام كرد:

1- كمیته مركزی

2- كمیسیون تفتیش.

ارگان مطبوعاتی و دیگر نشریات حزب جریان مذاكرات كنگره را روزانه و به تفصیل برای اطلاع علاقمندان چاپ و منتشر كردند. افزون بر فعالیت انتشاراتی، شعبه انتشارات كه مناسبت ترین جزوه ها و كتابها را به منظور آگاهی بخشی به زن و مرد، پیر و جوان، عضو حزب و غیر آن چاپ و منتشر می كرد روزنامه های رهبر، ارگان كمیته مركزی، رزم ارگان سازمان جوان توده، و ظفر، ارگان شورای متحد كارگران به طور مرتب در دسترس همگان قرار گرفت. ترویج اندیشه آزادی،‌ استقلال، عدالت اجتماعی ونیز مبارزه بااستبداد و امپریالیسم، افشای نقش عوامل بیگانه، چون سید ضیاالدین طباطبائی و دیگر ایادی سرسپرده انگلستان مضمون اصلی این نشریات بود. مبارزه با ستم ملی و تبعیض نسبت به حقوق خلق های كرد،‌ ترك، بلوچ و غیر آن، از جمله مضامینی بود كه عمیقا مورد توجه حزب بود. حزب دمكرات كردستان ایران، كه اصلی ترین سازمان سیاسی خلق كرد بود در آن زمان شعبه حزب توده ایران در كردستان بود و رهبران آن، از جمله زنده یاد عزیز یوسفی، غنی بلوریان، صدیق انجیری و دیگران اعضای حزب توده ایران بودند، هر چند به اقتضای فرهنگ و مقتضیات منطقه حزب دمكرات اساسا حزبی منطقه ای و ملی با دیدگاههای عدالت خواهانه بود. نقش آگاهی بخش و فرهنگ سازی حزب توده ایران نه تنها برای اعضا و هواداران، كه به طور وسیعی درمیان روشنفكران و زحمت كشان چنان برجسته است كه حتی دشمنان سوگند خورده اش نیز به آن معترف هستند. فرهنگ مبارزه طبقاتی، آزادیخواهی، درك تضادهای عمده دوران چه در كلاس ها و حوزه های حزبی، و چه در سطح وسیع كشوری تاثیری شگرف و همگانی در عرصه مبارزات اجتماعی به جا می گذارد. خدمات فرهنگی، اجتماعی و مبارزاتی چپ چنان گسترده و همه جانبه است كه كمتر روشنفكر مردمی را می توان سراغ گرفت كه توشه ازآن برنگرفته باشد. افتخارات چپ ایران تنها به جانبازیها و فداكاریهای فرزندانش خلاصه نمی شود،‌ توانمندترین شاعران، نویسندگان، هنرمندان ودانش پژوهان این سرزمین مفتخر به عضویت در حزب توده ایران یا متاثر از فرهنگ سیاسی - اجتماعی آن بوده و هستند. دشمنان، از چپ و راست، كوشیده اند تاریخی جعلی از چپ، به ویژه به ضد حزب توده ایران در معرض دید بگذارند تا پس از سركوب سازمانهای ترقی خواه و تشكیلات حزب، پس از دوختن لبها و شكستن قلمها، پس از تعطیلی دفاتر حزب، به زندان افكندن و اعدام مبارزان توده ای، در موقعیتی كه هیچ تریبونی برای حزب به جای نگذارده اند، ‌هر آن چه در انبان تهمت، افترا و ناسزا دارند نثار حزبی كنند كه بهترین فرزندان خود را در راه رهائی خلق های ستم دیده این سرزمین، فداكارانه، تقدیم كرده است.

تاریخ چپ در ایران به سه مقطع پیش از شهریور 1320 ،‌ 32-1320، و 1332 به بعد تقسیم می شود، كه هر یك از مراحل متعددی تشكیل می شود. این تقسیم را به صورت های دیگری نیز می توان ارائه داد، ‌اما نقطه ثقل آن همواره اندیشه سوسیالیسم علمی به صورت ایدئولوژی چپ در این حزب یا آن سازمان و گروه بوده است. اما آنچه به تاریخ حزب توده ایران مربوط است ادوار سه گانه

 1-  مهر 1320 تا كودتان ننگین بیست و هشتم مرداد 1332،

 2- از 28 مرداد 1332  تا بهمن 1357،

3- از بهمن 1357 به بعد را می توان برشمرد.

تا اینجا تنها اشاره ای به چگونگی آغاز فعالیت چپ بیش از شهریور 1320 و چگونگی تداوم فعالیت و مبارزه چپ پس از شهریور 1320 در قالب حزب توده ایران بود. فشردگی رخدادها و دشواریهای بسیار پیچیده ای كه تنها در همین سال های نخستین حیات سیاسی حزب وجود داشت چنان گسترده و در همان حال مهم و سرنوشت ساز است كه پرداختن به هر یك از آنها نگارش چندین و چند كتاب را طلب می كند. ایجاز و خلاصه نویسی نیز به غفلت یا ناگفته ماندن مسائل مهمی می انجامد كه لطمه به سیر رخدادهای سیاسی- تاریخی زده، بهانه ای برای سو استفاده دیگران می شود. چنان كه در همین دو سه ماه گذشته نقل ناقصی از سخنان نگارنده و گزارش چند سطری و نادرست از یك سخنرانی چهارساعته به بدفهمی و واكنش عجولانه منجر شد، كه سوتفاهم زیانباری بود. متاسفانه شرایط بسته اجتماعی مانع از برخورد آزاد اندیشه و انتقال صحیح نظرات می شود. ترفند متداول «بولتن سازی» نیز بسیاری را به دام واكنش بی مطالعه و موضع گیری نادرست می افكند، كه دراین پراكندگی اسف آور كنونی در جریان چپ، دوری های باز هم بیشتری را به بار می آورد. ناگفته پیداست كه حتی توضیح خلاصه ای از تاریخ مراحل چند گانه حزب و شرح مواضع در قبال رخدادهای مهم و گرهی در تاریخ 63 ساله حزب توده ایران در این گفت و گو، اگر ناممكن نباشد، بسیار دشوار است.

*  نكات قوت و ضعف جریان چپ ؟ آیا تفكر چپ آن طور كه باید به جامعه ما معرفی شده؟ با توجه به منابع و ترجمه های دست چندم، آن هم ناقص. به نظر شما تفكرات چپ را متفكران و مبلغان آن توانسته اند با توجه به محیط، جامعه و نیاز ها و فرهنگ ما بیان كنند ؟

 

ـ افزودن بر حزب توده ایران، در این سالهای دراز، جریانات سیاسی دیگری نیز بوده اند كه با اعلام پیروی از ایدئولوژی چپ، گاه به راست و گاه به چپ (به معنای اپورتونیسم) گرایش داشته اند. از آن میان جنبش چریكی ایران، به ویژه سازمان چریكی فدائیان خلق ایران، كه از نیمه دوم دهه 1340 شكل گرفت، در سیاهكل درخشید و پس از نیم دهه پیكار مسلحانه، در اواخر 1354 با بر جای گذاردن شهیدانی بسیار و زندانیانی از آن بیشتر رو به افول گذارد، قابل ذكر است. این جریانات چپگرا بتدریج با دانش ماركسیستی- لنینیستی آشنا شدند، اما به خوبی روشن است كه در فضای بسته «شاهنشاهی» ارتقا اعتلای این جریانات و رسیدن به مرحله تبدیل شدن به یك حزب تراز نوین ماركسیستی امكان پذیر نبود، چرا كه همواره ضربات سركوبگرانه نظام دیكتاتوری نه تنها امكان رشد آنها را ناممكن می ساخت، كه موجودیت آنها را نیز به شدت تهدید می كرد.  چپ در طول تاریخ یك صد ساله اش همواره در معرض سركوب بوده است و آنها كه با نخوتی «روشنفكرانه» و در كسوت «پژوهشگر»و «تاریخدان» عرصه فعالیت سیاسی - اجتماعی ایران را با كلاس های درس دانشگاهی كالیفرنیا به اشتباه یكسان گرفته، به تحلیل «ناكامی چپ» در ایران می پردازند آگاهانه و به عمد مبارزات دلیرانه و پیگیری وفادارانه جریانات چپ را نادیده گرفته، با ادبیاتی موهن و با به كارگیری واژه هایی چون «بی عرضگی» و امثال آن به لجن پراكنی درباره «ناكامی» چپ به ویژه به ضد حزب توده ایران دست می یازند. كتاب «شورشیان آرمانخواه» به سرعت بوسیله عنصر شناخته شده ای- مهدی پرتوی- به فارسی برگردانده می شود، یا تیراژی قابل توجه و در چاپهای مكرر به شست و شوی مغزی جوانان می پردازد. فرصت طلبانه و با حسابگری معین عكسی از زنده یادان خسرو روزبه ودكتر كیانوری بر پشت جلد كتاب می زنند، اما درمتن به ناسزاگوئی به حزبی دست می زنند كه اینان مفتخر به رهبری آن بوده اند. نویسنده كتاب- مازیاربهروز- چند سالی است تابستان ها یاد وطن می كند و هر بار با چند سخنرانی و مصاحبه، جنبش چپ به ویژه حزب توده ایران را با ادبیاتی ویژه می نوازد. مطبوعات نیز به استقبالش می روند وآن گاه كه نقدی بر «شورشیان آرمانخواه» نوشته می شود، روزنامه ها، از جمله روزنامه شرق، از چاپ آن خودداری می كنند. چپ ایران نه تنها از سوی حاكمان محكوم به سركوب و عدم حضور است، «روشنفكرانی«  چپ نما نیز كار شست و شوی مغزی جوانان و جعل تاریخ را در نبود حضور مقتدر چپ عهده دار شده اند. در مصاحبه ای از شاعری درباره شعر معاصر نظر خواهی می شود، او در پاسخ دو صفحه ای خود تنها نیم صفحه درباره شعر و یك صفحه و نیم سخنانش را به بدگوئی به حزب توده ایران اختصاص می دهد، بی آنكه ربطی به پرسش مطرح شده داشته باشد. اگر چپ ایران كامیاب نبوده است نه از آن روست كه «بی عرضه» بوده است، چنین و چنان بوده است. دست به هر تلاشی در راه تحقق آرمانش زده است. از هر گونه شكل مبارزه سیاسی و مسلحانه بهره گرفته است، همه گونه تدبیر برای ایجاد جبهه ای وسیع از نیروهای ترقی خواه اندیشیده است. اما سركوب وحشیانه و كشتار بی امان مبارزان چپ همواره راه تعالی آن را مسدود كرده است. صد البته، نه این كه چپ ایران در طول این سالهای دراز مصون از خطا بوده است، چه بسا از پشت سر گذاردن دوران جوانی و كسب پختگی سیاسی، اگر امكان تداوم فعالیت علنی وارتباط باتوده مردم می شد، درك عینی و عمیق تری ازمسائل و مشكلات جامعه، و زبان مناسب تری برای توضیح و تحلیل آن می یافت. رشد و توسعه جریان چپ نه تنها به تسلط بر مبانی تئوریك و ایدئولوژی ماركسیستی - لنینیستی، كه در پیوند نزدیك باتوده زحمت كش و امكان گسترش سازمانی اش بستگی دارد. و این همه در فضای به شدت خفقان آور وبسته ناممكن است.

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                    بازگشت