تاریخ خونین جنبش
چپ وکمونیستی ایران-3
عبدالصمد کامبخش
چهره برجسته ای که
هنوز ناشناخته مانده
محمدعلی عموئی
رضاخان پس از سركوب جنبش های
آذربايجان، كوچك خان و سوسيال دموكراتها در گيلان و پسيان در خراسان و نيز
سركوب خانها و سران عشاير در كردستان، لرستان و خوزستان، باز مانده حزب
كمونيست را در هجوم 1308 متلاشی كرد و مقاومت و مبارزه كارگران را درهم
شكست. زيرا در آن سال اعتصابهای گوناگونی رخ داد. در اين هجوم تعداد زيادی
بازداشت و دستگير شدند از جمله آردشير آوانسيان، رضا روستا، رضا رادمنش و پيشه
وری دستگير و به زندان افتادند. بند «مقدمين عليه امنيت كشور» در 1310 به
قانون دادرسی ارتش افزوده شد و به موجب يك بند ديگر تاسيس و شركت در هر
سازمان با مرام و رويه اشتراكی جرم شناخته شد و به مجازات 3 تا 10 سال
زندان محكوم ميشدند.
برگرديم به جريان ارانی و انتشار مجله دنيا؟
عموئی: سال 1313 چند نفر از چهرههای روشنفكر ايران و در عين حال متاثر از
انديشه ماركسيسم محفلی به وجود آوردند كه اعضای آن عبارت بودند از عبدالصمد
كامبخش، ايرج اسكندری و دكتر ارانی و البته اين محفل بخش علنی كار ارانی بود.
بخش مخفی كه در واقع تجديد سازمان حزب كمونيست زير نظر ارانی، كامبخش،
كامران بود. فرد ديگری در ارتباط با اين محفل بود كه به لحاظ نظامی بودن
هرگز عنوان نشد به نام سيامك كه بعدها در حزب توده ايران به عنوان سرهنگ
سيامك جزو پايهگذاران سازمان نظامی حزب توده ايران شد. ولی چهره آشكاری
نبود و ارتباط پنهانی با عبدالصمد كامبخش داشت و به همين علت هم وقتی در
سال 1316 گروه ارانی مورد تعقيب قرار گرفت و بازداشت شدند اصلا خبری از سيامك
نبود، نه اسمش مطرح و نه بازداشت ميشود و همچنان در ارتش باقی ميماند. با
دستگيری «شورشيان» يكی از فعالان حزب كمونيست ايران، رابط كامبخش با
كمينترن بود كه اعترافاتی از سوی او مطرح شد و شماری از اعضای حزب كمونيست
دستگير شدند و در ارتباط با آن عبدالصمد كامبخش نيز دستگير شد (كامبخش پيش از
آن مورد ظن بود و چند بار هم بازداشت شده بود و مجبور شد از ارتش استعفا دهد)
و پرونده ای تحت عنوان يك محفل جاسوسی در تامينات رضاخانی داشت. آنچه اسناد
بيان ميكند اين است كه بدنبال دستگيری شورشيان، ارانی، يزدی، طبری،
انورخامهيی، خليل ملكی و كامبخش كه گروه ارانی بودند و بعدها با پيوستن بزرگ
علوی (آقا بزرگ) به 53 نفر معروف شدند، بازداشت شدند.
گروه 53 نفر چگونه دستگير شدند؟
عموئی: بر سر چگونگی دستگيری اين افراد روايتهای گوناگونی وجود دارد. اما، با
اين كه آقای انور خامهيی كه بعدها در تقابل جدی با حزب توده ايران قرار
گرفت، كسانی چون اسكندری، يزدی و بقراطی بر آن بودند كه كامبخش آن ها را لو
داده است اما دستگيری فردی بنام شورشيان كه در ارتباط با كمينترن بود موجب
لو رفتن كسانی شد كه او آن ها را ميشناخت، او آن ها را لو داد و بقيه افراد
نيز كه در محفل فرهنگی ارانی بودند شناخته شده و دستگير شدند. كامبخش در دفاع
از خود عنوان ميكند از آنجايی كه پرونده بسيار خطرناكی برای اين گروه تنظيم
شده بود كه همه اين ها به محاكمه صحرايی كشيده و همگی اعدام ميشدند، در
بازجويی و دفاعيات خود آن را به يك محفل روشنفكری تبديل ميكند و عنوان مي
كند كه ما يك عده روشنفكر دور همديگر بوديم كه بحثهای ماركسيستی روی همه
قلمروها مي كرديم و به اين ترتيب اعترافات شورشيان را بي اثر ميكند.
در واقع حوزه خطر را پايين آورد؟
عموئی: بله، كامبخش قضيه را به جايی رساند
كه اصلا حكم اعدام به هيچكس داده نشد و همه محكوميتهای 5 ـ 7 ـ 10 سال
داشتند.
پس چرا ارانی اعدام شد؟
عموئی: ارانی كشته شد، اعدام نشد. نام پزشك احمدی در تاريخ ايران به عنوان
يك فرد خبيث و عامل رضاشاه در درون زندانهای آن دوره مشهور است. همه
بزرگانی كه رضا شاه تاب تحمل آن ها را نداشت و دستگير شده و در زندان قصر
بودند، بعد از مدتی توسط پزشك احمدی از بين ميرفتند. شيوه معمول نيز اين بود
كه احمدی تحت عنوان تقويت، مداوا و غيره به آن ها آمپول هوا تزريق ميكرد
كه نمونههای متعددی نيز دارد. مثل كشتن سردار اسعد، ارانی و بسياری از سران
زندانی ديگر. البته درباره ارانی دو روايت وجود دارد. يكی اين كه پزشك احمدی
بي مقدمه به او آمپول هوا تزريق ميكند، ديگری كه بيشتر هم موثق است اين
كه، در يك سلول انفرادی يك زندانی تيفوسی، زندانی شده بود. (آن زمان تيفوس
خيلی زود انسان ها را ميكشت) ارانی را در آن سلول قرار ميدهند و او پس از
ابتلا به تيفوس با آمپول هوای پزشك احمدی كشته ميشود.
آيا كسان ديگری از گروه 53 نفر كشته شدند؟
عموئی: خير فقط ارانی كشته شد. بقيه همه باقی ماندند و در شهريور سال 1320
بعد از ورود متفقين به ايران از زندان آزاد شدند. البته آن زمان جنبشی نيز
برای آزادی زندانيان سياسی به وجود آمد و دولت نيز در موقعيتی نبود كه بتواند
در مقابل آنها مقاومت كند، لذا زندانيان را آزاد كرد.
در واقع از سال 1316 تا سال 1320 دوران خلا جريانهای فكری ماركسيستی در
ايران است؟
عموئی: بله، همين طور است.
بعد از آزادی آن ها از زندان موج دوم و دوران حزب توده آغاز ميشود. هسته
اوليه حزب توده چگونه شكل گرفت؟
عموئی: پايان اختناق بيست ساله رضاشاه و در هم ريختن اقتدار حكومتی كه تا
آن زمان به زور نظاميان و پليس اعمال ميشد و نيز مطبوعات و راديو فضای
مناسبی برای آزادانديشان به وجود آورد و ميدان برای بروز هر جريان فكری باز شد.
هسته نخستين حزب توده ايران، پس از آزادی زندانيان سياسی به وسيله شماری از
اعضای گروه پنجاه و سه نفر و تعدادی از كمونيستهای پرسابقه آرداشس(اردشير)
آوانسيان، رضا روستا، رضا
رادمنش همراه با شخصيتهای خوشنام و خوشسابقه (سليمان
ميرزا اسكندری، علی اميرخيزی،
پروين گنابادی...) طی نشستی در هفتم مهر 1320 شكل
گرفت و در دهم مهر 1320 اعلام موجوديت كرد.
همه اين افراد از گروه 53 نفر بودند؟
عموئی: خير، برخی از آن ها از گروه 53 نفر بودند. سال 1320 هم زمان با خروج
اين افراد از زندان، فضا برای فعاليت سياسی نسبتا مساعد بود. از سويی فضای دوره
بسته رضاشاه از بين رفته و از سوی ديگر جانشين او هنوز اقتدار چندانی پيدا
نكرده بود تا بتواند ابزار و لوازم لازم را برای جلوگيری از بسط انديشه فراهم
كند. در اين ايام به ويژه با حضور نيروهای متفقين در ايران، حكومت مركزی در
چنان موقعيت مسلطی قرار نداشت كه بتواند مخالفين خود را به راحتی از سر راه
بردارد. لذا در اين دوران شاهد شكل گيری احزاب گوناگون هستيم كه حزب توده
ايران يكی از آن ها بود.
در واقع حزب توده در همان ماه اول آزادی شكل گرفت؟
عموئی: بله، در دهم مهر 1320 تاسيس اين حزب
اعلام می شود و به همين علت اين روز به نام «مهرگان» تاريخ تاسيس حزب
توده ايران ناميده ميشود. از لحاظ تبارشناسی سابقه هم رزمی موسسين حزب
توده ايران با دكتر ارانی موجب شد كه ارانی به عنوان
معلم اول همه اعضا و پايهگذاران حزب توده ايران ناميده شود. به
همين علت هميشه در اجلاسهای حزب توده ايران عكس دكتر تقی ارانی و عباراتی
كه از او به يادگار مانده زينت بخش گردهماييهای رسمی حزب است.
آيا دكتر ارانی و همفكران شان در زمان انتشار مجله دنيا به اتهام جاسوسی
دستگير و روانه زندان شدند؟
عموئی: اتهام اوليه به اين شكل بود. بعد با توجه به صحبتهای كامبخش و
اعترافات ديگر افراد گروه مبنی بر اين كه اين يك محفل روشنفكری است و
بحثهای فرهنگی، فلسفی و علمی دارد و نمونه آن نيز مجله دنيا است، مساله
محاكمات صحرايی منتفی و دادگاههای فرمايشی آن ها را محكوم به زندان مي كند.
راه توده 117
25.12.2006