بازگشت

 

تجربه 28 مرداد           ف. م. جوانشیر

فصل اول

تزلزل  پایه های قرارداد 1933

  

1. تکوین مبارزه علیه شرکت امپریالیستی نفت انگلیس و ایران

    در1901، دوران زبونی کامل دولت قاجار و آغاز تدارک انقلاب مشروطه ایران، امتیاز اکتشاف و استخراج و بهره برداری و فروش مواد ئیدروکربور در "تمام وسعت ممالک ایران"، برای مدت شصت سال به ویلیام دارسی انگلیسی واگذار شد. براساس این امتیاز یک انحصار جهانی سرمایه داری پدید آمد که هم اکنون نیز از ارکان اصلی کارتل بین المللی نفت و یکی از قدرت های جهانی سرمایه داری است.

     این امتیاز نامه در مجلس های پس از مشروطه تصویب نشد و لذا به عنوان این که قبل از انقلاب و از طرف شاه خودکامه واگذار شده همواره می توانست زیر علامت سئوال قرار گیرد. در سال 1312 (1933) رضاشاه این "نقص" را برطرف کرد. امتیازنامه دارسی را با برخی تغییرات ـ که بسیاری از آن ها به زیان ایران و به مراتب بدتر از امتیازنامه دارسی بود ــ به تصویب مجلس فرمایشی رسانید و برای تحمیق مردم ایران چراغانی به راه انداخت که گویا امتیازنامه استعماری دارسی را لغو کرده و داد مردم ایران را از شرکت نفت انگلیس ستانده است.

     در زمان رضا شاه، هنگامی که این خیانت به منافع ملی ایران انجام شد هیچ سازمان سیاسی و یا شخصیت ملی نبود که علیه آن اعتراض کند جز کمونیست های ایران که به تنهایی با شرکت استعماری انگلیس مبارزه می کردند و ماهیت آن را به مردم ایران می شناسانیدند. تا سوم شهریور 1320 غیراز حزب کمونیست ایران هیچ حزب و سازمان دیگری حتی یک سطر هم در افشای این شرکت ننوشت و یک گام هم علیه آن برنداشت. تنها حزب کمونیست ایران بود که با تکیه به تئوری لنینی امپریالیسم، ماهیت شرکت نفت انگلیس را شناخت و به مردم توضیح داد. و فقط این حزب بود که در مناطق نفت خیز به کار سازماندهی پرداخت و کارگران نفت را متشکل کرد و در 1308 نخستین اعتصاب بزرگ کارگری را که خصلت ضدامپریالیستی داشت در صنایع نفت جنوب سازمان داد.

    با توجه به گسترش فعالیت ضدامپریالیستی و ملی حزب کمونیست ایران بود که رضاشاه بنا به توصیه انتلیجنس سرویس انگلیس درست در موقع تدارک قرارداد خائنانه 1933، هجوم گسترده ضدکمونیستی را آغاز کرد و در 1310 (1931) دقیقا" در همان سالی که امضای قرارداد 1933 تدارک می شد ـ قانون سیاه ضد کمونیستی را به تصویب رسانید (همان قانونی که در روزهای پس از انقلاب هنوز هم برخی ها مدعی بودند که تا لغو نشده به قوت خود باقی است) آن قانون ضد کمونیستی مستقیما" با امتیاز 1933 مربوط است و هر دو با یک مرکب نوشته شده اند.

    در سوم شهریور1320 با ورود قوای متفقین به ایران رژیم رضاخانی یک شبه فرو ریخت، مردم با بسیاری حقایق تلخ دوران رضاشاهی آشنا شدند و از جمله دریافتند که قرارداد 1933 ـ برای آن چراغانی مفصلی هم شده بود ـ قرارداد خائنانه ای است. کینه و نفرت علیه شرکت نفت انگلیس رفته رفته اوج گرفت. در کار روشن گری مردم و افشای استعمارانگلیس نقش اصلی را حزب توده ایران برعهده داشت.

    در نیمه جنگ دوم جهانی، زمانی که استعمارگران انگلیسی احساس کردند که پیروزی متفقین بر ماشین جنگی هیتلری محتمل و نزدیک است، نقشه تشکیل امپراطوری نوین بریتانیایی را کشیدند که مرکز آن می بایست در خلیج فارس باشد و مرکز ثقل آن را نفت خلیج و قدرت شرکت نفت انگلیس و ایران را تشکیل دهد. ظواهر امر به سود آن ها بود، در عراق، سواحل عربی خلیج فارس، عدن، یمن، مصر، اردن و فلسطین تسلط بلامنازع داشتند. نفت ایران به طور کامل در دست آن ها بود و دربار و دولت ایران را زیر نفوذ داشتند. ترکیه، منطقه نفوذ آنان به حساب می آمد، سوریه و لبنان را می توانستند به چنگ آورند.

    اما همه این حساب ها فقط در روی کاغذ و یا دقیق تر بگوییم برای مدت کوتاهی درست بود. استعمارگران انگلیس تحولی را که در جهان به وقوع می پیوست درک نمی کردند. کهنه اندیشی آنان شگفت آور بود. در مورد ایران این کهنه اندیشی را می توان از اینجا دریافت که آنان رشد جنبش ملی ضد انگلیسی ـ ضد شرکت سابق نفت ـ مردم ایران را که روزافزون بود نمی دیدند، رقیب پرقدرتی مانند امپریالیسم آمریکا را درست ارزیابی نمی کردند و امیدوار بودند که بر همه نیروهای مخالف چیره خواهند شد.

    بسیاری از ملاکین فئودال ایران و اشراف روشنفکر پیوندهای عمیقی با استعمارانگلیس داشتند. اینان که در دوره رضاشاهی الزاما" به لانه خزیده و فقط به دریافت سهم خود از غارت رعایا اکتفا کرده بودند پس از سوم شهریور از لانه ها بیرون آمدند و کرسی های مجلس و دولت را اشغال کردند. با حضور این دوله ها و مله ها  و ملک ها در صحنه سید ضیاءالدین طباطبائی را از فلسطین آوردند و او با این "بشارت" پا به خاک وطن گذاشت که از "عنعنات ملی" مردم ایران حمایت خواهد کرد. این "عنعنات" از کلاه پوستی به جای "کلاه لگنی" (اصطلاحات خود سید) شروع می شد و به خط نستعلیق و چای نعنا به جای چای معمولی پایان می یافت، بازگشتی بود به ظواهر رسوم کهنه و کهنه پرستی با مضمون استعماری.

    مهم ترین نیرویی که پس از شهریور علیه استعمارانگلیس قد علم کرد و توطئه های آن را نقش برآب ساخت حزب توده ایران بود. در این مبارزه ـ برخلاف مبارزه حزب کمونیست ایران علیه شرکت نفت انگلیس ـ حزب ما تنهای تنها نبود. برخی از رجال و شخصیت های سیاسی و برخی سازمان ها نیز در مبارزه علیه استعمارانگلیس با حزب ما همصدا شدند که از آن جمله است دکتر مصدق و حزب ایران. ولی به هر صورت سنگینی اصلی مبارزه با استعمار انگلیس و شرکت سابق نفت در این سال ها به دوش حزب توده ایران افتاد که آن را با صداقت و افتخار پیش برد.

    مهمترین پیامد سوم شهریور و فروپاشی دیکتاتوری رضاخانی بیداری توده مردم و تشکل و حرکت طبقاتی و ملی ـ ضدامپریالیستی بود. نخستین ماه های پس از شهریور هنوز توده ها متشکل نشده و به حرکت در نیامده بودند. بسیاری از روشنفکران نیز هنوز در زیر نفوذ اندیشه های فاشیستی و ضدکمونیستی بودند. ولی فعالیت پرثمر حزب توده ایران و انتخاب شعارهای درست از جانب این حزب و فداکاری و از جان گذشتگی مبارزین حزبی سدها را شکست به طوری که هنوز سه سال از تشکیل حزب ما نگذشته بود که موج عظیم توده ای بسیاری از مناطق ایران را فرا گرفت. جنبش عظیم دهقانی مسئله نابودی فئودالیسم و جنبش عظیم کارگری ضرورت نوسازی نظام اقتصادی کشور را مطرح ساخت.

    زیر رهبری حزب توده ایران جنبش توده ها سمت آشکار ضد استعماری و از جمله ضد انگلیسی به خود گرفت.

    حزب توده ایران موفق شد توطئه استعمارانگلیس را که با علم کردن سید ضیا قصد فریب توده ها و تحکیم مواضع شرکت سابق نفت را داشت بشکند. عمده ترین، پی گیرترین و آگاه ترین نیروی ضد سید ضیا یعنی ضد انگلیسی ـ در آن سال ها حزب توده ایران بود که از این نبرد پیروز و سربلند بیرون آمد.

    حزب توده ایران از نخستین روزهای تشکیل خود متوجه اهمیت نفت ایران بود که از جانب شرکت استعماری انگلیسی غارت می شد. حزب توجه داشت که در صنایع نفت جنوب بزرگ ترین گردان پرولتاریای ایران متشکل شده است. لذا از همان نخستین روزهای مبارزه به متشکل ساختن کارگران نفت پرداخت. این کار ابتدا در شرایط بسیاردشوار پنهانی انجام می گرفت. زیرا انگلستان منطقه نفت خیز جنوب را زیر سلطه خود می دانست و با هر نوع فعالیت سیاسی و صنفی در میان کارگران نفت به شدت مخالفت می نمود. با این حال، حتی در سخت ترین شرایط دوران جنگ که مناطق نفتی زیر اشغال نیروهای انگلیس یود تحت کنترل کامل انتلیجنس سرویس بود، حزب ما در میان کارگران نفت کار کرد و سازمان های پنهانی خود را به وجود آورد و شرایطی ایجاد کرد که بلافاصله پس از شکست آلمان هیتلری و با وجود این که مناطق جنوب ایران زیر کنترل عشایر مسلح، تحت رهبری روسای شرکت نفت بود، بزرگ ترین اعتصاب کارگران نفت انجام شد. این اعتصاب بزرگ که در 23 تیرماه 1325 توسط نیروهای عشایر و اوباش مسلح و زیرفشار نیروهای نظامی دولتی و قوای نظامی انگلیس به خون کشیده شد بزرگ ترین ضربتی بود که آن زمان به شرکت سابق نفت وارد آمد. براثر این اعتصاب خونین مسئله شرکت نفت و ضرورت طرد آن در سرتاسر ایران مطرح شد. جنایاتی که این انحصار امپریالیستی در حق مردم و به ویژه کارگران نفت مرتکب می شد در مقیاس کشورافشا گشت.[1]

    می توان گفت که نطفه جنبش مردم ایران علیه شرکت استعماری نفت در این اعتصاب بسته شد.

    اهمیت ویژه اعتصاب 1325 کارگران نفت خوزستان در این بود که این اعتصاب یک اقدام جداگانه و یک اعتصاب فقط صنفی و مجزا و منفرد کارگری نبود. جزیی بود از کل جنبش انقلابی ضد امپریالیستی و دمکراتیک مردم ایران که در همان وقت سرتاسر کشور را فرا گرفته و موفق شده بود در آذربایجان و کردستان حکومت های ملی محلی به وجود آورد، در سایر مناطق کشورتوده های وسیع کارگران و دهقانان را به میدان نبرد بکشاند و چنان مسایل ریشه ای و شعارهای طبقاتی و ضدامپریالیستی مطرح سازد که تاریخ ایران به یاد نداشت. رهبری این جنبش عظیم با حزب توده ایران بود و موفقیت آن می توانست به معنای محو کامل و بی بازگشت همه پایگاه های امپریالیسم و ارتجاع در کشور ما باشد.

    از این جا بود که امپریالیست های انگلیسی با اعتصاب کارگران نفت تنها به عنوان یک اعتصاب کارگری برخورد نکردند، آنان خطری را که از این جانب منافع استعمارانگلیس را در ایران و منطقه تهدید می کرد دریافتند و دست به اقدامات وسیع سیاسی ـ نظامی زدند که از حدود مقابله با یک اعتصاب به مراتب فراتر می رفت. عشایر فارس و خوزستان بنابه اشاره شرکت استعماری نفت به حرکت آمدند و به بهانه این که در آذربایجان حکومت ملی به وجود آمده در فارس حکومت عشایری جنوب تشکیل دادند. شرکت انگلیسی نفت در این زمان از یک شانس بزرگ برخوردار بود و آن این بود که در نبرد علیه جنبش انقلابی و ضد استعماری مردم ایران متحدین استواری از میان طبقات حاکم ایران داشت و امپریالیسم آمریکا نیز با تمام قوا در این صف قرارداشت. لذا مبارزه ای که شرکت انگلیسی نفت برای حفظ و تحکیم مواضع خود، به عمل می آورد می توانست موقتا" در پرده بماند و به عنوان جزئی از مبارزه هیات حاکمه ایران برای "نجات آذربایجان عزیز" تلقی شود و از حمایت کامل امپریالیسم آمریکا برخوردار باشد.

    به دنبال سرکوب اعتصاب کارگران نفت جنوب ـ 23 تیرماه 1325 هجوم به کلوپ های حزب توده ایران و شورای متحده مرکزی در سرتاسر کشور آغاز شد. ملاکین و اوباش علیه جنبش انقلابی ضد امپریالیستی ایران مسلح شدند، چماق به دستان مزدور به راه افتادند، قوام السلطنه نخست وزیر، حزب دموکرات خود را که از بالا و طبق دستور تشکیل داده بود با پول و نیروی دولت و ملاکین و کمک امپریالیست ها گسترش داد و به یک سازمان ضد انقلابی که ظاهر غیردولتی داشت ولی عملا" دولتی بود مبدل کرد. موضوع شرکت استعماری نفت انگلیس و غارت منابع نفت ایران در میان جنجال و هیاهوی ناسیونالیسم ارتجاعی طبقات حاکم که ظاهرا" برای "نجات آذربایجان" و در واقع برای نجات امتیازات پلید طبقاتی خود به راه انداخته بودند گم شد و شرکت استعماری انگلیس با دقت تمام از این فرصت بهره گرفت تا خود را از انظار پنهان کند.

    در آذرماه 1325، زمانی که ارتش شاه مخلوع با دخالت مستقیم مستشاران آمریکایی و کمک شرکت نفت انگلیس جنبش دموکراتیک آذربایجان را سرکوب کرد چنان محیط ضد دموکراتیک و خفقان ارتجاعی در سراسر کشور پدید آمد که برای مدتی جایی برای طرح مسئله نفت باقی نماند.

 

ادامه دارد


 


[1]  ـ در آن سال ها عمال ارتجاع و امپریالیسم برای این که جنبش کارگری را بکوبند تمامی نیروی خود به کار می بردند تا پیوندهای این جنبش را با حزب توده ایران کشف کرده و اعلام کنند. از طرف شرکت استعماری نفت انگلیس و وزارت شاهنشاهی کتاب ها و جزوه ها و نشریه های گوناگونی چاپ می شد، که در آن ها اسناد فعالیت پنهانی حزب توده ایران در مناطق نفت خیز "افشا" می گشت. نویسندگان این نشریه ها می کوشیدند اثبات کنند که فعالیت شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان ایران در مناطق نفت خیز فقط پوششی است برای فعالیت پنهانی حزب توده ایران و لذا هر چه هست و نیست زیر سر این حزب است.

    بعدها که ورق برگشت و امپریالیسم و ارتجاع به دستاویزهای دیگری نیازمند شدند، عمال آن ها نیز صفحه را برگردانیده و ادعا کردند که حزب توده ایران گویا اصولا" در خوزستان فعالیت نمی کرده و گویا این منطقه را جزو مناطق نفوذ استعمارانگلیس پذیرفته بوده و هزارها دروغ و بهتان دیگر از این دست، که خود بحث مفصل دیگری است.

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت