راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

 

ماترياليسم ديالکتيک

اميرنيک آئين

فصل چهارم : مقولات ديالکتيک

تحولات در مسير

ممکن - امکان- واقعيت

 

درس 28- مقولات امکان و واقعيت

1- توضيح و تعريف دو مقوله

2- تبديل امکان به واقعيت

3- شرايط تبديل امکان به واقعيت در مسائل اجتماعي

4- انواع امکانات و مسئله احتمال

(1)

         آموختيم که ضرورت هميشه در شرايط عيني و معيني بروز مي کند اما شرايط به نوبه خود تغييرپذيرند و متناسب با اين تغيير ضرورت نيز تغيير مي کند و تکامل مي يابد.

هر ضرورت تازه به صورت آماده و شکل گرفته بروز نمي کند، بلکه در آغاز فقط به صورت امکان است و بعدا در شرايط مساعد به واقعيت مبدل مي شود. ما در فعاليت عملي خود اغلب در مقابل اين پرسش قرار مي گيريم که آيا امکان دارد فلان کار را انجام دهيم، فلان آرزو را عملي سازيم، به فلان هدف برسيم؟

         معمولا اگر بتوانيم به چيزی جامعه تحقق بپوشانيم و آن را به صورت واقع درآوريم مي گوييم که آن چيز ممکن است.

         امکان قاعدتا به آن چيزی مي گوييم که هنوز عملي نشده ولي همه شواهد و شرايط حکم مي کند که بايد در آينده به وجود آيد و واقعيت پيدا کند. واقعيت نيز به آن چيزی          مي گوييم که ديگر تحقق يافته و واقعا موجود است و يک ضرورت عيني آن را به وجود آورده است.

         از نظر فلسفي امکان چيست و واقعيت کدام است؟ ظهور و پيدايش عنصر نو و بالنده يک ضرورت است. اما اين عنصر نو، به يک باره و دفعتا ظاهر نمي شود، بلکه در آغاز عوامل و مقدمات پيدايش آن ايجاد مي گردد و سپس اين مقدمات تکامل مي يابند و در نتيجه عمل قوانين عيني، پديده نو از آنها فرا مي رويد.

         پس امکان را مي توانيم اجمالا به اين ترتيب تعريف کنيم: مقدمات پيدايش عناصر و پديده های جديد در خود شيئي يا پديده وجود دارد يا محمل های عيني واقعيت آينده و پيش زمينه های آن.

         مثلا هر نطفه ای بالقوه امکان دارد که تکامل يابد و به وجود زنده بالغي بدل شود. نطفه در خود بالقوه امکان پيدايش موجود زنده را در بر دارد ولي وجود نطفه هنوز به معنای حتمي پيدايش موجود زنده نيست. اين موجود زنده وقتي پديد شد « واقعيت » است.

         امکان گرايش تکامل را نشان مي دهد گرايشي که به ايجاد پديده تازه منجر مي شود.

واقعيت را نيز مي توانيم به اين ترتيب تعريف کنيم: واقعيت امکاني است که تحقق يافته، از قوه به فعل در آمده است.

- در گسترده ترين مفهوم، مقوله «واقعيت» تمام طبيعت و تاريخ گيتي و انسان و جامعه و فرهنگ مادی و معنوی را در برمي گيرد. در اين مفهوم گسترده واقعيت عبارت است از تمام جهان پيرامون، عبارت است از وحدت ماهيت و پديده، ضرورت و تصادف، داخلي و خارجي، مفرد و عام،  علت و معلول. «واقعيت» در اين مفهوم همه جهان در تمام تنوع و بغرنجي آن را شامل مي شود.

- واقعيت در معنای محدودتری هم به کار مي رود به معنای آنچه که هم اکنون هست که بلافاصله حاضر و آماده است و وجود دارد. در اين معنای محدود است که واقعيت در مقابل امکان قرار مي گيرد يعني در مقابل آنچه که هنوز آماده و موجود نيست آنچه که در حالت جنيني است وهنوز زائيده نشده.

هميشه واقعيت اول به شکل يک امکان بروز مي کند در نتيجه نفي يک واقعيت قبلي کهنه شده شروع به تبلور مي کند، در حالي که خود جوانه های نفي آينده خويش و محمل های گرايش تکامل آينده را مي پروراند.

         اين دو مقوله را در يک تعريف يگانه که وابستگي و پيوند ديالکتيکي آن ها را نشان دهد مي توانين چنين توصيف کنيم:

امکان لحظه يا مرحله ای است از گسترش واقعيت معين و واقعيت عبارت است از تحقق چيزي که در حال امکان است.

         پس امکان و واقعيت دو مرحله ضرور و عيني در تکامل هر شيئي و پديده است. امکانات از قانونمندی های عيني برمي خيزند و از عمل اين قانون زائيده مي شوند. آنچه که مي تواند باشد امکان دارد تحقق يابد بسته به ميل و اراده انسان ها نيست بلکه نتيجه عمل قوانين، شرايط و علل عيني است که در خود زندگي وجود دارند. نقش انسان از شناخت اين قوانين فراهم کردن اين شرايط و اقدام در جهت عليت عيني است. مثلا در جامعه سرمايه داری بر اثر عمل قوانين عيني و تضادهای عيني دروني آن، اين امکان پديد مي شود که طبقه کارگر در مبارزه طبقاتي پيروز شود و جامعه سعادتمند سوسياليستي را بنا نهد.

         يا در جامعه سوسياليستي بر اثر عمل قانون عيني تکامل موزون و طبق نقشه اين امکان پديد مي آيد که برنامه های اقتصادی صحيح برای ترقي و رشد کشور تنظيم شود. از اين مثال ها نيز معلوم مي شود که امکان آن چيزی که در لحظه کنوني هنوز وجود خارجي ندارد و تحقق نپذيرفته است ولي در نتيجه تاثير قوانين دروني آن شيئي يا پديده مي تواند رخ دهد و به واقعيت بدل شود اما واقعيت آن چيزی است که هم اکنون پديد شده، تحقق يافته و وجود دارد.

امکان و واقعيت دو مقوله متقابلا به هم پيوسته فلسفي هستند که رابطه بين نو و کهنه را در روند تکامل منعکس مي کنند.

(2)

         گذار از امکان به واقعيت، منشا عيني دارد و اين منشأ سرچشمه عبارت است از گرايش های داخلي تکامل هر پديده طبيعي و اجتماعي يا تفکر که خود زائيده حرکت و عمل و تضادهاي دروني آن هاست.

         به طور کلي هر پديده در هر لحظه از تکامل خود دارای امکانات مختلف است يعني راه های گوناگون رشد آينده در برابر خود دارد، گرايش های مختلف به سوی جهات مختلف دارد. البته همه اين امکانات و گرايش ها تحقق نمي پذيرد و نمي تواند تحقق پذيرد. معمولا از همه امکانات تنها آن امکاني جامعه تحقق مي پوشد که در آخرين تحليل در مبارزه با گرايش های مخالف و متضاد در هماوردی با ساير امکانات پيروز شود. به طور کلي امکاني که تحقق مي يابد آن است که بيانگر خط و مسير ضرورت باشد و ساير امکانات که مغلوب     مي شوند در شرايط مشخص مربوطه اتفاقي و تصادفي هستند. در اينجا پيوند متقابل مقولات جفت «امکان و واقعيت» با مقولات جفت «ضرورت و تصادف» بر شالوده نبرد کهنه و نو ديده مي شود.

         تحقق يک امکان معين حتي آن که در لحظه مشخص بيانگر مسير ضرورت باشد امری مطلق نيست. مرتبا شرايط و اشکال جديدی آفريده مي شود و تحقق اين يا آن واقعيت امری محتوم ازلي و مقدر نيست. پيدايش هر واقعيتي نتيجه اين نبردها و تضادها در شرايط بسيار مختلف و دائما تغيير يابنده است، برای آن امکاني بدل به واقعيت شود وجود دو عامل ضرور است:

         الف - وجود و عمل قانونمندی عيني برای اين تبديل

         ب - وجود شرايط مناسب و مساعد

وقتي شرايط وجود نداشته باشد قانون عمل نمي کند و امکان تحقق نمي پذيرد. ميکروارگانيسم ( جانداران بسيار ريز) امکان آن را دارند و قوانين تکثيرشان طوری است که در عرض چند روز مي توانند چند برابر تمام حجم کره زمين توليد مثل کنند و آن را بپوشانند. ولي شرايط برای تحقق اين امکان و عمل قانون توليد مثل آن ها همه جا مساعد نيست. تنها موارد نادری هست که امکانات تکثير به حد واقعيت مي رسد و بقيه امکانات به علت شرايط نامساعد راه به جايي نمي برد.

         از آنجا که اشياء و پديده ها دارای جهات متضادند امکانات نيز دارای جهات متضاد هستند. در اين جا به ويژه در زمينه اجتماعي بايد امکانات مثبت يا مترقي امکان پيروزی نو را از امکانات منفي و ارتجاعي امکان پيروزی عنصر کهنه تميز داد. مثلا در يک انقلاب اجتماعي هم امکان مثبت پيروزی نيروهای مترقي وجود دارد و هم امکان منفي پيروزی نيروهای ارتجاعي. ميهن ما بارها شاهد بروز نتايج «امکان مثبت» نظير ملي کردن صنايع نفت، تضعيف قدرت دربار سلطنتي و استبداد، و همچنين ناظر به عواقب «امکان منفي» نظير چيرگي نو استعمار و ديکتاتوری در کودتای 28 مرداد گرديد.

         از نظر تاريخي و منطقي اين دو امکان دارای ارزش مساوی نيستند. زيرا که امکان مثبت حامل عنصر نو و مترقي و رشد يابنده بوده و صرف نظر از فراز و نشيب ها و   شکست ها و پيچ و خم ها آينده قطعا با آن است. دست آخر زمان به سود اين نوع امکانات کار مي کند. آن ها در نتيجه عمل قوانين تکامل پيش رونده تاريخ در آخرين تحليل به پيروزی خواهند رسيد علي رغم آن که در اثر تصادفات نامساعد تحقق اين امکان هر چه ديرتر روی داده باشد، زيرا زماني مي رسد که امکان مثبت نيرومندتر از آن است که تصادفات نامساعد بتوانند آن را مانع شوند اما امکانات منفي و ارتجاعي با آن که در پاره ای حالات توفيق مي يابند و با اين توفيق ممکن است سال ها صورت واقعيت به خود بگيرد با اين حال در مقطع تاريخ جنبه گذرا و موقت دارند يعني کار مايه وجود خود را از دست مي دهند و سرانجام در دره زوال مي غلطند.

         درک صحيح اين تفاوت ارزش و ضرورت غلبه نو و امکانات مثبت يکي از ريشه های خوش بيني منطقي مبارزان انقلابي در نبرد به خاطر ايجاد ميهني آزاد و سعادتمند و يکي از دلائل رد ياس و سرخوردگي نو ميدان است. از سوی ديگر درک وجود اين دو امکان و در نظر داشتن امکان پيروزی ارتجاع و امکان منفي لزوم ارزيابي دقيق نيروها و محاسبه درست وضع و شناسايي دقيق آرايش نيروها را نشان مي دهد. وگرنه همان طور که تاريخ بارها نشان داده نيروهای مترقي و انقلابي برای مدتي سرکوب شده و رنج ها و محروميت های بسيار گريبانگير توده مردم و ميهن شده و امر پيروزی انقلاب برای مدتي به تاخير مي افتد. درک وجود دو نوع امکان مثبت و منفي حوادث را از جنبه مقدر آن درمي آورد و به بروز پديده های تاريخ رنگ خاص مي دهد و نقش درست رهبری، نقش حساس شخصيت های تاريخي درست در همين تسريع يا کند کردن روندهای تاريخي بروز مي کند. در اين باره بيشتر توضيح مي دهيم.

 

هر امکاني، خود به خود و مکانيکي بدل به واقعيت نمي شود. از هر دانه ای حتما گياه نمي رويد، از هر دانشجوی پزشکي حتما طبيب در نمي آيد. هر امکاني که به علت عمل قوانين عيني، در متن شرايط مساعد به مرحله بلوغ برسد و عوامل بازدارنده را طرد کند، بدل به واقعيت مي شود.

در زمينه مسائل اجتماعي علاوه بر اين ها، به ويژه نقش عامل ذهني و شرکت فعال و آگاهانه انسان ها و مبارزه و عمل و اقدام آن ها در اين تبديل امکان به واقعيت بسيار زياد است.

در امور اجتماعي، به نحوی فزاينده، نقش قاطع را فعاليت انسانها ايفا مي کند که با شناخت قوانين عيني و بکار گرفتن آن ها، امکان را به واقعيت بدل مي کنند. 

مثلا در عصر ما پيروزی نبرد آزاديبخش و ضد امپرياليستي به يک امکان واقعي مبدل شده، ولي برای تبديل اين امکان به واقعيت يعني ايجاد کشوری مستقل و آزاد و دولتي دمکراتيک و ملي، مبارزه پي گير و اصولي توده ها در هر کشور لازم است.

مثال ديگر - جهان بيني مارکسيسم - لنينيسم به احزاب کمونيست و کارگری امکان مي دهد در شرايط خاص هر کشور صحيح ترين خط مشي و نحوه مبارزه را بيابند ولي اين به آن معنا نيست که هر حزبي به صرف اطلاق نام کمونيست و اعلام مارکسيسم، حتما مشي مارکسيستي و درست خواهد داشت. تنها آن حزبي که بتواند اين امکان را - که تئوری مارکسيستي - لنينيستي در دسترس او نهاده - به واقعيت بدل کند مي تواند مشي صحيح و برنامه درست عملي و شيوه نبرد و عمل صحيح را دارا باشد وگرنه چه بسا که احزاب کمونيستي در اين جا و آنجا، در اين يا آن مسئله اشتباه کرده اند و در حقيقت نتوانسته اند آن امکان را به واقعيت مبدل سازند.

مثال ديگر - در کشور ما در برابر توطئه و دسايس همه جانبه دول امپرياليستي و انحصارات بيگانه، اين امکان وجود دارد که نيروهای مترقي و ملي به خاطر هدف های مشترک ضد امپرياليستي و دمکراتيک متحد شوند و جبهه واحدی از تمام طبقات و اقشار خلق که با چنين وضعي مخالفند تشکيل شود، ولي اين امکان هنوز واقعيت نيست و وظيفه نيروهای آزاديبخش و ميهن پرست است که با تبديل اين امکان به واقعيت راه استقرار کامل استقلال و دمکراسي را هموار سازند.

         از اين مثال ها معلوم مي شود که در جامعه اولا بايد شرايط عيني جمع آيد و ثانيا   انسان ها عمل کنند و شرايط ذهني به وجود آورند تا قانونمندی ها عمل کرده و امکان بدل به واقعيت شود. آگاهي انسان به قوانين تکامل و استفاده درست از اين قوانين و اقدام در راه و در جهت تبديل امکان مورد نظر به واقعيت راه  اين تبديل است.

         در طبيعت گذار از امکان به واقعيت به نحو خود به خودی انجام مي گيرد در حالي که در اجتماع تحقق اين گذار وجود و درآميختگي يک رشته شرايط عيني را با شرايط ذهني و فعاليت انسان ها را در جهت تبديل امکان به واقعيت ايجاب مي کند. ولي حدود نقش عامل ذهني بي پايان نيست. اراده گرايان (ياولونتاريست ها ) نقش عامل ذهني را مطلق مي کنند و تصور مي نمايند که اراده و خواست جمعي قهرمانان يا پيشاهنگان کافي است تا آنچه را که در لحظه معين يک امکان واقعي نيست تحقق بخشد. مارکسيسم - لنينيسم نشان مي دهد که هنگامي که شرايط به حد بلوغ رسيدند و زمان عمل ضرور و قاطع فرا رسيد بايد همه کوشش ها براي تبديل امکان به واقعيت به کار رود. نمونه درخشان چنين نحوه برداشت و شيوه عملي رهبری لنين به هنگام انقلاب کبير اکتبر بود. لنين خاطر نشان مي سازد که تنها کافي نيست شعارها درست باشد و وظايف به درستي تعيين گردد، بلکه علاوه بر اين ها بايد توده ها را آماده نمود آن ها را سازمان داد تا بتوانند آن را به واقعيت بدل کنند. لنين همواره توصيه کرده است که شرايط مشخص را بايد در نظر داشت و امکان واقعي را به درستي شناخت و سياست را بر شالوده امکانات واقعي استوار کرد.

(4)

عدم امکان يا امر محال يعني آنچه که هرگز به تحقق نخواهد رسيد زيرا که با قوانين عيني در تضاد است مثلا نمي توان منافع پرولتاريا را با منافع بورژوازی آشتي داد. نمي توان کمتر از 273 درجه حرارتي داشت. امکان منطقي امکاني است که تنها از جهت منطقي مانعي برای رخ دادن آن نيست. دو نوع اساسي امکان عبارتند از :

- امکان مجرد، يعني امکاني که از نظر منطقي متضمن تضاد نيست و با قوانين عيني نيز موافق است ولي عملا شرايط مشخص بروز آن وجود ندارد يا هنوز شرايط پخته و بالغ نشده است و اگر محمل های لازم پديد آيد و شرايط لازم ايجاد شود مي تواند تحقق پذيرد.امکان مجرد گرايشي است هنوز غير اساسي.

- امکان مشخص يا واقعي يعني امکاني که علاوه بر آن شرايط فوق در وضع مشخص تاريخي، مقدمات لازم برای تحقق آن فراهم آمده است مثل امکان رهايي کشورهای وابسته از چنگ نو استعمار مثل امکان حفظ صلح جهاني، مثل امکان تعيين مشي درست و شيوه صحيح مبارزه توسط احزاب کمونيست و کارگری.

 

امکان واقعي گرايش اساسي رشد شيئي يا پديده است.

         امکانات نيز مانند هر چيز ديگر تکامل پيدا مي کنند، برخي رشد مي يابند و برخي ديگر محدود مي شوند، امکان آزادی ملل روز به روز بيشتر مي شود امکان مستعمره کردن و استقرار نظام های فاشيست گرا روز به روز محدودتر. در جريان تکامل امکان مجرد        مي تواند به امکان واقعي بدل شود. مثلا صد سال پيش امکان پرواز انسان به ساير سيارات يک امکان مجرد بود (بدون تضاد منطقي، دارای قانونمندی عيني ولي بدون فراهم بودن مقدمات و شرايط لازم ومحمل های ضرور) اين امر چند سال قبل به صورت يک امکان مشخص يا واقعي در (يعني علاوه بر آن شرايط، مقدمات علمي و فني لازم برای انجام آن فراهم شد) هنگامي که پای انسان به کره ماه رسيد اين امکان آن زمان مشخص بود نيز به واقعيت مبدل شد. مثال ديگر امکان گذار جامعه بشری از سرمايه داری به سوسياليسم در آغاز قرن نوزدهم آن چنان که در افکار سوسياليست های تخيلي نيز منعکس گرديد، امکاني مجرد بود هنوز شرايط اقتصادی و اجتماعي آن فراهم نشده بود اگر چه سمت حرکت عيني و قانونمند جامعه بدين سوی بود. بعد با رشد سرمايه داری و تشديد تضادهای آن و با تقويت سازماني و ايدئولوژيک پرولتاريای انقلابي امکان مشخص و واقعي اين گذار فراهم آمد. اين امکان نيز از انقلاب کبير سوسياليستي اکتبر به بعد در بخش بزرگي از جهان به واقعيت بدل شده است و ما اکنون اين مرحله گذار را مي گذرانيم.

         بنابر اين ضرورت مي تواند به صورت يک امکان بالقوه جلوه گر شود. انواع     امکان ها در واقع مدارج تغيير امکان به واقعيت اند.

         در بحث مقولات امکان و واقعيت احتمال مقوله ای است که در درجه نضج و بلوغ امکان را که نمودار نزديک شدن آن به واقعيت است نشان مي دهد. احتمال درجه تحقق پذيري امکان عيني در چارچوب شرايط و قانون عيني است. احتمال اندازه امکان است. وقتي مي گوييم «وقوع فلان رويداد محتمل است» يعني اين که شرايط عيني تحقق پذيری آن به درجه معيني از نضج و آمادگي رسيده است.

         حداکثر احتمال يعني نقطه تبديل کيفي امکان به واقعيت. احتمال صد در صد يعني اطمينان کامل به پيدايش يک پديده و وجود همه شرايط و مقدمات لازم. فقدان احتمال يعني عدم امکان و نبودن محمل ها و شرايط لازم. بين احتمال صد در صد و فقدان احتمال طيف وسيعي از درجات احتمال وجود دارد که مثلا در زمينه علوم رياضي توسط « تئوری احتمالات» بيان مي شودÑ.


 

Ñ اصطلاحات :

امکان و واقعيت possibilite

احتمال probabilite

مشخص، کنکرت concret   

 مجرد، ابستره abstrait

 

 

 

فرمات PDF :                                                                                                            بازگشت