بازگشت

کتاب اول

ماترياليسم ديالکتيک

اميرنيک آئين

 

فصل چهارم : مقولات ديالکتيک

عام- خاص- مفرد

را در جامعه و طبيعت

باز شناسيم

درس 21- مقولات مفرد - عام - خاص

1- توضيح مقولات مفرد و عام

2 - وحدت اين دو مقوله

3 - عام مشخص

4 - خاص

5 - ارتباط ديالکتيک اين مقولات

6 - اهميت معرفتي و عملي آن ها

 

(1)

در برخورد با جهان مادي ما از يک سو با عده بي شماري اشياء و پديده هاي جداگانه که هر يک خصوصيات خود را دارند، روبرو هستيم. اين خصوصيات هر يک از آن ها را از تمام اشياء و پديده هاي ديگر مجزا و متمايز مي کند. از سوي ديگر ما با مقايسه اشياء و پديده ها مي بينيم که گروهي از آن ها با هم داراي ارتباطاتي هستند، پيوندهايي دارند، در آن ها نکات مشترک و تکرار شونده و خصلت هاي عمومي مي يابيم.

         هر شيئي را که در نظر مي گيريم مثلا يک درخت معين با شکل و قد و رنگ و شماره شاخه ها و برگ ها و جاي مشخصش در مکان و زمان، داراي ويژگي هايي است که فقط مربوط به خود آن است و آن را از تمام درخت هاي ديگر مجزا و مشخص مي کند و به آن فرديت مي دهد. يا هر شخصي با ظواهر و طرز رفتار و ويژگي هاي اخلاقي و ديگر مشخصات انفرادي از ديگر انسان هاي محله و شهر و کشور و سراسر روي زمين مشخص مي شود و فرديت خاصي مي يابد که تنها متعلق و مربوط به اوست. آن درخت يا اين انسان يک مفرد است.

         مفرد عبارت است از مجموع کليه خصايصي که در يک شيئي يا پديده هست و در ديگران نيست و از همين رو از ساير اشياء و پديده ها مجزا و متمايز است. اما همين مفرد با تمام ويژگي هاي خاص خودش داراي ارتباط با ساير اشياء و پديده هاست. با ساير مفردها داراي خصلت هاي مشترک و ارتباطات عمومي و نکات شبيه و تکرار شونده است. مثلا آن درخت مشخص، به علت خاصي از حيات صرف نظر از رنگ و شکل و قد و ديگر مشخصات انفراديش، با عده زيادي از اشياء زنده ديگر داراي اين خاصيت مشترک و عنصر عام است که گياه معيني است و به طور عام «درخت» است. يا آن انسان صرف نظر از عادات و اخلاق شخصي و رنگ چشم و مو و بلندي قد و شغل و زبان و سن، با يک عده زياد از موجودات روي زمين داراي خصلت مشترک و نکته يگانه اي است و آن اين که موجودي است که کار مي کند و فکر مي کند و حرف مي زند و همين وجه مشترک عام او را با ساير موجودات در اين رديف در زمره انسان ها قرار مي دهد. پس عام در اينجا «انسان بودن» است.

         بنابر اين عام بسته به درجه بندي و بسته به خصوصيات مشترک مورد نظر مي تواند در سطوح مختلف بيان شده و انعکاس يابد. مثلا دوست شما بابک از نظر کارکردن و فکر کردن و سخن گفتن انسان است. يعني عام در اين مثال انسان بودن اوست ولي بابک از نظر محل تولد و علائق ميهني و اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي و اخلاقي و عاطفي يک ايراني است يعني در اين سطح عام عبارت است از آن خواص مشترکي که بابک را با سي و پنج ميليون انسان ديگر مربوط مي کند و بين تمام اين افراد عمومي و مشترک است. در حالي که در سطح مثال اول، خواص مشترک بابک را با چهار ميليارد نفوس بشري مربوط مي کرد و تعلق او را به نوع بشري معين مي نمود. همين فرد يعني بابک اگر در سطح طبقاتي در نظر گرفته شود از آنجا که در کارخانه کار مي کند و صاحب وسائل توليد نيست و کارفرما او را استثمار مي کند و با کليه کارگران کارخانه خود وهمه کارگران داراي منافع مشترک و واحد طبقاتي است جزو طبقه کارگر قرار مي گيرد. در اين مثال عام عبارت است از خاصيت کارگري طبقاتي او.

(2)

         مفرد و عام داراي وحدت ديالکتيکي هستند. عام به خودي خود مستقلا وجود ندارد.

مثلا خاصيت عام «انسان بودن» تنها از طريق موجوديت انسان هاي مفرد وجود دارد. عام درخت از خلال موجوديت عده بي شمار درختان مفرد هويدا مي شود. اگر 70 ميليون فرد ايراني نباشد عام «ايراني بودن» هم نخواهد بود.

مفرد هم به طور «ناب و خالص» وجود ندارد. يعني هيچ مفردي نيست که در آن پيوندهاي عام و خصوصيات مشترک و تکرار شونده نباشد. مثلا دوست مشخص شما بابک مسلما داراي خواص عام «انسان بودن» ايراني بودن، کارگر بودن و ده ها خاصيت عام ديگر است، اگر اين خاصيت هاي عام نباشد، فرد «بابک» هم نخواهد بود. در هر شيئي يا گروه اشياء مفرد و عام يک وحدت به هم پيوسته را تشکيل مي دهند. يکي بدون ديگري امکان وجود ندارد و جدا کردن عام از مفرد و مفرد از عام ممکن نيست.

         عام در مفردات هستي خود را نشان مي دهد، مفرد شکل ضرور هستي عام است.

         لنين در اين زمينه مي نويسد: شيئي يا پديده جداگانه و خاص وجود ندارد، مگر در آن پيوندي که به عام منجر مي شود، هر شيئي مفرد و خاصي بطور کامل و در تمام جهات وارد عام نمي شود، هر جداگانه و خاصي با هزاران رشته و تسمه ارتباطي با نوع ديگر ( اشياء پديده ها، روندها ) پيوند مي يابد.»

         هر کس به رابطه ديالکتيکي و به هم پيوستگي متقابل عام و مفرد پي نبرد و آن ها را از هم جدا و مطلق کند، يا به غلط تصور خواهد کرد که عام قبل از مفرد و مستقل از مفرد وجود داشته و حتي خالق آن است و يا بر عکس، باز هم به غلط عام را ( در نتيجه مقولات و قوانين علوم را ) نفي کرده و آن را تنها يک آفرينش ساده و بي پايه ذهن خواهد شمرد.راه توده

(3)

عام يعني آن چه که در عده اي از مفردها مشترک است مي تواند خاصيتي اساسي و ماهوي باشد (مربوط به ماهيت شيئي يا پديده مربوطه باشد ) يا اين که غير اساسي و ظاهري باشد. مثلا دوست شما بابک موي سرش مجعد است قدش کوتاه است خنده رو است. در اين خواص او با هزاران و هزاران نفر ديگر مشترک است که مانند او موي فرفري دارند و قدشان کوتاه است و خنده رو هستند. اما اين خاصيت هاي مشترک مربوط به ماهيت بابک نيست، اساس هستي او را به ما نمي شناساند. همين بابک از نظر ميهني ايراني بودنش از نظر طبقاتي کارگر بودنش از نظر تعلق سازماني توده اي بودنش، يک خاصيت عام ماهوي است خاصيت عام مشترک در اين جا مربوط به ماهيت مي شود. پيوند بابک با هزاران موي مجعد و خنده رو و قد کوتاه ديگر پيوندي سطحي و غير اساسي است اما پيوند او با ايرانيان با طبقه کارگر، با توده ها ماهوي است.

         وقتي عام يک چنين خاصيت مشترک ماهوي را بيان کند، آن را عام مشخص مي ناميم. در اين جا عام بصورت قانون عمومي جلوه مي کند زيرا که مربوط به ماهيت پديده هاي مربوطه مي شود.

(4)

در نقل قولي که از لنين ذکر کرديم در کنار مقوله مفرد و عام از مقوله خاص نيز ياد مي شود. خاص چيست؟ اگر در مورد مفردي آن خاصيت هاي مشترک را که ماهوي هستند يعني «عام مشخص» را در نظر آوريم آنگاه با «خاص» برخورد مي کنيم. به عبارت ديگر خاص به آن مفردي مي گوييم که به آن در نور عام مشخص در نور قانونمنديش در پرتوي خواص مشترک ماهوي اش مي نگريم.

         وقتي دوست شما بابک را با موي مجعد و قد کوتاه و خنده رويي اش( شکل و قيافه ظاهري و خلقيات فردي ) در نظر آوريم. با مفرد روبرو هستيم ولي وقتي همين بابک را به مثابه يک ايراني کارگر توده اي( وجوه مشترک اساي که هستي او را تعيين ميکند ) در نظر مي گيريم با خا ص مواجه هستيم. لذا خاص عبارت است از عامي که در پديده هاي مفرد منعکس شده است. يعني تجلي قانون عمومي و ماهيت در مفردها. به همين معناست  که خاص را انطباق عام بر موارد مشخص ناميده اند. خاص در اين معنا عبارت است از وحدت ديالکتيکي بين مفرد و عام. در اين مفهوم خاص صفات انفرادي با علامات و مختصات عام ماهوي در هم آميخته شده است و به همين جهت :

         خاص حلقه رابطه بين مفرد و عام است.

خاص عبارت از مفردي است که با تمام خواص مشترک ماهوي اش جلوه گر مي شود.

(5)

راه شناخت بشر چنان است که از بررسي و مشاهده عده زيادي مفردها به عام مي رسد، يعني عمل تعميم انجام مي گيرد، آن چه که عموميت دارد و مشترک است بيرون کشيده مي شود و به کمک منطق و تعلق، به عام، به خاصيت مشترک دست مي يابد. روند شناخت سپس از بين خصوصيات مشترک (عام ها) آن چه را که ماهوي و قانونمند است (عام مشخص) از آن چه که سطحي و گذراست جدا مي کند.

         پس  از کشف ارتباطات ماهوي و اساسي و مشخصات قانونمند دوباره به خاص باز مي گردد، يعني مفرد را در نور عام مشخص همه جانبه و ژرف مي بيند. حالا ديگر شناخت ما از اين مفرد همان شناخت اوليه انبوهي از خواص گونه گونه نيست بلکه شناختي عميق است. حالا ماهيت مفرد شناخته شده. اول ما با بابکي آشنا شده بوديم که موئي مجعد و قدي کوتاه و صورتي خنده رو و صدها خاصيت و ويژگي ديگر داشت ولي بعد  پي برديم که همين بابک ايراني است کارگر است، توده اي است.

         شناخت ما از مفرد بسي غني تر و اساسي تر شده است.

-                     مفرد عبارت است از ويژگي هاي انفرادي يا شيئي يا پديده.

-                     عام عبارت است از خاصيت مشترک تعدادي از پديده ها.

-                     عام مشخص عبارت است از آن خاصيت مشترکي که ماهوي است و قانونمندي وسمت تکامل را معين مي کند.

-                     خاص عبارت است از مفردي با خواص مشترک ماهوي اش.

از آن چه گفتيم ارتباطات متقابل و به هم پيوستگي اين مقولات معلوم مي شود اين ها منعکس کننده مدارج مختلف روند شناخت ماهستند.

         مقولات مفرد، عام، خاص بيان کننده شکل هاي مختلف مناسبات و پيوندهاي متقابل يک شيئي با ديگر اشياء يک پديده با ديگر پديده ها در طبيعت اجتماع و تفکر هستند.

ماترياليسم ديالکتيک بر خصلت عيني وحدت ديالکتيکي و به هم پيوستگي جدايي ناپذير دو مقوله عام و خاص ( مفرد با خواص ماهوي ) تأکيد دارد.

         هر خاصي در خود داراي عام است، عامي که نشان دهنده ماهيت اوست.

خاص و عام با يکديگر نه تنها متقابلا ارتباط دارند بلکه دائما تغيير مي پذيرند و درجريان تکامل در شرايط معيني به يک ديگر تبديل مي شوند خاص عام مي شود و عام خاص. مثلا در تکامل موجودات زنده، خاصيت يا صفت تازه اي در فرد ظهور مي کند و نسل اندر نسل به اخلاف منتقل مي گردد و طي زمان از صورت صفت فردي خارج شده به تعداد بي شمار افراد تعلق مي گيرد و به صفت عام نوع مربوطه بدل مي شود. بر عکس صفات عام که در تمام افراد يک نوع زيست شناسي وجود دارد اگر با نيازمندي هاي حياتي و ضروريات رشد تطبيق نکند و اهميت خود را براي فعاليت حياتي از دست بدهد آن صفات به تدريج رو به زوال مي رود و در نسل هاي بعدي به ندرت در افراد جداگانه ديده ميشود. تاريخ تکامل موجودات زنده مشحون از اين گونه نمونه هاست.

         جهت  ديگر اين تغيير پذيري و رابطه متقابل در آن است که خصلتي که به نسبت يک گروه عام است در نسبت و از ديد گروه ديگري خاص است. مثلا  ايراني به نسبت گروه 70 ميليون افراد ايراني صفت و خصلتي عام است ولي همين خصلت همراه هندي و چيني و افغاني و مغولي و غيره به نسبت عام آسيايي خصلتي خاص است. همين آسيايي نيز فقط از نظرگاه ساکنان قاره آسيا عام است و گرنه همراه با آمريکايي و اورپايي و آفريقايي نسبت به نسبت عام « انسان» خاص است.

(6)

الف. درک ديالکتيکي مقولات «عام، مفرد و خاص» براي امر شناخت و پراتيک بشري اهميت فراوان دارد. علم با مفاهيم عام سرو کار دارد. با کمک مفاهيم عام قوانين علمي تدوين مي شود. از سوي ديگر عام را تنها در تمام غناي خود مي توان شناخت که مفرد را همه جانبه و مطالعه کرد. علم نمي تواند ويژگي ها را ناديده انگارد، فرديت و شرايط مشخص و معين زماني و مکاني هر مفرد را در نظر نگيرد.

ب – نکته بسيار مهم ديالکتيک عام و خاص (مفرد با خواص مشترک ماهوي) در روندهاي اجتماعي است. با توجه به اين دو مقوله به ما امکان مي دهد قوانين عيني رشد را بيابيم و فعاليت علمي خود را بر اساس علمي و درست بنا نهيم. در انبوه پديده ها و رونده آن چه را که عام است بيابيم، خصوصيات مهم و مشترک را پيدا کنيم و جهت و طرق اساسي تکامل را تعيين کنيم. توجه به اين مقولات مي تواند حتي ما را به وجود اشياء و پديده هايي که بر ما مجهول است رهنمون شود. مثلا اگر خواص عام پديده نو استعمار يا حکومت فاشيست گرا را بشناسيم مي توانيم بر جنبه هاي خاص شناخته نشده آن در اين يا آن کشور آگاهي حاصل کنيم.

         در فعاليت هاي اجتماعي و انقلابي توجه به اين دو مقوله به مبارزان کمک مي کند تا قانونمندي ها را تشخيص داده ويژگي ها را در نظر گيرند و تناسب بين اصول عام يک رشته از پديده ها را درک کنند. مطلق کردن هر يک از اين دو مقوله در فعاليت انقلابي زيان هاي فراوان به بار مي آورد. اگر خواص مشترک و عام و ارتباطات عمومي در نظر گرفته نشود و تنها به مشخصات خاص و ويژگي ها توجه شود و يا برعکس اگر عناصر ويژه وعوامل خاص ناديده گرفته شود  و تنها به کلي گويي و الگو سازي و اصول عام توجه شود در هر دو حال مبارزه انقلابي و فعاليت اجتماعي زيان خواهد ديد. دگماتيسم خصوصيات و ويژگي ها را نفي مي کند و يک الگو با يک شکل دگماتيسم خصوصيات و ويژگي ها را نفي مي کند و يک الگو با يک شکل عام را مطلق ميکند، رويزيونيسم بر عکس ويژگي ها را مطلق مي کند  واصول اساسي عام و قانونمندي را ناديده مي انگارد.

         لنين اهميت درک ديالکتيکي اين مقولات را براي مبازان انقلابي خاطر نشان ساخته مي نويسد :

         تئوري مارکسيستي تنها اصول عام و راهنما را تعيين مي کند که در هر حالت خاص به طور ويژه و مختلف به کار گرفته مي شود.

کم بها دادن به « اصول عام و راهنما» و يا به « حالت خاص» اين يا آن انحراف را به وجود مي آورد.

 

 

فرمات PDF :                                                                                                                                   بازگشت