راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

 

"بخش دوم"

ماتریالیسم تاریخی

 

نیروی تولید
مناسبات تولیدی

امیر نیک آئین

فصل دوم- طبیعت، جامعه، انسان

 

درس 52- شیوه تولید و قوانین اساسی مربوط به آن

برای درک مقوله بسیار مهم علم فلسفی ماتریالیسم تاریخی "شیوه تولید" و قوانین مربوط به آن، ما تا کنون تمام عوامل و دانستنی های لازم را گرد آورده ایم و با دو جهت اساسی آن، با مقوله "نیروهای مولده" و مقوله "مناسبات تولیدی" آشنا شده ایم.

(1)
شیوه تولید عبارت است از وحدت دیالکتیکی این دو جزء و این دو جنبه از وجود اجتماعی انسان: از یک سو مناسباتش با طبیعت و از سوی دیگر مناسباتش با دیگر انسان ها. شیوه تولید عبارت است از وحدت این دو جنبه در هر دوران معین تاریخی. با فراگرفتن مقولات نیروهای مولده و مناسبات تولیدی ما در حقیقت دو جنبه ای که در وحدت با یکدیگرند و همراه هم شیوه تولید را تشکیل می دهند، آشنا شده ایم. به زبان ساده می توان گفت که شیوه تولید یعنی نحوه بدست آوردن وسائل زندگی بشر، از خوراک و پوشاک گرفته تا منزل و سوخت و وسائل تولید و غیره. یعنی هر آنچه که برای موجودیت نوع بشر و ادامه بقاء و تکامل اجتماعی ضرورت دارد. از توضیحاتی که تا کنون دادیم معلوم شد که تولید مادی را نمی توان تنها به یک جنبه محدود کرد و مثلا تنها درجه تسلط بر طبیعت و درجه رشد ابزار کار را ملاک دانست. انسان ها مجزا و منفرد زندگی و کار نمی کنند و اجتماع انسانی، بدون مناسبات تولیدی بین انسان های تولید کننده غیرممکن است. هنگامی که در درس های ماتریالیسم تاریخی ما از این تز اساسی مارکسیسم یاد می کنیم که شیوه تولید عامل قاطع و تعیین کننده در تکامل تاریخ است، مقصودمان همین وحدت دیالکتیکی بین نیروهای مولده و مناسبات تولیدی است. ما در درس های گذشته اهمیت و نقش عواملی چون محیط جغرافیائی و نفوس و یا عامل دموگرافیک و برخی عوامل دیگر را مطالعه کردیم. در درس های بعد نقش و اهمیت عوامل مربوط به آگاهی اجتماعی را نیز فرا خواهیم گرفت ولی هیچ یک از این عوامل آن عنصر تعیین کننده و قاطع که تحول جامعه و تکامل تاریخ وابسته به آن باشد، نیست.
تحول و تغییر شیوه تولید است که بصورت تغییر دوران های اجتماعی و تکامل تاریخی جامعه جلوه گر می شود. هر نظام اجتماعی که آن را صورت بندی یا فرماسیون اجتماعی- اقتصادی می نامیم، دارای وجه مشخصه و شالوده ایست که همان شیوه تولید است.

پس شیوه تولید عبارت است از آن نحوه تولید و بدست آوردن نعمات مادی ضرور برای زندگی و تکامل جامعه، که در هر مرحله تاریخی معین است و بیانگر وحدت دیالکتیکی بین نیروهای مولده (به مثابه محتوی مادی تولید) و مناسبات تولیدی (به مثابه شکل اجتماعی بی واسطه تحقق آن محتوی) است.
در این مفهوم وسیع و همه جانبه، شیوه تولید، شالوده هر دوران اجتماعی و پایه همه زندگی جامعه است که هر وقت تغییر کند و تحول یابد، تمامی صورت بندی اجتماع را تغییر می دهد و دوران تاریخی مربوطه را تحول می بخشد. روند تغییرات اجتماعی و رشد تاریخ جامعه بشری چیزی نیست جز همین تحول شیوه تولید و جانشین شدن یکی بجای دیگری.
کمون اولیه، برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری و کمونیسم، آن شیوه های معین تولید هستند که تاریخ بشری در تکامل چندین هزار ساله خود شناخته و از سرگذرانده و می گذراند. علت این تغییر و حرکت و تعویض شیوه های تولید، دیالکتیک داخلی شیوه تولید است.

(2)
مارکسیسم لنینیسم معتقد است که شالوده تحلیل و توضیح مادی تکامل جامعه انسانی را آن تغییراتی تشکیل می دهد که در شیوه تولید روی می دهد و این تغییرات است که بدنبال خود موجب تغییر اشکال نظام و ساخت اجتماعی و سراسر روبنای اجتماع و اندیشه ها و نهادهای وابسته به آن و زندگی معنوی جامعه می گردد و سبب تغییر و تحول خود انسان و نحوه زندگی او نیز می شود. چنین است یک برخورد عمیقا ماتریالیستی با علت تحول و تکامل اجتماعی. مقوله شیوه تولید به ما نشان می دهد که حلقه اساسی چنین بر خوردی در کجاست و چگونه باید به نحو دیالکتیکی و همه جانبه از میان تمام عواملی که در زندگی اجتماع تاثیر می بخشد و موجب ایجاد انواع تغییرات و تحولات می شود، آن علت اساسی و تعیین کننده که نقش قاطع را در تکامل اجتماع ایفا می کند، یافت.
هر شیوه تولید یک مرحله کیفیتا تازه و عالی تر در تکامل اجتماع است، تعویض و جانشینی یک شیوه تولید بجای شیوه تولید پیشین، یک روند عینی و قانونمند و همواره صعودی و رو به کمال است. فئودالیسم نسبت به برده داری یک دوران بالاتر است، یک شیوه تولید برتر است و سرمایه داری به همین ترتیب نسبت به فئودالیسم. تغییر اجتماع که بر اساس قوانین عینی صورت می گیرد، به معنای آن است که جای یک شیوه تولید کهنه شده را، که دیگر جوابگوی مرحله تاریخی تازه نیست، شیوه تولید تازه ای بگیرد. مثلا آنچه که در حال حاضر مشخص کننده دوران معاصراست، گذار تمامی بشریت – در مقطع تمامی جامعه بشری- از شیوه تولید سرمایه داری، به شیوه تولید کمونیستی است که سوسیالیسم تنها مرحله اولیه آن را تشکیل می دهد.

نتیجه این که: شیوه تولید هر چه باشد، جامعه نیز همانطور خواهد بود، اندیشه ها و نهادهای حاکم، نظریات سیاسی و عقاید و حیات معنوی حاکم، همه منشعب از آن خواهد بود.

مسئله ای که در اینجا مطرح می شود این است که محرک و منشاء تغییر شیوه تولید چیست و کدام قانون عینی بر آن حاکم است؟ مناسبات تولیدی و نیروهای مولده باید با هم در چارچوب یک شیوه تولیدی بسازند، تا حدود معینی باید همآهنگ باشند. اما اگر ناهمسازی به رو در روئی کشد، یعنی هر گاه که این مناسبات تولیدی سد تکامل نیروهای مولده شوند، هر گاه که رابطه بین انسان ها و گروه ها و طبقات در جامعه به شکلی باشد که امکان ندهد نیروهای مولده و بویژه وسایل کار و ابزار تولید تکامل یابند، آن وقت جامعه وارد دوران بحران می شود، چارچوب سابق دیگر نمی تواند دوام یابد، لزوم پیدا می کند که شیوه تولید تغییر پیدا کند و آن چنان مناسبات تولیدی بوجود آید که با خصلت نیروهای مولده بخواند و با آن تطابق داشته باشد.

بنابر این تحول و رشد دائمی و ناگزیر نیروهای مولده- که تکامل ابزار کار، انقلابی ترین عنصر آن است- موجب می شود که مناسبات تولیدی بین انسان هائی که با آن نیروها سر و کار دارند نیز تغییر یابد.

مناسبات تولیدی کهنه شده و در درجه اول مناسبات ناشی از شکل مالکیت بر وسائل تولید، جای خود را به مناسبات تازه ای می دهد تا دیگر بند و قیدی بر پای نیروهای مولده رشد یابنده نباشد. این است که نکته مهم در رابطه دیالکتیکی ما بین نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، این است علت درونی تغییر شیوه تولید و تحول تاریخ و تکامل جامعه.
در شیوه تولید، دو قطب آن، در وحدت و در تضادند و رابطه بین آن دو به ترتیبی است که در هر دوران تاریخی معین، مناسبات تولیدی باید با خصلتی که نیروهای مولده در تکامل خود می یابند، تطبیق پیدا کند. در اثر تکامل نیروهای مولده و به دنبال تضادی که حادث می شود، چاره ای جز در هم شکستن قید مناسبات تولیدی موجود (و تغییر اشکال مالکیت و موضع طبقات در جامعه و شکل توزیع) نیست.

یعنی باید مناسبات تولیدی جدیدی بوجود آید که با خصلت تازه نیروهای مولده بخواند و بار دیگرتطابق و وحدت بین دو جنبه شیوه تولید برقرار شود. این است محتوی و مضمون آن قانون مهم علم ماتریالیسم تاریخی که "قانون تطابق مناسبات تولیدی با خصلت نیروهای مولده" نامیده می شود.

این یک قانون عمومی اجتماع و بیانگر عمل متقابل و روابط متقابل بین دو جنبه شیوه تولید و نقش آن در روند عینی تکامل اجتماعی و مبین ضرورت انقلاب اجتماعی به مثابه برقرار کننده مجدد تطابق بین مناسبات تولیدی و خصلت نیروهای مولده است. جانشین شدن پی در پی نظامات مختلف اجتماعی و تسلسل تاریخی آنها نمونه های مشخص و مثال های بارز درباره عمل این قانون و چگونگی تحول نیروهای مولده به مثابه عنصراساسی و تعیین کننده و سپس لزوم برقراری مناسبات تازه تولیدی و پیدایش شیوه تولید جدید است. قانون "تطابق مناسبات تولید با خصلت نیروهای مولده بیانگر رابطه دیالکتیکی درونی مقوله شیوه تولید و بین دو جنبه اساسی آن و مشخص کننده چگونگی و علت تکامل جامعه است.
برای مارکسیسم- لنینیسم شالوده توضیح مادی تکامل جامعه بشری عبارت است از:
تغییرات حاصله در شیوه تولید. از آنجا که تمام تغییرات حاصله در ساخت جامعه و روبنای اجتماع و زندگی معنوی و نحوه زندگی و خود انسان، ناشی از تغییر شیوه تولید است، اهمیت اساسی این مقوله و قانون مربوط به آن روشن می گردد.



 

 

فرمات PDF :                                                                                                          بازگشت