راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

 

"بخش دوم"

ماتریالیسم تاریخی

 

جمهوری اجتناب ناپذیر
و ماهیت دولت ها
امیر نیک آئین

 

فصل نهم- تئوری مارکسیستی- لنینیستی دولت

درس 81- انواع دولت

(1)
نوع دولت مربوط است به فرماسیون اجتماعی- اقتصادی که دولت مدافع آن است و طبقه ای که قدرت را به دست دارد. از آنجا که تاریخ سه فرماسیون متکی بر استثمار را از سر گذرانده، سه نوع دولت استثمارگران را نیز می شناسد: دولت برده داری، دولت فئودالی، دولت سرمایه داری.
آنچه که این انواع سه گانه را از هم متمایزمی کند پایه اقتصادی یعنی، مناسبات تولیدی حاکم در هر یک از جوامع مربوطه و طبقه ای است که هر یک از این انواع دولت ها، خدمتگذار آن است. توجه دارید که ما در اینجا تنها درباره انواع دولت، در صورت بندی های متکی بر استثمار و طبقات متخاصم صحبت می کنیم و گرنه جهان، دولت دیگر، دولت نوع جدید، دولت سوسیالیستی را نیز می شناسد که از ریشه با آن انواع سه گانه تفاوت دارد؛ زیرا دولتی است حقیقتا توده ای و خلقی و سلاحی است برای برانداختن استثمار و تدارک محو طبقات و اصولا وسیله ای برای نفی خویش، یعنی امحای دولت. علاوه بر آنکه سه نوع دولت، برای سه فرماسیون متکی بر استثمار وجود دارد، هر یک از این انواع دارای اشکال مختلف هستند. شکلی که یک دولت پیدا می کند وابسته به شرایط مشخص تاریخی، تکامل و تناسب نیروهای در داخل و خارج است. اما هر قدر هم که اشکال حکومتی متفاوت باشد، ماهیت طبقاتی آن نوع دولت در یک فرماسیون معین بلاتغییر می ماند. بنابر این باید درباره نوع و شکل دولت دقیق بود و این دو مفهوم را با یکدیگراشتباه نکرد.

مثلا در همان نخستین جامعه کلاسیک متکی بر استثمار، یعنی برده داری، برای اداره کشور اشکال گوناگونی وجود داشت. هم سلطنت موروثی بود به مثابه قدرت مطلق یک امپراطور یا سلطان، هم قدرت تیران ها یا سرکردگان نظامی جنگاور بود، هم جمهوری بود به مثابه قدرتی که از راه انتخابات تامین می شد، هم قدرت اریستوکراسی و اشرافیت بود که اقلیت نسبتا کوچکی را در برمی گرفت و هم دمکراسی به مثابه قدرت اکثریت آزادگان. اما علیرغم تمام این تنوع اشکال در هر حال دولت آن زمان، دولت نوع برده داری بود؛ دولتی بود در خدمت برده داران برای حفظ تسلط آنان.

در نظام فئودالی نیز می توان نظیر همین تفاوت ها را مشاهده کرد. شایع ترین شکل دولت نوع فئودالی، شکل سلطنت است زیرا این شکلی است که اصولا بهتر با نظام فئودالی جور در می آید، معذالک گاهی دولت فئودالی اشکال دیگر خانخانی، ملوک الطوایفی، متمرکز و حتی شکل جمهوری نیز بخود می گرفته. اما باز در هر حال دولت نوع فئودالی بوده و سلاحی در دست اربابان برای سرکوب دهقانان و پیشه وران.
در مورد دولت سرمایه داری نیزهمین مسئله، یعنی تنوع اشکال برای نوع واحد بسیار دیده می شود و برای ما بحث این مطلب مهمتر از همه است.

(2)
دولت نوع بورژوائی دولتی است مدافع فرماسیون اجتماعی- اقتصادی سرمایه داری، محافظ مناسبات تولیدی استثمار سرمایه داری، سلاحی در دست طبقه بورژوازی، این خصلت طبقاتی، بیانگر ماهیت رژیم سیاسی و سرشت دولت بورژوائی است. این است محتوی دائمی و تغییر ناپذیر این نوع دولت، صرفنظر از شکل دولت و نحوه های حکومتی و خصوصیات این یا آن کشور و ویژگی های این یا آن مرحله تکامل هر دولت بورژوائی. این است مضمون ماهیت دولت نوع بورژوائی صرفنظر از اشکال مختلفی که تاکنون به خود شناخته و هم اکنون در کشورهای مختلف سرمایه داری یافت می شود.

اشکال مشخص حکومت می تواند در کشورهای مختلف یا در یک کشور در مراحل مختلف، متفاوت باشد، رژیم سیاسی می تواند در این یا آن کشورتغییر کند ولی این تفاوت ها و تغییرات نمی تواند و نباید ماهیت دولت، خصلت طبقاتی آن، نوع دولت را از نظر ما بپوشاند.

وجود اشکال مختلف دولت در جامعه سرمایه داری چگونه تجلی می کند؟ برخی از اجزاء متشکله قدرت دولتی، نحوه سازمانی و سلسله مراتب درونی قدرت دولتی، نحوه تشکیل و عملکرد ارگان های مقننه و نحوه تدوین قوانین و موازین جاریه، رابطه و مناسبات بین قوای اجرائیه و مقننه، حلقه های مختلف دستگاه اداری دولت و غیره هر یک می توانند اشکال بی نهایت متنوعی بخود بگیرند و هر یک نقش و جای خاصی داشته باشند و در نتیجه شکل حکومتی ویژه ای را بوجود آورند. شاید دو کشورسرمایه داری را پیدا نکنید که از لحاظ دستگاه دولتی مشابه هم داشته باشند؛ ولی کلیه آنها، کلیه آنها بدون استثناء، دستگاه تسلط طبقاتی بورژوازی هستند که هر یک در هر جا ویژگی خود را یافته است. چرا در جامعه سرمایه داری چنین تنوع اشکال حاصل می شود؟ زیرا که در هر کشورعوامل مختلفی نظیر سوابق تاریخی، سنتهای مردم آن کشور، شرایط مشخص موجود، تناسب قوانین طبقات اجتماعی، حدت مبارزه طبقاتی، نحوه تکامل اقتصادی و اجتماعی آن جامعه و راهی که آن کشور پیموده، وظایف متغییر برای حفظ تسلط طبقاتی وجود داشته و عمل می کنند. این عوامل در ایجاد این یا آن شکل رژیم سیاسی تاثیر می گذارد. ما می بینیم که در یک جا رژیم دمکراسی پارلمانی هست و در جای دیگرسلطنت مشروطه، در جائی ریاست جمهوری، اختیارات وسیع دارد، جای دیگر قدرت حاکمه ای با شدت عمل بیشتری و بلاخره در جائی دیگر بورژوازی برای حفظ سلطه خود به شکل رژیم فاشیستی توسل جسته و دیکتاتوری آشکار و تروریستی و یا شکل خونتای نظامی فاشیستی را برگزیده است. اما در هر حال و علیرغم همه این اشکال گوناگون، نوع همگی این دولت ها یکی است: نوع دولت بورژوائی، با ماهیت طبقاتی یگانه.

(3)
البته با وجود اهمیت اساسی که نوع دولت دارد و اساس تغییر آن عبارتست از گذار از یک فرماسیون به فرماسیون عالی تر، اشکال حکومتی نیز برای توده های مردم و مبارزه آنها اهمیت ویژه ای دارد. بی شک برای توده خلق بی تفاوت و علی السویه نیست که کدام شکل حکومتی وجود دارد. مثلا جمهوری شکلی از حکومت است که در آن ارگان های عالی دولتی برای مدت معینی انتخاب می شوند. سلطنت آن شکل حکومتی است که یک شخص تنها بر پایه وراثت رئیس کشوراست. در عصر کنونی جز عده معدودی از کشورها در تقریبا همه جا، شکل جمهوری دولت استقرار یافته و شکل سلطنت که با مضمون سرمایه داری کمتر می خواند به منزله یک مقوله سخت کهنه و فرسوده، به بایگانی تاریخ سپرده شده است و هر سال هم از باقیمانده ها یکی دو سلطنت از بین می رود. کما اینکه نزدیک 60 سال قبل همه پنج کشور همسایه ما، کشورهای سلطنتی و امپراطوری بودند ولی در حال حاضر حتی در یکی از آنها هم سلطنت باقی نمانده و همه به شکل جمهوری اداره می شوند. تازه در برخی از کشورهایی که هنوز این شکل قدیمی موجود است ماهیت اولیه اش بکلی تغییر یافته و بدون آنکه شاه قدرت و اختیاری داشته باشد، به عنوان مقام تشریفاتی و غیر مسئول حفظ می شود.
مثلا در انگلستان برخی سنن محافظه کارانه بهانه ادامه آن است و در سوئد حتی تاریخ نابودی و الغای آن را از هم اکنون تعیین کرده اند! شکل سلطنتی، خود نیز متنوع است. شکل تشریفاتی و غیراستبدادی را سلطنت مشروطه می توان نامید که در آن، همان طور که نیاکان مشروطه خواه ما خواسته اند شاه فقط سلطنت می کند نه حکومت و کلیه قوا و قدرت دولتی ناشی از مردم و متعلق به ملت است. شکل دیگر، شکل سلطنت استبدادی و خودکامه است که هنوز در دو، سه کشور جهان وجود دارد. نظیر ایران و عربستان سعودی. این ارتجاعی ترین شکل دولتی است که در آن عملا آزادی های دمکراتیک از مردم سلب گشته و شاه مطلق العنان و تام الاختیار است. این شکل حکومتی سلطنت با تمام مختصات آن نظیر کیش شاه پرستی- اگر هم در دوران های عتیق توجیهی تاریخی داشت- در این ثلث آخر قرن بیستم هیچگونه محملی ندارد، رژیمی پوسیده و محکوم به فنا است؛ حتی از اوائل قرن گذشته در فرانسه و دیگر کشورهای پیشرفته واژه روآیالیست یا شاه پرستی به معنای "مرتجع افراطی" بکار می رفته و می رود. مبارزه خلق ها برای تغییر شکل حکومت و داشتن شکل مترقی تری، حتی در دورن یک نوع دولت و استقرار دمکراسی در چارچوب فرماسیون موجود کاملا موجه و قانونی است و به نوبه خود پیکار نهائی را برای تغییر بنیادی نوع دولت و ایجاد نظامی برتر تسهیل می کند.


راه توده 143 06.08.2007

 

فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت