ماتریالیسم تاریخی
مرزبندی های علم
با هنر و مذهب
امیرنیک آئین
درس 95- اشکال آگاهی اجتماعی- علم،
انقلاب علمی و فنی
(1)
علم مجموعه بهم پیوسته و تدوین شده ای ازشناسائی ها و آگاهی های واقعی و قابل
اعتماد درباره طبیعت و جامعه و تفکراست. تکامل علوم از بررسی و گردآوری فاکت ها و
مشاهدات آغاز شده و به ایجاد تئوری ها و سیستم بندی ها و تنظیم قوانین می آنجامد.
شیوه علم، شیوه ای تعقلی و اثباتی است و با کمک محاسبه و تجربه و مشاهده واقعیات
میتوان درستی احکام علم را تحقیق کرد و به محک زد. پس علم به مثابه شکلی ازآگاهی
اجتماعی، مجموعه آن معارف و آگاهی های بشری درعرصه های مختلف طبیعی و اجتماعی است
که براساس فاکتهای دقیق و قابل اعتماد و مسّلم گرد می آید و به صورت تئوری های علمی
بیان میشود و یک سیستم کامل پژوهش را برای رشته های گوناگون معرفت بوجود میآورد.
هدف عمده علم عبارت است ازکشف قوانین طبیعت و جامعه و تنظیم تئوری های مختلف علمی
که بتواند پدیده ها و روندهای مختلف طبیعی و اجتماعی را توضیح دهد. پس علم اولا یک
فعالیت انسانی است بقصد معرفت طبیعت و جامعه و ثانیا بکاربردن این معرفت است برای
تاثیر برطبیعت و جامعه. تطبیق عملی علوم یا اجرای تئوریها و قوانین علمی و به
کاربستن اصول دانش درپراتیک شامل جنبه های مختلف است:
- تکامل تولید مادی و تامین مصرف و نیازهای همه جانبه بشری،
- دفاع ازموجودیت انسان و بهبود مداوم شرایط زیست و محیط زیست.
- تحول و تغییر مناسبات اجتماعی.
(2)
برای آنکه حیطه علم و مرزهای آن به مثابه شکل آگاهی اجتماعی روشن شود تفاوت آن را
با سایراشکال آگاهی ها و شناخت بررسی می کنیم: - علم با شناسائی های علمی یا تجربی،
این تفاوت را دارد که علم قوانین را بررسی میکند که تکامل پدیده ها و رندها طبق
آنها صورت میگیرند و براساس آن میتوان به پیش بینی علمی دست زد.
- علم با آن معارف و آگاهی های بشری که هنوز به سطح علم نرسیده و در مرحله تجربی و
گردآوری فاکت ها و یا مشاهدات هستند این تفاوت را دارد که درعلم آگاهی های مربوط
بهر رشته و زمینه ای از واقعیت در یک سیستم متمرکز و بهم پیوسته گرد می آید و به
شکل اصول و قوانین و احکام و مقولات دریک تئوری بیان می گردند. تا معرفتی این خصیصه
را نداشته باشد نمی توان آنرا علم نامید.
- علم با هنر، که آن نیز یک شکل شناخت و آگاهی بشری، یک شکل آگاهی اجتماعی است این
تفاوت را دارد که اگرچه هر دو انعکاس عام و بازتاب عمومیت یافته واقعیات عینی هستند
ولی علم بسوی زدودن هرگونه عنصرذهنی و عامل انسانی از محتوی خویش گرایش دارد ولی
هنر برعکس، واقعیات را دررابطه و نسبت به انسان و در پیوند با ذهن منعکس می کند و
از این جهت ذهنیت انسانی ماهیتا دربافت هر اثرهنری دیده می شود. پس علم، مفاهیم عام
را به صورت تجریدی، به شکل قانون و مقوله عرضه میکند، درحالیکه هنرمفاهیم عام را
دروحدت بلاواسطه با خاص و به شکل ایماژ یا تصویرهنری بیان میدارد.
- علم با مذهب که آنهم شکل دیگری ازآگاهی اجتماعی است این تفاوت را دارد که علم،
شکل مسخ شده و غیر واقعی بازتاب جهان واقعی نیست و به شالوده ایمان و باورتعبدی یا
کشف اشراقی متکی نیست بلکه برشالودۀ تجربه و مشاهده و تعقل متکی است. علم، وسیله و
حربه انسان برای چیره شدن برشرایط و محیط طبیعی و اجتماعی است نه نشانه ترس و جهل
دربرابرنیروهای قاهرطبیعی و اجتماعی،
(3)
درچارچوب هرعلمی میتوان چند بخش را تمیزداد:
1) مجموعه فاکتها، ثمرات مشاهدات، ثمرات تجربیات، فرضیه ها که بعدا میتوانند تائید
یا تکذیب گردند.
2) نتایج تعمیم تجربه و تعمیم فاکتها که درمفاهیم و قوانین و تئوریها بیان میگردد و
در پراتیک و عمل صحت آن معلوم میگردد.
3) تحلیل تئوریک عمومی یا برداشت فلسفی نتایج حاصله توسط علم، عقیده و نظرکلی و
جامعه پیرامون این یا آن بخش ازواقعیت.
راه توده 157 19.11.2007