راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

ماتریالیسم تاریخی
مذهب
بازتاب عجز و ناتوانی
دربرابر نیروهای طبیعی
گامی پندار آمیز برای شناخت پدیده ها و سرشت انسان
امیرنیک آئین
 



درس 97- اشکال آگاهی اجتماعی – مذهب

مذهب آن شکلی ازآگاهی اجتماعی است که واقعیات طبیعی و اجتماعی را به نحوی مسخ شده و تغییرشکل یافته انعکاس میدهد، یعنی بازتابی است پندارآمیزازآن نیروهای طبیعی و اجتماعی که برانسان مسلط اند و ذهن انسانی هنوزآن قدرت و آزادی را ندارد که به نحو درست و دقیق این نیروها و واقعیات را منعکس نماید.

(1)
مذهب ازهمان کمون اولیه پدید آمد. درواپسمانده ترین مراحل تکامل نیروهای مولده، انسانها وسایل کم و امکانات بسیارضعیفی برای مقابله با نیروهای قاهرطبیعی و سوانح مختلف داشتند. نه فقط هرسیل یا زلزله یا آتش فشانی، رعد و برق یا جذرو مد، پدیده ای غیرقابل درک و مافوق هرگونه وهم و تصورشمرده میشد بلکه باران و برف، طوفان و خشکسالی، توالی فصول و شب و روز، بیماری و خواب دیدن، معمائی ناگشودنی بود. درآن هنگام بشراولیه ناگزیربود که برای پدیده های طبیعی توجیهات پندارآمیزتعبیه کند و درک مسخ شده و بکلی خیالی ازآنها داشته باشد زیرا که درک واقعی آنها میسرنبود. وجه مشخصه واکنش بشراولیه، عجزو جهل، ناتوانی و ترس درمقابل این واقعیات و نیروها بود و این خصلت ازسطح بسیار عقب مانده تکامل درآن زمان ناشی میشد.

همه اینها بشراولیه را واداشت تا بقول انگلس "به نیروهای طبیعی، شکل و خصلتی مافوق طبیعی" ببخشد.
برای پدیده هائی که امروز بسیار بدیهی و پیش پا افتاده اند، انسان های اولیه قدرتی آسمانی و پراز رازهای نامکشوف قائل می شدند و آنچه را که خود درذهن خویش درنتیجه عجزو ترس پرداخته بودند، می پرستیدند و در برابرش سجده می کردند. درپشت سرنیروهای طبیعی آنها درتصورخویش، خدایان و شیاطین و ارواح و اجنه را گذاشتند؛ به معجزه و جادو روی آوردند.
تصورات مذهبی ازآن زمان تا کنون از مراحل مختلف گذشته و تاریخی طولانی را طی کرده و اشکال گوناگون یافته است. مذهب در جامعه اشتراکی اولیه بسیارمتنوع و آمیخته ای ازانواع معتقدات و باورها، افسانه ها و اساطیر، مراسم و کیش ها بود. آنیمیسم یا قائل شدن روح برای اشیاء و پدیده های طبیعت و تلقی آنها به صورت موجوداتی شبیه و به هیئت انسانی، بت سازی و پرستیدن جسمی که خود ساخته و اوهامی که خود پرداخته بودند، جادوگری، کیش اسلاف و درگذشتگاه، پرستیدن ارواح، پرستش خورشید، کیش ماه و ستارگان، رود یا کوه، همراه مراسمی نظیرنمازبردن و به مصلی رفتن و صدقه دادن و قربانی کردن و نذربستن به منظورجلب ترحم و مهربانی و بخشایش خدایان یا جلوگیری ازآتش خشم و غضب آنها، عناصراصلی این باورمذهبی درآن عصراست و بازتاب عجز و ناتوانی دربرابر نیروهای طبیعی.

دراینجا به سه نکته باید توجه داشت:
اول- آن انعکاس مسخ شده و پندارآمیزازهستی درآگاهی اجتماعی، با درنظرگرفتن سطح تمدن و پیشرفت، سطح نیروهای مولده و میزان بکلی ناچیزتسلط بشربرطبیعت، کاملا بدیهی و ناگزیربوده و جزاین نمی توانسته باشد.

دوم- همین پیدایش آگاهی مذهبی، یعنی پیدایش مذهب به عنوان شکلی ازآگاهی اجتماعی گامی است به جلو درراه ایجاد و تکامل آگاهی به خود انسان، درراه شناخت پدیده ها و شناخت سرشت انسان و غوردرآن، درراه تاثیربرطبیعت (البته آنهم ازطریق مسخ شده و پندارآمیز و نتیجه غیرموثر).

سوم- همین آگاهی مذهبی انسان اولیه، نقش مهمی درتنظیم روابط بین انسانها و سازمان یافتن سایراشکال آگاهی اجتماعی نظیرهنرو فلسفه و اخلاق داشته است. تاثیرمذهب براین شئون درآن هنگام کاملا روشن است و پس ازمرحله نخست نضج و پاگرفتن این اشکال، درفرماسیون های بعدی اجتماعی- اقتصادی این تاثیرادامه داشته و نقشهای متضاد ایفا کرده است.

(2)
همزمان با پیدایش اجتماع منقسم به طبقات، سرکوب اجتماعی توده های زحمتکش و بهره ده ازجانب ستمگران و بهره کشان، به مثابه قدرتی کورو غیرقابل درک و نیروئی قاهرو خوفناک جلوه میکند. ازآن پس بردرک و انعکاس مسخ شده نیروهای طبیعی، درک مسخ شده نیروهای اجتماعی نیزاضافه میشود که بتدریج جای اول را میگیرد.

هرچه جامعه جلوترمیرود، ریشه های باورمذهبی بیشترازچشمه مناسبات استثماری و ستم اجتماعی آب میخورد.
لنین خاطرنشان میسازد که درجامعه سرمایه داری مذهب اساسا دارای ریشه اجتماعی است.
پس مذهب بازتابی مسخ شده و پندارآمیز از نیروهای طبیعی و اجتماعی مسلط برانسان است درذهن او. مذهب آن شکلی ازآگاهی اجتماعی است که درآن هرچه طبیعی و ناسوتی و زمینی است، به شکل ماوراء طبیعی، لاهوتی و آسمانی جلوه گرمیشود؛ آنچه ناشی از عجزو ترس است همچو ثمره تقدس و عظمت تلقی میشود.

(3)
علت وجود انواع مذاهب عبارتست از تحول شرایط اجتماعی و ویژگی های مناسبات بین انسان و طبیعت و مناسبات تولیدی درهردوران تاریخی و درهرمنطقه. درطول تاریخ بتدریج خدایان و بت های خانواده، جای خود را به خدایان طوایف و سپس خدایان قبایل دادند. هرچه تمرکزقدرت درجامعه بیشتر میشد عده خدایان کمترشده و بین آنها پایگاه ها یا سلسله مراتب بوجود آمده، یک یا چند خدا اهمیت بیشتری می یافتند. همزمان با پیدایش امپراطوری های بزرگ استبدادی عصرباستان، "چند خدائی" جای خود را به "یکتاخدائی" میدهد. به خدای واحد آسمانی، همان قدرتی درمذهب تفویض میگردد که شاه درجهان واقعی دارد. به نوبه خود، دراین عصرکهن است که شاه سایه خدا شمرده میشد.

مذهب بخشهای مختلف دارد:
1) بخش تئوریهای تجریدی و نظریات فلسفی که به صورت یک سیستم جهان بینی تدوین شده و "الهیات" نامیده میشود و درواقع سیستم اساطیرمذهبی است. این بخش ازمذهب، سیستم جامع و معینی است ازنظریات درباره جهان و جامعه و انسان و سرشت و نقش و وظیفه انسان.
2) بخش سنن و آداب گوناگون، روحیات و احساسات انسانها که طی قرون حفظ میشود و انتقال مییابد.
3) بالاخره بخش وسائل و مراسم و نهادهائی که چگونگی و طرزاجرای "کیش" را معین میکند نظیرآتشکده ها، معابد، کنشتها، کلیساها، مساجد، تکایا، موقوفه جات، دیرها، صومعه ها، خدّام دینی و جریانات وابسته به آنها نظیرمراسم ویژه روزانه و هفتگی و ماهانه و سالانه، آوازهای مذهبی، مراسم موعظه، غسل تمعید، انجام فرائض دینی و غیره. وظیفه و هدف این مراسم و نهادها، تقویت پایه های مذهب و تاثیربخشی دراحساس و عواطف انسانی است و روش و موضع آنسان را نسبت به جهان مافوق طبیعی، خداوند، و ایمان به یک مبداء و یا به اصل حق و عدالت و یا خواست قلبی چنین اصولی را منعکس میکند.

پلخانف مینویسد: "مذهب را میتوان همچو سیستمی کم و بیش موزون ازمفاهیم و روحیات و اعمال تعریف کرد. مفاهیم عنصراسطوره ای مذهب را تشکیل میدهند، روحیات مربوط به جنبه احساسات مذهبی هستند، اعمال پرستش مذهبی یا کیش را دربرمیگیرد."


راه توده 161 17.12.2007
 

فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت