راه توده                                                                                                                                                       بازگشت

ماتریالیسم تاریخی
ریشه های اجتماعی
و منشاء طبقاتی مذهب
دراین مفهوم طبقاتی و برخورد تاریخی است
که باید جمله معروف مارکس را فهمید که گفت
"مذهب تریاک توده هاست."
امیرنیک آئین

(5)
متفکران عالیقدر ماتریالیست طی قرون، مذهب را مورد انتقاد علمی قرارداده اند. تحلیل آنها بویژه در زمینه منشاء معرفتی مذهب دارای عناصر پرارزش فراوان است. ولی قبل ازمارکسیسم هیچکس نتوانست ریشه های اجتماعی و منشاء طبقاتی پدیده مذهب را توضیح دهد، نظریه پیگیرعلمی را دراین باره ارائه دارد، ماهیت مذهب و چگونگی پیدایش و تکامل آنرا روشن سازد و درپیوند با آزادی انسان از جبر طبیعی و اجتماعی راه واقعی غلبه براین نوع ازخود بیگانه شدن انسان را بنمایاند. این راه عبارتست از رهائی کامل بشریت از قیود استثمار و ستم، غلبه بر طبیعت و بکارگرفتن آگاهانه قوانین آن و حاکم شدن برروند تکاملی اجتماع برسرنوشت انسان و شکوفائی شخصیت و سرشت انسانی بشریت. این راه ازاستقرارجامعه کمونیستی میگذرد.

این راهی است طولانی و بغرنج و نباید و نمی توان آنرا شتابزده و به زورتازاند، زیرا که اصل، غلبه برعلل اجتماعی و معرفتی است نه یورش برمظاهر و سنن ریشه دار، آزادی مذاهب و آزادی اجرای مراسم و عادات مذهبی درکشورهای سوسیالیستی و درعین حال کوشش برای گسترش علم و رهائی جامعه ازخرافات و باورهای کهن براین اصول متکی است. سیاست هردولت سوسیالیستی باید براین شالوده های علم ماتریالیسم تاریخی استوار باشد و ازچپ روی احتراز کند.
در نظامات متکی براستثمار، طبقات بهره کش نفع خود را دراین می بینند که ازمعتقدات مذهبی مردم برای تحمیل خضوع و فرمانبرداری استفاده کنند و در آگاهی افراد جامعه تنها آرزوی خیال پرورانه سعادت در دنیای پس ازمرگ و فردوس برین را زنده نگهدارند به این امید که ازمبارزه مشخص آنها برای سعادت درهمین دنیا به خاطرازبین بردن جهنم ستم و بیداد، به خاطرالغای بهره کشی جلوگیری نمایند. ستمگران و بهره کشان ازآرزوی برخورداری معجزه آمیز ازهمه نعم دردنیای "باقی" سوء استفاده می کنند تا خود دراین "جهان فانی" همه نعم مادی واقعی را که ثمره رنج و کوشش توده های مردم است تصاحب کنند.
دراین مفهوم طبقاتی و برخورد تاریخی است که باید جمله معروف مارکس را فهمید که گفت "مذهب تریاک توده هاست."
لنین براین سخن تکیه می کرد زیرا که استثمارگران ازمذهب مزورانه و به وسعت به خاطر تحکیم سیادت خود استفاده می کنند؛ زیرا که ستمگران مذهب را بوسیله ای برای به زنجیرکشیدن معنوی توده ها، برای سلطه ایدئولوژیک برزحمتکشان بدل می کنند. بهره کشان و ستمگران که خود درخلوت کمترین ارزشی برای اصول مذهبی قائل نیستند، با جلوه برمحراب و منبر، از این اصول سوء استفاده می کنند تا زحمتکشان را خاموش سازند، به آنچه که داده شده و بسرنوشت مقدر راضی نمایند، آنها را معتقد کنند که دربرابر اراده ای حاکم و قاهرناتوان و عاجز و درنتیجه انرژی انقلابی توده ها را فلج و تخدیر نمایند. آنان "امید رحمت و بیم عذاب" را در دلها می آفرینند تا خود به آسودگی ازبرکت های "دنیوی" سود برند، به وعده نسیه خلق را سرگرم می کنند تا نقد را ازچنگ ننهند. بهمین علت است که وقتی متفکری روشن بین از "طاعت زاهدان سالوس" به جان می آید، مذهب را "بروی دریا ها خشت زدن" و "فسانه گفتن و درخواب شدن" می نامد و فریاد می زند که داستان بهشت و دوزخ و اساطیرمذهبی "قولی است خلاف، دل درآن نتوان بست" و سرانجام کسانی را می ستاید که "آسوده زمسجدند و فارغ زکنشت".

درجوامع طبقاتی، استثمارگران ازمذهب به عنوان عنصری روبنائی، همواره برای تحکیم پایه اقتصادی جامعه و نظام استثماری استفاده کرده اند و آنرا درعبودیت، تن به رضا دادن، فرمانبرداری و ترس خلاصه کرده اند و یا ادعای حل مسئل فلسفی و اخلاقی و اجتماعی توسط مذهب، موجب گمراهی و تخدیرمعتقدان شده اند.

ولی علیرغم تشبثات بهره کشان روش و عمل معتقدان به مذهب درعرصه اجتماع به عوامل و انگیزه های دیگری وابسته است و نمی تواند در بند اهداف و اغراض استثمارگران و استفاده آنها ازمذهب محصورشود. درعصرما که تضادهای مختلف درعرصه جهانی و میهنی هرچه بیشتررشد می کند مرز و حد فاصل بین افراد را نه مذهب و معتقدات دینی، بلکه منافع طبقاتی و خواست های اصیل طبقاتی و ملی و اجتماعی تعیین می کند. بهمین علت اکنون درهمه جا، درمقابل دشمن مشترک امپریالیسم و ارتجاع- زحمتکشان و ترقی خواهان، اعم از مذهبی و غیرمذهبی از کمونیست و مسیحی و مسلمان و پیروان سایرادیان، صرفنظراز تفاوت مسلک دینی خود، دست برادری و همکاری می دهند. همکاری و وحدت عمل، بی معتقدان به دین و منکران مذهب، بین همه زحمتکشان و میهن پرستان، علیه دشمنان مشترکشان مرتبا فزون ترو محکم تر و اصولی ترمی شود. بقول شاعر "آنکه خدای را می پرستید و آنکه به او باورنداشت" هردو درکنارهم، به خاطرمقاصد عالی مشترک میهنی و انسانی و طبقاتی خویش فداکاری کرده و تا سرحد شهادت متحدا مبارزه میکنند. مسئله همکاری و پیوند مذهبیون و مارکسیستها اینک دیگرمسئله حاد روز و وجه مشخصه نبرد مشترک دربسیاری ازکشورهای جهان شده است.

همکاری و نبرد مشترک مارکسیست ها و مذهبیون سطوح و درجات مختلفی را دربرمی گیرد:
الف) بسیاری ازروحانیون و خدام دینی در آسیا و آمریکای لاتین و اروپا و افریقا با قاطعیت فزاینده نسبت به سلطه سرمایه و ستم و نسبت به غارتگری ها و تجاوزات امپریالیسم اعتراض می کنند و صف پیکارجویان را تقویت می نمایند:

- کشیش های مسیحی، حتی صاحبان مناصب مختلف درسلسه مراتب کلیسای کاتولیک، در کشورهای مختلف علیه دیکتاتوری و وابستگی، علیه سلطه امپریالیسم می رزمند و به نیروهای ترقیخواه جامعه می پیوندند. تا آنجا که نمایندگان کلیسا دردام آنتی کمونیسم نمی افتند و جانب دموکراسی و استقلال را می گیرند، کمونیست ها برای وحدت عمل با آنها در زمینه های مشخص سیاسی، اهمیت درخور ویژه ای قائلند و برای تحقق آن می کوشند.

روحانیون بودائی بنوبه خود و به ویژه درهند و چین نمونه های بارز ایثاردرنبرد ضد امپریالیستی و ضد فساد و وابستگی و استبداد ازخود نشان داده اند.

- درجهان اسلام نیز، اگرچه نه درهمه کشورهای مسلمان، کم نیستند روحانیون و متفکران مذهبی که به نبرد ملی و ضد امپریالیستی و ضد استبدادی روی می آورند و بانگ معتبر خویش را به سود منافع ملی و علیه فساد و خود سری حاکم و سلطه نو استعماری، برای دفاع ازخواستها و آرمانهای مردم زحمتکش بلند می کنند.
ب - دربین توده های زحمتکش معتقد به مذهب، موج همبستگی و پیوند با مارکسیست ها هرچه بیشتر اوج می گیرد. دیگر ترهات ضد کمونیستی قادرنیست مثل گذشته درصفوف خلق شکاف اندازد و بهانه مذهبی دیگرنمیتواند دستاویزپنهان نمودن تضاد منافع طبقات متخاصم گردد. درعمل ثابت میشود که مسئله مذهب تابعیت ازنبرد مشخص طبقاتی زحمتکشان. کمونیست ها نیز به نوبه خویش هم با نظریات انحرافی راست درباره آشتی ایدئولوژیک بین مذهب و مارکسیسم و هم با نظریات ماوراء "چپ" که "جنگ علیه مذهب" را مسئله حاد و اساسی معرفی میکند می رزمند. باید توجه داشت که رابطه با مذهب درحیطه مبارزه ایدئولوژیک قرار دارد و انتقال آن به حیطه مبارزه سیاسی- آن طور که آنارشیست های چپ نما می کنند- عملی نفاق افکنانه و خطرناک بوده و مستقیما به سود دشمن طبقاتی و امپریالیسم تمام می شود. لنین بارها توجه را به لزوم وحدت عمل بین زحمتکشان اعم ازمذهبی و غیرمذهبی، درنبرد دموکراتیک و ضد امپریالیستی جلب کرده است.
لنین مینویسد: "وحدت درمبارزه واقعا انقلابی طبقه زحمتکش که برای ایجاد بهشت بر روی زمین می رزمد برای ما بسی بیش از وحدت عقیدتی پرولتاریا در زمینه بهشت آسمانی اهمیت دارد."

شالوده سیاست و عمل مارکسیست- لنینیست دراین زمینه این است که:

اختلافات فلسفی و مذهبی نمی بایست مانعی برسر راه مبارزه مشترک زحمتکشان به خاطر منافع و آرمانهای مشترکشان گردد.

برخورد با مذهب تابعی است ازوظیفه عمده مبارزه برای صلح، دمکراسی، استقلال سوسیالیسم.
مصالح نبرد سیاسی همیشه دررده اول قرار دارد زیرا که درنهایت امر، ثمرات و نتایج موفقیت آمیزاین نبرد ضد امپریالیستی است که می تواند شرایط را برای رهائی زحمتکشان ازمحمل های اجتماعی پیشداوری های مذهبی فراهم سازد.
توجه به این اصول تئوریک به خاطرپیشرفت عمل متحد انقلابی اهمیت فراوان دارد. زیرا که بویژه درکشورهای مسلمان بسیاری از نهضت های با خصلت مترقی و ضد امپریالیستی، به کسوت مذهبی درآمده اند و سیرت ملی و سیاسی آنها صورت دینی یافته است. این نهضت ها به اصول صدراسلام و مراعات عدل و تساوی، طرد ثروت اندوزی و ستمگری و حتی گاه طرد استثمارفرد ازفرد تکیه میکنند. حزب توده ایران این نکته را تائید کرده است که :
"مسلمان انقلابی که دربرابر دیکتاتوری و اختناق و برای پاره کردن زنجیرهای بردگی استعمار نوین قد برافرازند درهمان راهی گام برمیدارند که مارکسیست- لنینیست های واقعی در آن قدم بر می دارند.... یک انقلابی مارکسیست، هرگزنمی تواند دشمن یک مسلمان تحول خواه باشد. حزب توده ایران که به لزوم ایجاد جبه متحد نیروهای ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی تکیه می کند مضمون را می بیند و اصول مشترک و ماهیت سیاسی و طبقاتی نبرد مشترک را در نظر دارد.

راه توده 163 21.01.2008

 

فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت