راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

مقدمه انتشارات پروگرس
بر مقالات ژورنالیستی
مارکس و انگلس
 

ادامه ترجمه سلسله مقالات منتخب کارل مارکس و فردریش انگلس که در نشریات دوران آنها منتشر شده است، با کمی وقفه همراه شده است. این وقفه بدان دلیل است که اخیرا چاپ تازه ای از این مقالات که "پروگرس" منتشر کرده بدستم رسیده است و به همین دلیل ترجیح دادم مقدمه این انتشاراتی را نیز در فاصله اصل مقالات ترجمه کرده و دراختیار خوانندگان شما قرار دهم. پیشتر مقدمه ناشر فرانسوی را نیز ترجمه کرده بودم که در راه توده منتشر شده است. مجموعه این مقالات تاکنون در راه توده از شماره 131 تا 142 منتشر شده است. چاپ این مقالات از سوی انتشارات پروگرس به تاریخ 1977 – مسکو انجام شده است. ترجمه بخش اول مقدمه پروگس را در شماره های گذشته خواندید و اینک بخش دوم آن را می خوانید. با پایان ترجمه این مقدمه، مقالات مارکس و انگلس را پی می گیرم که برای شماره آینده ترجمه مقاله "درباره جمهوری چین- آزادی، برابری، برادری" را به قلم مارکس را در نظر دارم.
حمید محوی

2-

...کارگاههای صنعتی و جریان تولید بطور کلی گسترش شگرفی یافت و موجبات اصلی چنین واقعه ای از توسعه بازرگانی بر می خاست که از یکسو کشف آمریکا و از سوی دیگر گشایش راه دریایی هند شرقی فراهم آورده بود. محصولات تازه ای که از این کشورها وارد می شد و خصوصا انبوه طلا و نقره هایی که در شریان اقتصادی به جریان افتاده بود مناسبات طبقات مختلف اجتماعی را قویا دچار دگرگونی ساخته و در نتیجه موقعیت صاحبان زمین (فئودالها) و کارگران را شدیدا به مخاطره انداخته بود. گسیل ماجراجویان، استعمار و گسترش بازاری که بیش از پیش ابعادی جهانی بخود می گرفت موجبات پیدایش عصر تازه ای را در سیر تحولات تاریخی فراهم ساخت. ولی در اینجا و در مجموع بیش از این نیازی به تأمل نداریم. استعمار کشورهایی که اخیرا کشف شده اند برای منازعات تجاری ملت ها، یکی علیه دیگری انگیزه های تازه ای را ایجاد کرده است و در نتیجه با شدت گسترش بیشتری می یابد...
دومین مرحله در اواسط قرن هفدهم آغاز شد و تقریبا تا اواسط قرن هجدهم تداوم پیدا کرد. تجارت و کشتیرانی نسبت به کارگاه های صنعتی که در رابطه با استعمارات نقش ثانوی داشتند با شتاب فزاینده تری گسترش می یافتند. اندک اندک مستعمره ها به مصرف کننده های عمده تبدیل شدند و ملت ها به بهای مبارزات طولانی بازار جهانی را بین خود تقسیم کردند. چنین دورانی همراه است با گشایش قوانین دریانوردی و انحصارات استعماری. رقابت بین ملت ها راه حل خود را در تعرفه، ایجاد ممنوعیت ها، انعقاد قرار داد جستجو می کرد و در آخرین کلام در برافروختن آتش جنگ و بویژه جنگ های دریایی که سرنوشت رقابت های آنان را رقم می زد. نیرومندترین کشور در دریا، انگلستان است که برتری خود را در تجارت و کارگاه های صنعتی حفظ می کند. بنابراین، در اینجا، تمرکز تنها در یک کشور – کارگاه صنعتی پیوسته توسط قوانینی که از فعالیت آن بازار داخلی(ملی) پشتیبانی می کنند و توسط انحصارات در بازارهای استعماری و تا جایی که ممکن است توسط گمرکات (دیفرانسیل) در بازار خارجی تسهیل نمودند تغییر و تبدیل مواد خام در کشور(پشم و کتان در انگلستان و ابریشم در فرانسه)، و صادرات مواد خام اولیه ای که در داخل کشور تولید می شد را ممنوع کردند(پشم در انگلستان) و ممانعت هایی در تغییر و تبدیل مواد وارداتی ایجاد کردند (پنبه در انگلستان). ملتی که در زمینه تجارت دریایی و قدرت استعماری به موقعیت برتری دست یافته بود طبیعتا ضامن گسترش کمی و کیفی کارگاه های صنعتی نیز بود.
کشف آمریکا و راه دریایی که آفریقا را دور می زد، برای بورژوازی در حال رشد زمینه فعالیت تازه ای را فراهم ساختند. بازارهای هند و چین، استعمار آمریکا، تجارت در استعمارات، افزایش راه های داد و ستد، و بطور کلی کالاها، پیشرفت های بی سابقه ای را در زمینه های بازرگانی، کشتیرانی و صنایع موجب گردید که به گسترش سریع عامل انقلابی در بطن جامعه فئودالی در حال فروپاشی انجامید.
شیوه تولید قدیمی فئودالی یا شرکت های صنعتی از این پس پاسخگوی رشد فزاینده و گشایش بازارهایی نبودند که بی وقفه توسعه می یافتند. کارگاه های صنعتی جای خود را باز کردند. خرده بورژوازی صنعتی نمایندگان خود را برگزید و تقسیم کار بین شرکت ها در عین حال موجب تقسیم کار در متن خود کارگاه شد.
ولی بازارها پیوسته گسترش می یافتند و تقاضا نیز رو به فزونی بود. کارگاه ها بسهم خود در مقابل چنین تحولاتی ناکار آمد بنظر می رسیدند. بنابراین اختراع ماشین بخار موجب انقلاب در زمینه تولید صنعتی شد. صنایع سنگین اندک اندک جایگزین کارگاه های صنعتی شدند، و خرده بورژوازی صنعتی نیز تبدیل به میلیونرهای صنعتی، رؤسای واقعی ارتش صنعتی شدند و بورژوازی مدرن را بوجود آوردند.
صنایع سنگین بازار جهانی را بوجود آوردند که پیش از این با کشف آمریکا زمینه رشد پیدا کرده بود. بازار جهانی بسرعت بازرگانی، کشتیرانی و ارتباطات را عمیقا متحول ساخت. چنین تحولاتی به سهم خود به گسترش صنایع انجامید و براساس تحولات و پیشرفت های صنایع و بازرگانی و کشتیرانی و راه آهن، سرمایه های طبقه بورژوا نیز ده برابر شد ولی در پشت صحنه طبقات دیگر به قرون وسطی سپرده شده بودند...
...با بهره برداری از بازار جهانی، بورژوازی برای تولید و مصرف در تمام کشورها خصوصیتی جهانشمول (جهان وطنی) قائل شد. در مقابل نا امیدی واپسگرایان، بورژوازی پایه صنایع ملی را از بین برد. صنایع قدیمی ملی دچار تخریب شده و هر روز بیش از پیش ازهم پاشیده می شود. بورژوازی صنایع جدیدی را ایجاد کرد که برای تمام ملت های متمدن حکم مرگ و زندگی را پیدا کرد. صنایعی که دیگر از مواد خام بومی استفاده نمی کرد، بلکه مواد اولیه ای را بکار می برد که از مناطق دور دست وارد می شدند و محصولاتی که بدین طریق به تولید می رسید نه تنها به مصرف داخل اختصاص می یافت بلکه به تمام دنیا صادر می گشت. علاوه برنیازهایی که پیش از این توسط صنایع ملی برآورده می شد، نیازهای تازه ای مطرح گردید که در تعلق دور افتاده ترین مناطق جهان بود. بنابراین انزوای منطقه ای و ملی به گسترش مناسبات جهانی، و وابستگی جهانی و بین المللی تبدیل گردید...
...با پیشرفت سریع ابزارهای تولید و بهبود فزاینده وسایل ارتباطات، بورژوازی بربرترین ملت ها را به مسیر تمدن مدرن سوق داد. محصولات ارزان قیمت و توپخانه سنگین تمام حصارهای چین را در هم کوبید. بربرترین اقوامی را که با سرسختی با خارجی خصومت می ورزیدند، به تسلیم واداشت و تا پای مرگ، ملت ها را مجبور ساخت که شیوه تولید بورژوا را بکار ببندند و آنها را واداشت تا به اصطلاح تمدن بورژوایی را سرمشق خود قرار دهند، بدین معنا که بورژوا بشوند. بعبارت دیگر بورژوازی جهان را از روی تصویر خود ساخت و سامان داد...

...جهت نتیجه گیری، روایت جالبی که میسیونر معروف آلمانی گوتزلاف Gützlaff از چین به ارمغان آورده است. ازدیاد جمعیت و افزایش آرام ولی مداوم در این کشور شرایط زندگی اجتماعی را برای اکثریت مردم دچار مشکلات متعددی ساخته است. سپس انگلیسی ها آمدند و بزور آزادی تجاری را در پنج بندر تحمیل کردند. هزاران کشتی انگلیسی و آمریکایی در بنادر چین پهلو گرفتند و در مدت کوتاهی این کشور را با اجناس ارزان قیمت خود اشباع کردند. صنایع چینی که در واقع صنایع دستی بودند در رویاروئی با ماشین از کار افتادند و امپراتوری تزلزل ناپذیر چین در بحرانی عظیم فرو رفت. مالیات ها وارد صندوق نمی شدند و دولت دچار ورشکستگی شده بود. مردم چین بیش از پیش طعم تلخ فقر را درک کردند و بشکل توده های عظیم به شورش دست زدند و مأمورین امپراتور را می کشتند، سرنوشتی که دامنگیر راهبان بودایی نیز شده بود. کشور رو به انحطاط می رفت و انقلابی خشونتبار همچون آتش زیر خاکستر تهدید می کرد. در بین مردم شورشی عده ای به تراکم ثروت در یکسو و فقر در سوی دیگر اشاره می کنند و اعلام می دارند که ثروت باید دوباره تقسیم شود و مالکیت خصوص نیز باید مطلقا حذف گردد. زمانی که میسیونر آلمانی گوتزلاف پس از بیست سال دوری از مهد تمدن به اروپا بازگشت، شنیده بود که یک عده از سوسیالیسم حرف می زنند و پرسیده بود که اینها از چه می گویند و سوسیالیسم یعنی چه؟ وقتی موضوع را برایش تعریف می کنند، با وحشت فریاد زند:
«پس من هیچگاه از این دکترین نفرت انگیز رهایی پیدا نکرده ام؟ این عقاید دقیقا همان نظریاتی هستند که مدتی ست که بسیاری از بربرهای چینی آنرا فریاد می زنند! »

فرض کنیم که سوسیالیسم چینی با سوسیالیسم اروپایی همان نسبتی را داشته باشد که فلسفه چینی با فلسفه هگل. با این وجود جای بسی خوشوقتی ست که امپراتوری قدیمی، یعنی استوارترین حصار جهان در ظرف هشت سال با گلوله های پنبه ای بورژوازی انگلیس به تحولات اجتماعی گسترده ای منتهی گردید که نتایج آن برای تمدن واجد اهمیت فوق العاده ای ست. زمانی که مرتجعین اروپایی ما در فرار آینده شان و زمانی که به پای دیوار چین رسیدند، روی دروازه هایی که به دژهای ارتجاع و محافظه کاری تمام عیار باز می شود.


راه توده 147 03.09.2007
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت