بخش سوم از گزارش دو دهه مناسبات

امريکا، با عراق و ايران

 

آنها که بايد گذشته خود را

با گذشته صدام مقايسه کنند

ترجمه بايرام منصوری

 

سرمايه داری هيچ دوستی ندارد جز منافع. اين سخن فراموش نشدني ديزرائيلی که روزگاري برای انگلستان گفته بود امروز مصداق آشکاری در ارتباط با صدام حسين و عراق يافته است. دو دهه دوستی کاخ سفيد با صدام حسين، آنجا که ديکتاتور بغداد ديگر ارزش مصرف خود را از دست داد، به پشيزی خريده نشد. صدام که روزگاری مهم ترين کاربدستان کنونی کاخ سفيد به ديدارش می شتافتند و در بغداد دستش را می فشردند امروز اگر در تکريت(زادگاه صدام) نيز پنهان شده باشد بمب بر سرش ريخته مي شود! شهری که خبرگزاری ها گزارش داده اند امريکا بخش وسيعی از آن را با خاک يکسان کرده و همه نوع بمبی را بر آن فرو ريخته؛ از جمله "مادر بمب" را!

در تمام آن دو دهه ای که صدام در کاخ های خود با مقامات امريکائی در حد محارم خويش مذاکره می کرد و اکنون اسناد آن در خود امريکا منتشر شده، مردم عراق نامحرم و بيگانه بودند و اجازه نيافتند بدانند چه کسي به فرودگاه بغداد وارد می شود و چه کسی خارج. آن که می آيد کيست و در پی چيست و آنکه می رود از کجا آمده بود و به کجا می رود. سانسور مطلق چند روزنامه ای که در بغداد منتشر می شد، توقيف تمام روزنامه ها و نشرياتی که در زمان عبدالکريم قاسم و حتی در دوران کوتاه رياست جمهوری "حسن البکر" در عراق منتشر می شد و نويد دمکراسی و آزادی را در عراق می داد. صدام آمد تا نفس اين روزنامه را ببرد که بريد. او آمد که احزاب را ممنوع اعلام کند که کرد، آمد که رهبران حرب کمونيست عراق را بکشد که دو نسل آن ها را قتل عام کرد، آمد که جنبش مترقی کردهای عراق را سرکوب کند و به خاک وخون بکشد که کشيد، آمد تا حزب اقليت "بعث" را بر سراسر عراق حاکم کند که کرد، آمد که عراق را بدست خودی های اهل تکريت بسپارد و غير خودی ها را از حاکميت براند و آن ها را انسان های درجه دوم اعلام کند که کرد. آمد و بر قدرت ماند تا در بزرگترين ماجراجوئی های منطقه اي نقش باز کند که کرد: تجاوز به خاک ايران و تصرف کوتاه مدت کويت!

و اکنون زمان مصرف صدام حسين به پايان رسيده است. رامسفلد وزير دفاع امريکا که روزگاری دوست صدام بود فرمان بمباران مهيب تکريت را صادر کرد تا نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان!

کافي است در حاکميت جمهوري اسلامی کسانی گذشته 24 ساله خود را مرور کنند، دوستی با شبکه های جهانی خريد اسلحه در سطح جهان را بخاطر آورند، ديدار با مک فارلن در تهران را به ياد آورند، بستن و توقيف مطبوعات و زندانی کردن اهل قلم را مرور کنند، به جنگ در کردستان ايران و تحميل قوانين شريعت شيعه به اهل تسنن اين منطقه بيانديشند، به کشتار در زندان ها و ترورهای سياسی داخل وخارج از ايران انديشه کنند، به ده ها تصفيه توام با مرگ و نابودی در حاکميت (از ترور آيت الله مطهری تا ترور صيادشيرازی و حجاريان) انديشه کنند. آن ها، کافی است  لجاجت کنونی خود با رای و نظر مردم برای تغييرات اساسی در ترکيب حاکميت انتصابی و غير انتصابی جمهوري اسلامی را با لجاجت صدام در ادامه روشی که داشت مقايسه کنند، آنچه صدام حسين با "حسن البکر" کرد را با آنچه با آيت الله منتظری شد مقايسه کنند و سپس با صداقت و با صدای بلند بگويند به چه نتيجه اي رسيده اند و چه می خواهند بکنند؟

بخش سوم گزارش مربوط به اسناد دو دهه مناسبات امريکا با ايران و عراق، شرح حيرت انگيز مناسبات پنهان صدام با امريکائی ها و در بی خبری نگهداشتن مردمي است که امروز بمب بر سرشان فرو ريخته می شود!

 

بخش سوم

سند 29ـ از ويليام ايگلتون  رئيس بخش حافظ  منافع  آمريكا درعراق به سفارت آمريكا در اردن

موضوع- ملاقات دونالد رامسفلد با طارق عزيز و صدام حسين ـ 14 دسامبر 1983

پيام ايگلتون تاكيد می كند كه ملاقات آينده دونالد رامسفلد، فرستاده رئيس جمهوري، نخستين ملاقات يك مقام اجرائی آمريكا به شمار مي رود‌‌؛ بنابراين هدف اصلی بايد برقراری يك ديالوگ و تهيه يك گزارش شخصی باشد. در اين ملاقات رامسفلد ضمن تاكيد بر رابطه نزديك با پرزيدنت ريگان در  مورد مسايلی چون جنگ ايران و عراق صحبت خواهد كرد(از نظر ايالات متحده شكست عراق در جنگ با ايران، شكستی استراتژيك برای غرب به شمار خواهد رفت). علاوه بر اين ايجاد امكانات برای تاسيس خطوط نفتی برای عراق به منظور گسترش امكانات صادرات بيشتر نفت، مسئله لبنان، سوريه، تقويت روابط ميان مصر و عراق و تهديد تروريسم كه هر دو كشور را هدف می گيرد، ميان اين دو تن  مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

سند 30 - از جكسون راب، سفارت ايالات متحده در ايتاليا به وزارت امور خارجه

موضوع- مذاكرات همه جانبه تر رامسفلد با طارق عزيز معاون نخست وزير و وزير امور خارجه عراق ـ 19 و20 دسامبر 1983

دونالد رامسفلد در ملاقاتی با طارق عزيز و ديگر مقامات رسمی عراق تاكيد نمود كه ايالات متحده و عراق در برخي موارد اختلاف نظر و در برخی سطوح منافع مشترك دارند. طارق عزيز می گويد كه وی با بخشی از نامه ريگان به صدام حسين كه در آن آمده است، جنگ ايران و عراق مي تواند مشكلات جدی در سر راه منافع اقتصادی و امنيتی ايالات متحده و دوستانش در منطقه و در جهان آزاد ايجاد كند، كاملا موافق است.

 

سند 31 - از چارلز پرايس در سفارت ايالات متحده در بريتانيا به وزارت امور خارجه

موضوع- ماموريت رامسفلد: ملاقات 20 دسامبر با صدام حسين ـ 21 دسامبر 1983

صدام حسين در ملاقاتی 90 دقيقه ای با دونالد رامسفلد مراتب "خشنودی آشكار" خود را از نامه ريگان كه توسط رامسفلد تسليم شد اعلام داشت. اين دو شخصيت راجع به مسايلی چون لبنان، فلسطين، مخالفت با نتايج جنگ ايران و عراق كه "نقش عراق را تضعيف كرده و يا منافع و جاه طلبی ايران را تقويت نموده" و تلاشهاي ايالات متحده برای جلوگيری از فروش اسلحه به ايران به مذاكره پرداختند. رامسفلد می گويد كه ايالات متحده بشدت راجع به تروريسم حساسيت دارد و معتقد است كه مركز تروريسم ايران، سوريه و ليبی می باشد و از سوی اتحاد شوروي پشتيبانی می شود. او از ترتيباتی حمايت می كند كه بر اساس آن راه های ديگری برای ارسال نفت عراق در نظر گرفته شود كه شامل خطوط لوله نفتی است كه از عربستان مي گذرد و از طريق بندر عقبه به اردن مي رسد. وزارت امور خارجه اين مذاكرات را "بسيار مثبت" می خواند.

 

سند 32 - از چارلز پرايس درسفارت آمريكا در بريتانيا به وزارت امور خارجه

موضوع - ملاقات تك نفره رامسفلد با معاون نخست وزير عراق ـ 21 دسامبر 1983

دونالد رامسفلد، فرستاده رئيس جمهور آمريكا و طارق عزيز در ملاقاتی 2.5 ساعته موافقت می كنند كه ايالات متحده و عراق منافع مشترك بسياری دارند كه شامل صلح در خليج فارس، تمايل به از ميان بردن ايران و سوريه و وارد كردن مجدد مصر به جرگه كشورهای عربی كه پس ازبرقراری صلح با اسرائيل دچار انزوا شده اس. رامسفلد با مذاكره در مورد صادرات نفت عراق، به تسهيلاتی در مورد احداث خطوط نفتی عراق اشاره می كند و ضمن مخالفت با تروريسم بين المللي، از صلحی عادلانه ميان اعراب و اسرائيل حمايت بعمل می آورد. رامسفلد و طارق عزيز در زمينه "جزئيات" جنگ ايران و عراق به مذاكره پرداختن. رامسفلد می گويد كه دولت آمريكا خواهان پايان جنگ است و آمادگی خود را "در تلاش برای رسيدن  به اين هدف" اعلام می دارد. او پس از اشاره به سلاح های شيميائي، احتمال گسترش جنگ در خليج(فارس) و حقوق بشر به عنوان مانعی بر سر راه تمايل آمريكا در كمك به عراق، صحبت خود را به مخالفت نقش سوريه در لبنان می كشاند.

سند 33 ـ از ريچارد مورفی از اداره معاونت وزارت امور خارجه در امور خاور نزديك و آسيای جنوبی به لارنس ايگلبرگر

موضوع- وام بانك صادرات و واردات به عراق به انضمام نامه لارنس ايگلبرگر به ويليام دريپر مورخ 24 دسامبر 1983

وزارت امور خارجه در پيگيری سياست دولت ريگان در افزايش حمايت از عراق از لارنس ايگلبرگر، معاون وزارت امور خارجه در امور سياسی می خواهد تا بانك صادرات و واردات آمريكا را وادار كند تا امكانات مالی در اختيار عراق قرار دهد. ايگلبرگر با ارسال نامه ای به امضاء خود به بانك صادرات و واردات اشعار می دارد كه از آنجا كه صدام حسين با تقاضاهای ايالات متحده موافقت كرده است و اعلام داشته است كه كمكهاي خود را به گروههای عمده تروريستی كه مورد نظر آمريكا هستند قطع كرده و ابونزال را اخراج كرده است؛ بنابراين مسئله تروريسم ديگر نبايد مانعی برای بانك صادرات و واردات آمريكا در فروش مصنوعات آمريكايي به عراق باشد. وام مذبور نشاندهنده اعتماد آمريكا به قدرت اقتصادی آينده عراق است كه مي تواند تضمينی برای وجود بازار بزرگی در عراق باشد و حمايت عملي آمريكا را نشان می دهد.

سند 34 ـ از كنت دام از وزارت امور خارجه به سفارت آمريكا در اردن

موضوع - ماموريت رامسفلد: ملاقات با ملك حسين در لندن

دونالد رامسفلد سفير سيار پرزيدنت ريگان در ملاقات با ملك حسين در لندن راجع به دورنمای پيشرفت و توسعه روابط ايالات متحده و عراق با وی به مذاكره می پردازد. رامسفلد در ملاقات با پادشاه اردن گزارشی از مذاكراتش با صدام حسين و طارق عزيز را تسليم وی می كند و می گويد كه "آنها در سطوح بيشتری با ما توافق داشتند تا مخالفت" وی همچنين راجع به وضعيت احداث خط لوله نفت عراق به بندر عقبه با ملك حسين مذاكره می كند.

ايالات متحده از اوايل تا اواسط دهه هشتاد تلاشهای بسياری برای احداث چنين خط لوله ای بخرج داد. اين خط لوله نفت عراق را از شمال اين كشور به خليج عقبه می رساند و تاثير توقف جريان نفت عراق را كه ناشی از حمله ايران به تاسيسات حمل و نقل نفت در خليج فارس بود و نيز بستن يك خط لوله نفتی توسط سوريه كه نفت عراق را به اين كشور می رساند به حداقل رساند. پيشنهاد احداث چنين خط لوله ای ناشی از نگرانی شديد آمريكا در مورد تهديد عرضه جهانی نفت در نتيجه جنگ جاري ايران و عراق بود.

ايالات متحده بسياری از شركتهای چند مليتي آمريكايی را در اين پروژه سهيم نمود. بروس راپاپورت، يك وام دهنده بين المللي و ويليام كيسي، رئيس سيا، شخصيت محوری اين قرارداد بودند.

(گزارش نهايی دادستان مستقل آمريكا در مورد "اسلحه در مقابل گروگان ها"ي ايران ـ كنترا نشان می دهد كه بانك راپاپورت در ژنو به طرز مرموزی مبلغ ده ميليون دلار از سلطان برونئي برای تامين مالی كنتراهاي نيكاراگوئه دريافت كرد كه اين مبلغ بطور ناگهانی ناپديد شد. راپاپورت چنين گزارشی را انكار كرد؛ اما گزارش نهايی می گويد كه اين مسئله حل نشده باقی ماند. از وي دعوت شد تا در سال 1999 در كميته بانكداری مجلس نمايندگان آمريكا شهادت دهد. اين دعوت در رابطه با گزارشی صورت گرفت كه حاكی از فساد در انتقالات مالي يك كمپانی روسی بود. راپاپورت در اين جلسه شركت نكرد) پروژه تاسيس خط لوله نفتی مذكور بسيار پيچيده بود و ضمانت امنيتی اسرائيل را لازم داشت، چرا كه اين خط لوله می توانست هدف حمله اسرائيلی ها قرار گيرد. اسرائيل متقابلا از آمريكا خواست تا تضمين كند كه تاسيسات مربوط به اين خط لوله آسيبی به محيط زيست وارد نياورد.

تمام کشورهای درگير در اين پروژه منافع خاص خود را دنبال مي کردند. از نظر عراق اين پروژه در واقع نشانه ای از بهبود در روابط ايالات متحده وعراق بشمار مي رفت. آنها خواستار کمک هاي مالی و غيرمالی هرچه بيشتر امريکا در اين زمينه بودند. از نظر ايالات متحده اين پروژه يک خروجي نفت مطمئن و آلترناتيو بشمار می رفت که می توانست منافع عراق را با منافع اردن و اسرائيل پيوند زند وهمآهنگ با طرح هاي امريکا درزمينه ايجاد کنسرسيومی از کشورهاي عربی بود که با امريکا همکاری می کردند و مايل به حل مناقشه فلسطين و اسرائيل به روش امريکا بودند. اسرائيل می توانست از تاسيسات و امکانات نفتی درهمسايگی اش بهره گيرد و از سوی دولت ريگان نيز مورد حمايت قرار گيرد. همچنين براساس اسناد اداره "ادموند ميس" از دوستان دولت ريگان و دادستان عالی ايالات متحده، وي بخاطر روابط نزديک با اسرائيل می توانست تضمين هائي برای بازپرداخت وام های دولت اين کشور و حزب کارگر آن مقرر دارد.

تلاش هائی که بمنظور توافق همه جانبه در مورد ايجاد چنين خط لوله ای صورت گرفته بود عقيم ماند تا اينکه چند شرکت خصوصی که از احداث خطوط لوله مذکور پشتيبانی می کردند در مورد انگيزه های طرف درگير با سئوالاتی روبرو شد. با اينحال در سال2000 عراق به خاطر آنچه که منافع استراتژيک نام داشت اين پروژه را بار ديگر مطرح کرد.

(از جمله دلائل حمله امريکا به عراق تاسيس همين خط لوله است- مترجم)

 

سند 35- از ويليام ايگلتون از بخش حافظ منافع امريکا درعراق به وزارت امور خارجه امريکا

موضوع: پيگيری ملاقات رامسفلد با مقامات عراقي- 26 دسامبر 1983

براي پيگيری مذاکرات رامسفلد در بغداد، ويليام ايگلتون با محمد الصحاف معاون وزارت امور خارجه عراق ملاقات کرد. ايگلتون در اين ملاقات ضمن بحث راجع به تلاش های ايالات متحده در همآهنگی سياسی اش در قبال جنگ ايران وعراق با کشورهاي حوزه خليج فارس، از مبارزات اين کشور درتوقف فروش اسلحه به ايران صحبت کرده و اظهار اميدواری کرد که صادرات نفت عراق افزايش يابد. او از ميزان علاقه و منافعی که در رابطه با وضعيت اقتصادی عراق مورد نظر ايالات متحده امريکاست صحبت می کند و تجديد نظر در سياست رسمي امريکا که از سوی رامسفلد به اطلاع مقامات عراقی رسيد را مجددا تکرار می کند."

ايگلتون می گويد:" سفر رامسفلد روابط موجود ميان ايالات متحده و عراق را به سطح تازه اي ارتقاء داده است. اين تغيير از لحاظ سمبوليک مهم و از لحاظ عملی مفيد می باشد."

 

 

 

    مقاله در فرمات PDF :