بازگشت

 "فلسفه را مردمی کنیم"

فروپاشی

سوسیالیسم ناتوان در

حل تضادهای درونی خود

فروپاشی سوسیالیسم موجود،آشتی

 ناپذیری سرمایه داری با سوسیالیسم

را یکبار دیگر به نمایش گذاشت

(11)

ژان پل ژواری - ارنود اسپیر

ترجمه و اقتباس" علیرضاخیرخواه"

 

آنتاگونیسم یا آشتی ناپذیری تضادیست از نوع مبارزه طبقاتی و از این نظر نسبتا جهانشمول است. ماهیت مناسبات متضادی كه در درون آن یك جامعه استثماری تولید میشود بصورت آنتاگونیسم بروز می كند، اما در سطح جهانی نیز سرشت تضاد میان امپریالیسم و نیروهای صلح و پیشرفت به شكل آنتاگونیسم است. بنابراین هیچ كجای جهان بطور كامل از منطق انتاگونیسم خارج نیست.

با این درك، آنتاگونیسم یا آشتی ناپذیری بیانگر منطق نوع خاصی از تضاد است، نوعی از تضاد كه برای آنكه تا نهایت تحول خود پیش رود باید سلطه یك قطب را حذف یا طرد كند، یعنی قطبی كه در ابتدا بیانگر شی بوده و به ان شی در همه جوانب ان هویت میداده است. چنانكه مثلا تضاد سرمایه- كار نمیتواند به نهایت تحول خود برسد مگر آنكه سلطه سرمایه را از جامعه مفروض الغاء كند.

مضمون و محتوای شی در منطق آنتاگونیكی كه درون آن عمل می كند انعكاس می یابد و موجب میشود كه شی ان چیزی دیده شود كه هست نه چیزی دیگر. یعنی آنتاگونیسم بیانگر ماهیت شی یا وحدت متضاد آن است.

مثلا پایه یك جامعه سرمایه داری، یعنی شیوه تولید آن، همان همزیستی دو قطب آشتی ناپذیر، وحدت این قطب هاست. بعبارت دیگر هویت پدیده متضاد ناشی از وحدت قطب‌های آن است و آنچه خصلت ویژه جامعه سرمایه داریست، یعنی جامعه ای كه منطق آنتاگونیسم بر آن حاكم است عبارت از آن است كه  این جامعه برای آنكه به منتهای تحول خود دست یابد باید مناسبات متضادی را كه در درون ان سرمایه مسلط است از خود طرد كند یعنی به انتاگونیسم پایان دهد.

اما همه تضادها بر مبنای الگوی آنتاگونیك عمل نمی كنند. مانند تضاد میان تولید و گردش - تا انجا كه به سرمایه مربوط می شود- یا میان تولیدكننده و فروشنده - تا انجا كه به كار ارتباط دارد – اینگونه تضادها بوسیله حذف یكی از طرفین حل نمی شوند. برای انكه حلقه ارزش یابی سرمایه كامل شود باید كالا  از طریق فروشنده بدست مصرف كننده برسد. فرض گردش بدون تولید نیز كه اصلا معنایی ندارد.

اینگونه تضادها از برخی جهات در چارچوب منطق انتاگونیسم قرار ندارند. شیوه حل آنها در حذف یكی از دو قطبی نیست كه وحدت آنان ماهیت شی را تشكیل داده است، بلكه این تضاد را دریک شیوه هستی نوینی پشت سر گذاشته می شوند، شیوه ای كه در آن هر دو قطب حضور دارند.

چنانكه مشاهده میشود وحدت اضداد از نظر وسعت عامیت و جهانشمولی از انتاگونیسم فراتر میرود و همه تضادها اعم از آشتی ناپذیر یا آشتی پذیر را در بر میگیرد.

در این وحدت اضداد است كه مبارزه آنها را میتوان درك كرد. به همین دلیل نباید از مبارزه و وحدت اضداد مفهومی را تصور كرد كه هر قطب تضاد را خارج و بیرون از دیگری قرار میدهد.

در وحدت، چیزی وجود دارد بیش از وحدت : یكسانی، از برخی جهات، هر یك از ضد‌ها با دیگری.

وجود طبقات آشتی ناپذیر در جامعه سرمایه داری بدان معنا نیست كه در یك سو سرمایه و در سوی دیگر كار است. این رابطه آشتی ناپذیری میان سرمایه و كار است كه هویت این جامعه، این شی را تشكیل میدهد. مبارزه تجلی این وحدت ماهوی عمیق دو قطب تضاد است. از همینجا میتوان دلیل عمیق بی معنی بودن طرفداری یا مخالفت با مبارزه طبقاتی را درك كرد. در جامعه ای كه در آن دو طبقه اشتی ناپذیر در چارچوب نظمی كه در آن همزیستی میكنند، وحدت یافته اند؛ واقعیت مبارزه طبقات اصلا تشكیل دهنده هویت آن است. در جامعه‌ای كه یك عده وسایل بزرگ تولید و مبادله را در تملك خصوصی خود گرفته اند و انبوهی دیگر جز توان یدی و فكری خود جز نیروی كار خود چیز دیگری را ندارند كه با فروش ان زندگی كنند، بكار انداختن آن ابزارهای تولید ضرورتا در درون یك وحدت انتاگونیك صورت میگیرد. در این شرایط مبارزه را نه میتوان اختراع كرد و نه انكار كرد. مبارزه ناشی از خود واقعیت وحدت متضاد آنهاست و پایه این وحدت است.

مبارزه اضداد صرف نظر از شكلی كه از طریق ان بیان میشود یا به وسیله ان تحریف میگردد، تنها در درون وحدت اضداد قابل درك است.

به همین دلیل مبارزه طبقات است كه بطور مشخص ساختار هر نوع جامعه استثماری را نشان می دهد و همكاری طبقات، به عنوان تجلی اندام وار وحدت در چنین جامعه ای، تنها شكلی از مبارزه است كه برعلیه ماهیت ان برخاسته است.

در اینجا هم میتوان مشاهده كرد كه مبارزه اضداد از نظر درجه جهانشمولی از صرف آنتاگونیسم فراتر میرود و همه انواع تضاد صرفنظر از آنتاگونیك یا غیر آنتاگونیك را در بر میگیرد.

سوسیالیسم و شكل بندی‌های اقتصادی و اجتماعی كه در آن مالكیت جمعی وسایل بزرگ تولید و مبادله تحقق مییابد، می توانند مناسبات نوینی را میان انسانها و تولید توسعه دهند. در درون این شكل بندی ها همچنان وحدت متضاد دو قطب مناسبات تولیدی نوین و نیروهای مولده وجود دارند. این نیروهای مولده در مجموع خود بدون اینكه به هیچ وجه از آن مناسبات نوین خارج باشند، متحرك تر از آنها هستند و مناسبات تولیدی نوین اولیه نیز دربرابر این تحرك نیروهای مولده در طول زمان به مانع تبدیل می شوند. اما در این جوامع نیروهای مولده و مناسبات اجتماعی هر یك در دیگری یك وحدت متضاد را تشكیل میدهد كه هیچ یك از آنها لازم نیست حذف شود، بلكه مناسبات نوین باید به سراپای جامعه گسترش یابد. در جوامع سوسیالیستی نیز تضاد بالطبع وجود خواهد داشت و در صورتی كه در جهت حل به موقع آن به منظور گسترش مناسبات نوین سوسیالیستی اقدام نشود میتواند به بحران منتهی گردد. این بحران، بحران رشد و توسعه سوسیالیسم است. كسانی كه مدعی هستند چون جوامع معینی كه می كوشیدند در مسیر سوسیالیسم حركت كنند به تضاد و بحران دچار شده اند پس اصلا اندیشه و نظام سوسیالیستی فاقد اعتبار است به كلی واقعیت را وارونه می فهمند یا وارونه بیان میكنند. تضاد را از سوسیالیسم و كمونیسم، از جامعه و جهان نمی شود حذف كرد. نه فقط نمی شود حذف كرد بلكه تحول این جوامع نیز بر مبنای تحول تضادهای آنها صورت می گیرد. منتهی این تضادها جنبه آشتی پذیر دارند. صرفنظر از ضعف‌ها و نقایص نظام های كشورهای سوسیالیستی سابق، آنچه تضادهای این جوامع را تا مرحله فروپاشی آن‌ها پیش برد، آشتی ناپذیری تضادهای درونی آنان نبود، بلكه جنبه آشتی‌ناپذیر تضادهای آن با سرمایه ‌داری حاكم بر جهان بود. آنها بودند كه با استفاده از تاخیری كه در حل تضادها در درون كشورهای سوسیالیستی صورت گرفته بود، این كشورها را در سمت فروپاشی سوق دادند و یكبار دیگر دقیقا جنبه آشتی ناپذیر تضاد سوسیالیسم و سرمایه داری را نشان دادند. از درون تضاد ناگزیر و بحران سوسیالیسم در صورتی كه سرمایه داری بر جهان حاكم نبود و حاكم نباشد مسلما سوسیالیسمی نیرومند تر، انسانی تر و دمكراتیك ‌تر سر بر می آورد و نه تبهكاری و اقتصاد مافیایی و غارت ثروتهای ملی و فروپاشی همه ارزش های اخلاقی و سلطه همه آنچه ویژه نظام سرمایه داری است.

 

 

     مقاله در فرمات PDF :                                                                                          بازگشت