مرتضی را به یاد آورید!

 

درمیان انبوه کتابی که دراین سال ها در ایران منتشر شده و نام دولت اصلاحات و نخستین وزیر ارشاد آن "مهاجرانی" را برای همیشه در خاطره ها زنده نگاه خواهد داشت، "کتاب مرتضی کیوان" است. شاهرخ مسکوب محقق نامدار "شاهنامه" فردوسی این کتاب را که شرح حالی است از زندگی هنری و سیاسی مرتضی کیوان، درتهران منتشر کرده است. به دشواری می شد تصور کرد نسل جوان ایران "کیوان" را بشناسد. اما انتشار این کتاب نشان داد، نه تنها او را می شناسند، بلکه به دیده تحسین نیز او را برانداز سیاسی و هنری می کند. بهار 1382 کتاب از نخستین چاپ خارج شده و راهی بازار شد و به فاصله چند ماه، در تابستان 1382 چنان در بازار کتاب ایران نایاب شد که چاپ دوم آن ناگزیر شد.

مرتضی کیوان شانه به شانه احمد شاملو، سیاوش کسرائی، هوشنگ ابتهاج شاگردان تیزهوش نیما بودند. هر یک به نامداران شعر ایران تبدیل شدند و اگر شلیک جوخه اعدام کودتای 28 مرداد و دربار شاهنشاهی بر سینه مرتضی کیوان نشسته بود، شاید او امروز در زمره بزرگترین شعرای معاصر ایران بود.

مرتضی کیوان روزنامه نویسی توانا و منتقد هنری چیره دستی بود که در دهه 30 راهبری هنر مترقی ایران را برعهده گرفت. نه بر تابوت مردگان، که بر قالب زندگان نیز بارها چوب کوبید تا هنر زنده و اجتماعی را از تفنن هنری و ناله های یاس آور جدا سازد.

"دید و بازدید" جلال احمد را در سال 1325 نقد مثبت و در جهان نو منتشرکرد، و در سال 1326 سوار بر اسب راهوار دانش هنری خویش، با همان نگاه سراغ "صحرای محشر" جمالزاده رفت. آن ها که پشت این دو به صف شده بودند، دانستند چشمانی تیزبین و ذهنی خلاق به داوری و نقد هنری، عرصه هنر و ادبیات ایران را زیر نگاه بی ترحم خود گرفته است.

مدیر داخلی مجله "بانو"، دبیر مجله جهان نو و عضو هیات تحریریه مجله کبوتر صلح در دهه 1320 و آغاز 1330 بود. در همین دوران نقدی پیشنهادی با عنوان " درباره لایحه جدید قانون مطبوعات" نوشت که هنوز جائی منتشر نشده است.

1300 در اصفهان متولد شد و سوم شهریور 1333 توسط کودتاچیان دستگیر و در 27 مهر ماه همان سال تیرباران شد. وقتی بازداشت شد دوران سربازی خود را در نیروی دریائی شاهنشاهی می گذراند. در 27 خرداد همان سال و در سن 33 سالگی ازدواج کرده بود. سرگذشت او از این نظر شباهت بسیار دارد به سرگذشت سعید سلطانپور، شاعر دگراندیش معاصر ایران که در جمهوری اسلامی به جرم فعالیت و ارتباط با گروه های چپ (غیر توده ای) در شب عروسی دستگیر و سپس تیرباران شد.

سرگذشت دیگری که در عرصه مطبوعات و ادبیات و هنر ایران  تا حدودی شبیه به سرگذشت کیوان است، سرگذشت خسروگلسرخی است که او نیز روزنامه نگار، شاعر و منتقد هنری مطبوعات دهه 1350 بود. گلسرخی نیز به جرم گفتن "ای کاش می شد شاه را موقع فیلمبرداری ترور کرد" در یک محفل دوستانه اما "موش دار" دستگیر و تیرباران شد.

کیوان بر ادبیات روسیه تسلط داشت و مقالات بسیاری در باره آن نوشت، اما زمانی که نخستین کار تحقیقی او درباره شعر زنان افغان منتشر شد، شاعر و محققی به صحنه ورود کرد که هرکجا پارسی زبان است، خطه است. انتشار مقاله تحقیقی اش درباره "نهضت آزادیخواهی و تجدد طلبی زنان هندوستان" نیز نشان داد که او جنبش برابر طلبی و آزادی خواهی را فراتر از محدوده ایران در دهه 1330 می شناسد و می بیند. وقتی شاملو با درد و افسوس، بغض را در گلوی خویش فروداد و سرود:

" به یادآر، عموهایت را می گویم، از مرتضی سخن می گویم" از زبان همه آن هائی سخن گفت که با شنیدن خبر تیرباران مرتضی کیوان، در پشت و پنهان خانه های خویش و یا غربت و دردبدری پس از کودتای 28 مرداد خون گریستند و بر دیکتاتوری و استبداد لعنت تاریخی فرستادند. مرتضی کیوان را دوباره باید شناخت.

 کس نمی داند چرا طی چند دهه پس از کودتای 28 مرداد این کتاب را شاهرخ مسکوب منتشر نکرد.

ناشر کتاب 372 صفحه ای "کتاب مرتضی کیوان" می نویسد:

«بسیاری از خوانندگان شعر معاصر، در شعر احمد شاملو، به تعبیر" سال اشک پوری، سال خون مرتضی" برخورده اند. اما اغلب این خوانندگان، از استوره ادبیات سیاسی عصرما، مرتضی کیوان که حکومت کودتا، پس از 28 مرداد او را به اعدام محکوم کرد، آگاهی چندانی ندارند.

کیوان انسانی پاکباز و قلم زنی نکته سنج بود و در دهه 1320 و آغاز دهه بعد، محور یک حلقه ادبی و فرهنگی مهم از شاعران و نویسندگان و مترجمان و ادیبان جوان آن روزگار به شمار می رفت: هوشنگ ابتهاج، محمد علی اسلامی ندوشن، ایرج افشار، نجف دریابندری، فریدون رهنما، احمد شاملو، مصطفی فرزانه، سیاوش کسرائی، محمد جعفر محجوب، شاهرخ مسکوب و عده ای دیگر.

پژوهنده و منتقد برجسته معاصر، شاهرخ مسکوب، علاوه بر گردآوری نوشته ها ونامه های دوستانه و ادبی کیوان و یاد گزاری ها و سروده های همسر و دوستانش، خود نیز به تحلیل و بررسی زندگی و آثار دوست دیرینش پرداخته است.»

 

 

  فرمات PDF :