راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

هدف دفاع از استقلال کشور ومقابله با امپریالیسم نیست

سیاست جنگی جمهوری اسلامی

در پی جهانگشائی اسلامی است

 

طی هفته های گذشته، این دومین بار است که لازم به نظر می رسد تکرار کنیم: تردیدی در ماهیت مهاجم، جنگ طلب و غارتگر امپریالیسم امریکا و دست دراز آن در منطقه خاورمیانه، یعنی "اسرائیل" نیست. آنچه جای بحث جدی دارد، ماهیت سیاست هائی است که برای مقابله و دفع و رفع خطر باید اتخاذ کرد. خطری که از ماهیت عملیات خود ساخته 11 سپتامبر بر می خیزد و ما آن را "رایشتاک قرن 21" اعلام کرده و همچنان بر این عقیده ایم.

این ماهیت بنظر ما هنوز برای آنها که در جمهوری اسلامی شعار جنگی می دهند ناشناخته باقی مانده است. ما یکبار در ارتباط با جنگ لبنان نوشتیم و اکنون با صراحت بیشتری درارتباط با سیاست های حاکمیت جمهوری اسلامی می خواهیم بنویسیم.

پیرامون جنگ لبنان، نظر ما این بود و همچنان هست، که آنچه روی داد فاجعه ای بود که باید از همه امکانات و درایت ها بهره گرفته می شد تا از وقوع آن جلوگیری شود. این که طراحان و مدافعان سیاست جنگی در جمهوری اسلامی چه تعبیر و تفسیری از آن جنگ دارند و فاجعه را نقد کرده و در جیب پیروزی گذاشته اند به خودشان مربوط است، اما حرف و نتیجه گیری ما از آن جنگ چیز دیگری است. ما اعتقاد داریم بمباران وسیع لبنان توسط اسرائیل خسارات و ویرانی را از خود باقی گذاشت که مطابق برآوردهای اولیه از 10 میلیارد دلار می گذرد و کشوری را که درآمد آن عمدتا به توریسم وابسته است، برای 10 سال به عقب باز گرداند. ویرانی در عرض چند هفته به بار آمد، اما بازسازی آن  برای سالها در آمد ملی این کشور را خواهد بلعید. و این تازه در صورتی است که لبنان در جنگ داخلی فرو نرود. احتمالی که همچنان در پیش است. و یا پل عبور ماشین جنگی امریکا و اسرائیل برای حمله به سوریه نشود که در این صورت نیز ویرانی بر ویرانی افزون خواهد شد.

در زمینه سیاسی نیز حزب الله لبنان که حداقل در جنوب فقیر این کشور مفتخر به خدمت رسانی به مردم بود، حالا در محاصره یک ارتش 15 هزار نفره بین المللی و ارتش لبنان که هر دو مصمم به خلع سلاح آن هستند باید از موجودیت خویش دفاع کند و از دو پرتگاه درونی و بیرونی نیز عبور کند:

1- مرزبندی های درون سازمانی و تصفیه ها و اختلافاتی که در پیش است. از جمله میان هسته ها و سلول هائی که وابسته به جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران اند و یا سلول هائی که با سوریه در ارتباط اند، با سلول ها و هسته های گسترده تری که از یک سیاست بومی و محلی برای زندگی در لبنان می خواهند پیروی کنند.

2- در جبهه بیرونی نیز، علیرغم همه خوش بینی های عمدتا بیان شده توسط رهبران حاکمیت جمهوری اسلامی و حتی دولت سوریه، حزب الله برای بازگشت به موقعیت گذشته خویش در کنار احزاب و سازمان های سیاسی لبنان و دولت های منطقه باید مسیر پر پیچ و خم تازه ای را طی کند.

علیرغم تاثیری که حملات موشکی و دفاعی حزب الله لبنان به اسرائیل در پی داشت، هنوز نتایج واقعی آن درعرصه بین المللی و آماده سازی افکار عمومی برای ضربه به ایران و یا سوریه و گسترش جنگ در منطقه در پیش است.

حال بازگردیم به بهانه آغاز بمباران لبنان توسط اسرائیل. یعنی ربودن دو سرباز و سرجوخه اسرائیلی، که از نظر ما و برخلاف نظر رهبر جمهوری اسلامی نه خنثی سازی یک توطئه، بلکه خود توطئه ای بود برای فراهم سازی بهانه فاجعه بمباران وحشیانه لبنان. سیاست منطبق با شرایط منطقه و جهان دفع توطئه حمله بود، نه زمینه سازی حمله و این نشد مگر متاثر از سیاست جنگی حاکمیت یکدست جمهوری اسلامی و بدست هسته ها و سلول های سازمانی وابسته به سپاه پاسداران ایران در درون تشکیلات حزب الله لبنان.

در ارتباط با سیاست جنگی حاکم در جمهوری اسلامی و شعارهائی كه علیه امریکا و یا اسرائیل می دهند نیز نوع نگاه ما به رویدادها همینگونه است. یعنی ما هرگز سیاست جنگی- اتمی و یا شعارهائی را که می دهند سیاستی ضد امپریالیستی و یا ملی و یا به سود توده های مردم ایران نمی دانیم و کسانی را که به این دام نزدیک شده اند نیز برحذر می داریم. آن حاکمیتی که در پی مقابله واقعی با امپریالیسم مهاجم امریکاست، ثروت ملی کشور را قبل از آن که به فکر راه اندازی قطار جنگی باشد، صرف تولید و آبادانی و اشتغال و سرمایه گذاری اقتصادی در داخل کشور می کند و منابع ملی را بجای آنکه زیر چوب حراج بگیرد، ملی و مردمی می کند. کاری که ونزوئلا با نفت خود کرده است و یا دولت جدید بولیوی در پی آنست. آنچه ضامن استقلال ملی یک کشور در برابر امپریالیسم تا دندان مسلح و مهاجم است، نه رقابت تسلیحاتی و اتمی با آن، بلکه پوشیدن زره ملی و مردمی و روئین تن ساختن کشور است. آنها که سیاست جنگی حاکمیت کنونی و موضع گیری های عملی و حرفی آنها از حزب الله لبنان را سیاست ضد امپریالیستی تصور کرده اند باید به خویش پاسخ بدهند که واقعا ایران، در شرایط کنونی روئین تن است؟ نفت آن ملی است؟ مردم یکپارچه پشت حاکمیتی که آن را از خود بدانند ایستاده اند؟ کارخانه ها یکی پس از دیگری بازگشائی شده و تولید ملی در صدر برنامه های اقتصادی دولت قرار گرفته؟ طبقات و اقشار مختلف مردم در احزاب و سندیکاها و انجمن ها و کانون ها متشکل شده اند و یا یگانه سازمان موجود همان بسیج وابسته به نهادهای جنگی و نظامی است؟ (در همین شماره راه توده مراجعه کنید به ترجمه هیتلر و آلمان ها و مشابه همین سازماندهی را در رژیم نازی ها مطالعه کنید!)، آگاهی مردم از مسائل جهان که وابسته به یگانه دریچه سیمای جمهوری اسلامی است، واقعا آگاهی قابل اعتمادی است؟ با سرکوب داخلی کارگران و زحمتکشان و اقشار متوسط اجتماعی و نابودی کشاورزی و باغداری کشور کدام حکومتی به مصاف امپریالیسم رفته؟ حاکمیتی که متکی به سالانه 60 میلیارد دلار واردات قانونی و قاچاق کالاست و حتی بنزین و گازوئیل مصرف داخلی خود را از خارج وارد می کند استقلالی دارد که بخواهد از آن در برابر امپریالیسم دفاع کند؟

این لیست و این سیاهه را می توان ادامه داد، اما تصور می کنیم همین نمونه ها کافی باشد تا بپذیریم آن سیاستی که جمهوری اسلامی در پی آنست و ما آن را سیاست جنگی می دانیم، نه در جهت مقابله با امپریالیسم و دفاع از استقلال کشور، بلکه برخاسته از استراتژی جهانگشائی اسلامی و صدور جمهوری اسلامی است و این مغایرت دارد با خواست ملی و استراتژی ملی برای پرهیز از جنگ و دفاع از استقلال کشور.

ما در زمینه فعالیت های اتمی نیز با همین مسئله روبرو هستیم. یعنی کوچکترین تردیدی در دفاع از کسب دانش و تولید اتمی نداریم و آن را بخشی از استقلال ملی نیز می دانیم. از آن فراتر، حتی اگر در ایران بمب اتم هم تولید شود و یا شده باشد، اگر سیاست های حاکم سیاست جنگی و جهانگشائی اسلامی نباشد چرا باید با آن به مخالفت برخاست؟ اما از لحظه ای که این تولید با سیاست جنگی و آن استراتژی مورد اشاره برای جهانگشائی اسلامی پیوند می خورد فاجعه ای در برابر ما قرار می گیرد که از هم اکنون باید با آن مقابله کرد. آغاز جنگ و بمباران هولناک ایران، فاجعه ایست که می تواند ایران را برای چند دهه به عقب برگرداند و آنچه طی قریب یکصدسال از کنار فروش نفت در ایران بدست آمده از کف برود و حتی کشور چند پارچه شود. دراینصورت است که ما می گوئیم لبنان و آنچه روی داد نمونه کوچکی است از آنچه با سیاست جنگی حاکم در ایران می تواند در میهن ما روی دهد.

ما نتیجه این سیاست و این حمله را نه بقای حاکمیت می دانیم و نه سرنگونی حاکمیت.

بنابراین حساب ما از این مرز به بعد با طرفداران حمله به ایران و یا مدافعان سیاست جنگی جدا می شود و به هیچ روی حاضر به ورود به بحث پیرامون سرانجام حاکمیت و یا نظام جمهوری اسلامی پس از حمله به ایران نیستیم، زیرا مخالف این حمله و ویرانی تاریخی هستیم و به همین دلیل سیاست ضد امپریالیستی توده ای ها هم علیه حمله امریکا و هر متحد دیگر آن به ایران است و هم علیه سیاست جنگی حاکمیت.

 

 

 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت