راه توده                                                                                                                                                         بازگشت

 

 

از ارتش توده ‌ها

جدا نشویم، از آن بیاموزیم!

ك. ر‌حماني

   

«‌حركت» يك تضاد فعال است. اتخاذ بينش ديالكتيكي در جنبش اجتماعي و پروسه ‌های انقلابي يك ضرورت است و ميان حركت ‌های گام به گام و تكاملي دره‌ای عبور ناپذير نيست. در حقيقت، فرايندهای تكاملي به پيروی از قانون حركت ديالكتيكي عمل مي ‌كنند.

دگرگوني‌ ها در جنبش‌های اجتماعي و توده‌ای به گونه گذار از كيفيتي به كيفيت ديگر يا بر عكس پديدار مي ‌شود و پروسه ديگر شدن مي‌ تواند روند تدريجي حركت جنبش را قطع و بلحاظ كيفي چيزی ديگر، غير از هستي آن پيش آيد. تكامل جنبش زماني مي ‌تواند درك شود، كه دگرگوني‌ های تدريجي و تاثير متقابل پديده‌ها را در اشكال پروسه‌ای آن‌ها بنگريم كه جهش توسط آن روی مي‌ دهد. هنگامي كه ما با اين بينش به روابط اجتماعي بپردازيم و آنها را مورد تحليل قرار دهيم، نمي ‌توانيم از ركود سخن بگوئيم. ما بمثابه وفاداران به اسلوب ديالكتيكي بر آن هستيم، كه «واقيعت» عبارتست از پيوستن هر پديده‌ای به قوانين دروني تكامل آن. برای درك واقعيت و تحقق هر پديده مشخص يا شعار مشخص در جنبش اجتماعي نه تنها ضروريات، شرايط زمان و مكان ضروری است، بلكه بايد زمينه‌های اجتماعي آن نيز وجود داشته باشد. در اين صورت، نمي‌ توان به رويكردهای دلبخواهي و اراده گرائي روی آورد.

         آنچه كه در ارتباط با رويدادهای كنوني ايران مي‌ توان گفت آنست كه حركت در درون جنبش مردم ما وجود دارد، اين حركت در برابر سكون و ركود مقاومت مي ‌كند و در حال فعاليت است. توده‌های حاضر در اين جنبش به آن اشكالي از پيكار عليه ارتجاع مذهبي-‌اقتصادی و استبداد روی مي‌آورند، كه زمينه ‌های عيني آن فراهم باشد. طرح شعارهای سياسي بي ‌موقع، حتي اگر ظاهری شتاب گير و گسترده نيز داشته باشد، اگر زمينه‌های اجتماعي آن‌ها فراهم نباشد، در پيكار توده ها مي ‌تواند به بيان محدود خواستي نامحدود تبديل شده و در يك جنبش وسيع، دايره‌ای بسته را شامل شود!

شناخت و آگاهي مردم در جنبش، گام به گام در پي مناسبات واقعي حركت مي ‌كند. آنچه بايد روی دهد و يا در حال تكوين است، هنوز برای "دگر" شدن نيازمند زمان و تكامل است و در واقع راه خود را در پروسه تكاملي طي مي‌ كند. يعني توده‌ها آن وظايفي را در برابر خود قرار مي‌ دهند، كه توانا به حل و انجام آن باشند، يا زمينه ‌های آن در حال شكل ‌گيری باشد. نمي ‌توان از توده‌ها وظايفي را مطالبه كرد، كه شرايط عيني و ذهني آن فراهم نيست و يا هنوز بوجود نيامده است.

ژرفش جنبش توده‌ها و دستيابي به اصلاحات انقلابي اهميت رويدادهايي را كه به آينده تعلق دارد، نه تنها افزايش مي‌ دهد، بلكه تكامل سياسي و اجتماعي را نيز كه شرايط فرارويي تحولات به درجات بالاتر را ضروری مي ‌دارد، بازتاب مي ‌دهد. آمادگي شرايط برای گذار جنبش به درجات عالي ‌تر نيازمند تغيير در توازن نيروهای اجتماعي است، كه در شكل منافع اجتماعي و طبقاتي بوسيله طبقات و اقشار اجتماعي در جنبش بازتاب مي ‌يابد.

         در ميان نيروهای اپوزيسيون - بويژه در خارج كشور- نيروهايي كه دركي احساسي و نه ديالكتيكي از جنبش دارند، در واكنش‌ های چپ ‌روانه و سكتاريستي خود، يا جنبش انقلابي و مسالمت ‌آميز كنوني توده‌ها و اصلاحات انقلابي را دعوای جناح‌ های حاکمیت ارزيابي مي ‌كنند و به آن اهميت نمي ‌دهند و يا انتظار يك قيام تاخير ناپذير از جانب توده‌ها و برافراشتن پرچم سرخ انقلاب‌ را دارند. گاه این قیام را از دانشگاه طلب می کنند، گاه از رانندگان شرکت واحد و گاه از زنان پرستار و... آنها توان درک رابطه کل با جزء و اجزاء با کل را ندارند. با اولین پدیده در جنبش، بی آنکه زمینه های رشد گام به گام و ضرورت آگاهی و شناخت و تجربه خود توده ها در صحنه را در نظر بگیرند، حکم قیام را صادر می کنند.راه توده

اينان از يكسو منافع طبقاتي نيروهای متنوع در جنبش را نمي ‌بينند و از سوی ديگر به اولويت ‌ها در مبارزه بر سر تحولات دمكراتيك بي ‌توجه اند. در حالي كه توده‌ای ها و مشي توده‌ای نمي ‌تواند به وحدت و توالي وظايف دمكراتيك در جنبش‌های انقلابي و وظائف مرحله‌ای خود در برابر آن بي ‌توجه باشند. درك و قبول اين امر و تبديل آن به نيروی آگاه و فعال در قلب جنبش از آن رو اهميت دارد كه در جنبش كنوني، مبارزه فعال و واقع بينانه نيروهای پيشرو جامعه مي‌ تواند به جنبش هر چه بيشتر مضمون و کیفیت انقلابي ببخشد، نيروهای محركه تحولات دمكراتيك را آگاه ‌تر و فعال ‌تر ‌سازد و تكامل تدريجي جنبش را سريع ‌تر كند. وظيفه ديگر نيروهای پيشرو جامعه تجهيز توده‌ها برای آگاهي عميق‌ تر نسبت به اهداف جنبش و درك ضرورت دگرگوني‌های اقتصادي- سياسي در اصلاحات انقلابي است. اين امر، همانگونه كه پيوسته سياست و مشي حزب توده‌ ايران بوده ‌است، از طريق اتحاد عمل نيروها در جبهه‌های مرحله‌ای و با اتفاق نظر و عمل همه نيروهای حاضر در جنبش بر سر يك شعار واحد ممكن مي ‌شود. شعاری كه فشرده و خلاصه اهداف نزديك يك مرحله از تكامل جنبش مردمي بوده و خواست و تفاهم جنبش و همه نيروهای حاضر در صحنه در آن خلاصه شده باشد. اهميت كليدی انتخاب «‌ شعار» در همين جامعيت و در عين حال كوتاهي و رسائي آن است. عدم درك دقيق از اهميت شعار و كيفيت و جامعيت آن، اغلب موجب تغيير بي وقفه شعارهای سياسي در احزاب، سازمان‌ ها و گروه‌ های سياسي مي ‌شود، چنانكه گوئي سردهندگان اين شعارها، خود در ميان شعارهای خويش به اسارت در آمده‌ و خواه ناخواه همه دعوت آنها از مردم برای پيوستن به اين حصار نيز بي پاسخ مانده ‌است! ريشه اين سردرگمي در عدم درك دقيق سياسي- اقتصادی و اجتماعي مرحله ‌ايست كه تحولات اجتماعي در بستر آن طي مسير مي ‌كند و شنا در خلاف مسيری كه جنبش مردم طي مي‌ كند. اين همان عدم درك "حركت" و تضادهای نهفته در آن، در متن يك پروسه تكاملي ديالكتيكي است!

برخي نيروهای سياسي پاسخ نظرات تئوريك خويش را نه در پيگيری تكامل جنبش و آزمون خود توده‌ها، در درك  شرايط مشخص ملي كشور، بلكه در پافشاری بر عقايد و تئوری ‌های ذهني و اراده گرايانه خود جستجو مي ‌كنند. نگاه توهم آميز و مشكوك به امکان تحرک های نوین جنبش در كشور و نديدن واقعيت‌های موجود، در نهايت خود فلج كامل نيروهای اپوزيسيون را موجب خواهد شد و اين در حالي است كه جنبش مردم نيازمند تمركز همه نيروهای اپوزيسيون صرفنظر از حضور آنها در خارج و يا داخل كشور مي ‌باشد.

 

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                               بازگشت