راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

با سیاست غلط
اتم صلح آمیز یا قهرآمیز
یک نتیجه به بار می آورد
محمد تقی زاده
 

سی صد سال است که ایالت متحده آمریکا سیاست خارجی خود را در سمت و سوی آقائی و سیادت بر جهان و جهانیان پیش برده است. دولت آمریکا از روز پیدایش خود از برکت ثروت طبیعی خود و وسعت بازار داخلی توانسته است اقتصاد نیرومندی سازماندهی کند. از روزی که پا به عرصه سیاست بین المللی گذاشته، از رسیدن به هدف استراتژیک خود از هیچ تلاشی کوتاهی نکرده و از تمام شیوه و متدهای مشروع، نامشروع، قانونی، غیر قانونی، انسانی و غیر انسانی استفاده کرده است.
جنگ های کره و ویتنام را سازماندهی کرده، در نقاط مختلف جهان کودتا به راه انداخته و بحرانهای زیادی را دامن زده است. از طرفی از سیاست تجاوزکارانه اسرائیل حمایت کرده و از طرف دیگر با آن کشورهای عربی اتحاد استراتژیک دارد که تا کنون در جوامع آنها هیچگونه دمکراسی وجود نداشته و ازهیچ ساختار سیاسی اجتماعی معاصر صحبتی در میان نیست. آمریکا در این کشورها نه تنهاهیچگونه مبارزه ای برای دمکراسی انجام نداده، بلکه روابط اجتماعی قرون وسطائی را دست نخورده نگهداشته است، درتمام صنایع به نفع آنها سرمایه گذاری نموده، قوای مسلح آنها را تجهیز کرده و سازماندهی می نماید. در عوض کشورها و دولتهائی که منافع آمریکا را تأمین نمی کنند از طرف این کشور محور شرارت اعلام می گردند و بر علیه آنها حکم تحریم های سیاسی- اقتصادی صادر می گردد و چه بسا مورد حمله نظامی نیز قرار گیرند. همچنین آمریکا همیشه از دمکراسی دم زده و دردنیا خود را پرچمدارآن معرفی می نماید. حال آنکه دمکرات ترین و خلقی ترین حکومتها را سرنگون کرده است. برای نمونه می توان دولت انتخابی آلنده در شیلی، دولت قانونی دکتر مصدق و یا حکومت ملی آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری که از طرف تمام مردم آذربایجان حمایت می شد را مثال زد. این دولتها چون مورد تأیید آمریکا نبودند سرنگون شدند.
در فروپاشی اتحاد شوروی از هیچ تلاشی فرو گذاری نکرد. جنگ ایران- عراق را دامن زده و صدام حسین را بر علیه ایران با سلاحهای شیمیائی مجهز نمود. بعد از چندی خود صدام را نیز سرنگون کرد. خلاصه کلام آمریکا نه تنها با کسی دوستی ابدی و ازلی ندارد، بلکه منافع ازلی خود را در ورای تمام ارتباطات و مناسبات سیاسی- اقتصادی، نظامی و فرهنگی قرار میدهد. دیکتاتوری و دمکراسی برای آمریکا تنها وسیله ای بیش نیست، هر کدام که لازم باشد مورد استفاده قرار می گیرد.
آمریکا در جنگ جهانی دوم اولین و یگانه کشوری بود که از سلاح هسته ای در دو شهر ژاپن استفاده کرد که عواقب آن تا به امروز دامنگیر مردم ژاپن است. اسناد و شواهد حاکی از آن است که ژاپن در آستانه تسلیم بود و جنگ داشت خاتمه می یافت، اما آمریکا فقط برای زهر چشم گرفتن از سایرین دست به این جنایت هولناک زد.
آمریکا از جنگ جهانی دوم قدرتمندتر از همه قدرتها بیرون آمده و با استفاده از ضعف ملی انگلستان تمام امکانات وی را در خاورمیانه، خاور نزدیک و دور بدست گرفته و ناوگان خود را در خلیج فارس مستقر گردانید. با استفاده از این امکانات در جهان سوم سیاست تهدید و تطمیع را دنبال کرده، آنهایی را که می شد خرید، خریده و آنهایی را که تسلیم سیاست او نمی شدند با ترور، کودتا، تهدید و تحریم اقتصادی از سر راه خود برداشته است. طرح مارشال در اروپا و اصل چهار ترومن در خاورمیانه همه در خدمت هدف استراتژیک آمریکا بوده است.
اکنون آمریکا ۵٠٪ تولیدات جهان را در دست دارد و از نظر قدرت نظامی و با قرار گرفتن در رأس ناتو تقریباَ در تمام نقاط استراتژیک جهان حضور داشته و مبادلات اقتصادی بین الملی را در کنترل دارد. ذخائر ارزی و طلائی کشورهایی مثل عربستان و غیره در بانکهای آمریکا نگهداری می شوند.
ستاد فرماندهی اکثر شرکت های فراملیتی در آمریکا مستقر است. بدون رضایت آمریکا هیچ فن آوری استراتژیک از نقطه ای به نقطه دیگر قابل انتقال نیست. ورود عناصر بیگانه به حوزه نفوذ و بازار وی غیر ممکن می باشد.
از نظر سیاسی بعد از فرو پاشی اتحاد شوروی جهان به سمت یک قطبی شدن حرکت می کند و در رأس آن نیز آمریکا قرار دارد. احزاب حاکم بر کشور آمریکا با اینکه در متد سیاسی اداره کشور با همدیگر اختلاف نظر دارند، اما در هدف استراتژیک هیچ مخالفتی با یکدیگر ندارند. هر دو حزب (دمکرات، جمهوریخواه) با هر نیرو و با هر مقام و شخصیتی هر وقت که لازم باشد وارد مذاکره می شوند و یا با هر مقام و شخصیتی که لازم باشد متارکه می کنند. مثلاَ در مورد ایران با نبروهای مخالف (شاه پرستان، سلطنت طلبان و برخی گروه های چپ) در ارتباط هستند و چه بسا آنها را تحت حمایت خود دارند. از طرفی علیرغم جنگ مطبوعاتی بر علیه حاکمیت ایران با آنها در پشت پرده به مذاکرات نشسته و حتی به سازشهائی نیز می رسند.
به مسیحیت، اسلام ، یا به سایر ادیان، فرهنگها و مدنیت ها چک سفید ( تضمین دائمی) نمی دهند. از هر کدام، هر جا و هر زمان که ضرورت ایجاب می نماید استفاده کرده، هر وقت لازم دیدند آنها را می کنند. برای مبارزه ایدئولوژیک نیز همیشه کادر و امکانات لازم را حاضر و آماده دارند. مثلاَ وقتی که مسئله القاعده پیش آمد. از فردای آن کتاب هائی که حاوی تاریخچه تشکیل و نکات ایدئولوژیک القاعده بود منتشر کردند. بقول معروف تمام گزینه ها را حاضر و آماده در دست دارند.
دانشمندان علوم فنی ، اجتماعی ، سیاسی و ادبی را از تمام نقاط جهان جمع کرده و یا افراد صاحب دارائی را جذب می کنند. یعنی از هر نظر بهترین ها را در اختیار می گیرد.
بودجه علنی آمریکا یک رقم نجومی است. بودجه سرّی آن معلوم نیست، اما بازهم می شود حدس زد. تأمین عملیات اطلاعاتی و جاسوسی در وسعت جهانی معلوم است که برای آن تأمینات مالی عظیمی لازم است.
اکنون آمریکائی ها با تمام وجود تلاش می کنند که سیاست تک قطبی را در جهان مستقر ساخته و در رأس آن قرار گیرند. اما پیشبرد این سیاست بدول موانع هم نیست. اروپائی ها، روسیه و سایرین از این روند ناراضی هستند. هر چند که آنها از خود مخالفت قهر آمیز نشان نمی دهند.
اروپائی ها برای مقابله با این سیاست، اروپای واحد را سازماندهی می کنند. آنها مکان واحد اقتصادی و به دنبال آن پول واحد بوجود آوردند. اینک در تلاش سازماندهی ارتش واحد هستند. این به آن معناست که قدرت اقتصادی خود را با قدرت نظامی تکمیل کنند.
روسیه نیز بعد از فرو پاشی اتحاد شوروی و انحلال پیمان ورشو، تلاش می کند با کشورهای همجوار(چین، قزاقستان، قرقیزیستان و...) پیمان شانکهای را تشکیل داده و آنرا به یک پیمان نظامی ارتقا دهد. امکانات بالقوه در اطراف این پیمان وجود دارد. اگر این پیمان به نتایج دلخواه متحدان آن بیانجامد استعداد گسترش بیشتری خواهد داشت. در صورت تشکیل، این پیمان می تواند در مقابل پیمان آتلانتیک شمالی قد علم کند. بویژه کشورهائی که در این پیمان گرد آمده اند، امکانات مالی و اقتصادی فراوانی دارند و از نظر ژئوپولتیک نیز دارای اهمیت خاصی میباشند.
از این سیاست آمریکا کشور ایران نیز بی تأثیر نمانده است. در زمان شاه ایران در حوزه نفوذ آمریکا قرار داشت و بنابر این هر گونه سلاح و نیروگاه هسته ای در اختیار آن قرار می گرفت. اما اکنون جمهوری اسلامی ایران خارج از حوزه نفوذ وی قرار دارد. به همین خاطر خواه- ناخواه سیاست خارجی ایران با سیاست خارجی آمریکا استکاک پیدا می کند. حتی اگر ایران از سیاست های ماجراجویانه خود در خاورمیانه دست بردارد و یک سیاست معقول و همراه با عقل سلیم جای گزین آن سازد، باز مسئله یا بهتر بگوئیم مشکل حل نخواهد شد. انرژی هسته ای ایران از جمله آن داستانهاست. تا زمانیکه ایران سیاست خود را با سیاست آمریکا در یک راستا تنظیم نکرده است، این درگیریها وجود خواهد داشت و چه بسا ممکن است کار بجای باریکی نیز بکشد.

جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از ایران نه تنها می تواند از شرایط بین المللی استفاده کند، بلکه با اتکا به کشورهائیکه سیاست آنها با سیاست خارجی آمریکا در تقابل است می تواند امنیت ملی ایرا را تأمین کند تا در انزوای سیاسی قرار نگیرد.
علاوه بر سیاست خارجی سیاست داخلی خود را نیز بایستی با سیاست های متداول و معقول جای گزین نماید. بجای بگیر و به بندهای سیاسی، عدم توجه به حقوق و آزادیهای دمکراتیک و دخالت در امور شخصی و خانوادگی افراد جامعه به سیاست پلورالیزم، آزادی احزاب روی آورد. در کشور قوانین احزاب را تدوین و از همه گروهای اجتماعی و احزاب و سازمانهای سیاسی در راه ایران آزاد، آباد و مترقی استفاده نماید. در چهار چوب ایران فدرال به حق تعیین سرنوشت ملتها احترام بگذارد. پارلمانتاریسم بر مبنای احزاب و شخصیت ها عملی گردد تا اموال دولت و آقا زاده ها از این طریق مورد کنترل در آیند. در غیر این صورت آقا زاده ها بجای شاهزاده ها می نشینند، اوضاع اقتصادی وخیم تر می گردد و ثروت کشور در اختیار عده معدودی قرار میگیرد.
متاسفانه هم اکنون روشنفکران ناراضی یا سر از زندانهای اطلاعات در آورده و یا برای ابراز عقیده به رسانه های خارجی پناه ببرند و آنهائی که دستشان به دهانشان میرسد جلای وطن می کنند.
تکیه بر تمام اقشار مردم روستائی و شهری، طبقه کارگر، بازار، علمای دینی و علمی و زنان تنها راه مقابله با نابسامانی ها است. در غیر این صورت انرژی هسته صلح آمیز و یا قهر آمیز دردی را درمان نخواهد کرد.
گروه حاکم بر کشور نه تنها با دگر اندیشان مسئله دارد، بلکه با انحصار طلبی های ناروای خود با رهبران دینی نیز مسئله دارد. آن چنان قرائتی از اسلام ارائه می دهند که در هیچ کشور اسلامی وجود ندارد.
کشور ما ثروت طبیعی سرشاری دارد. از امکانات ژئولتیکی مناسبی برخوردار است. همسایه هایش بازارخوبی هستند. فقط با تنظیم سیاست منطبق با مصالح ملی و عقلانی است که بهره برداری از این ثروت سرشار امکان پذیراست. در صورت اتخاذ سیاست ماجرا جویانه و بدون در نظر گرفتن اوضاع جهانی و عدم تنظیم سیاست داخلی مناسب است که کشور سر از ناکجا آباد در می آورد و این ثروت مانند کشور عراق نصیب دیگران می شود، چه بسا ممکن است گلستان دیگری بر این کشور تحمیل شده و در درسنامه های کودکان دبستانی - دبیرستانی بعنوان تاریخ تدریس گردد.


(سایت فرقه دمکرات آذربایجان ایران)


 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت