راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

نیازمند کار تئوریک
درجهت تکامل جنبش هستیم
کيوان خسروی
 

بسياری نمی خواهند سخنی از انقلاب ويا درباره انقلاب بشنوند. لنين بدنبال انگلس به سه شکل مبارزه طبقاتی پرولتاريا پافشاری می کند. او درکنار مبارزه سياسی و اقتصادی به اهميت تئوريکی که به موفقيت آميز بودن دوشکل نخستين آن وابسته است, تاکيد می کند. انگلس می گوید که جنبش کارگری بايد طبق برنامه درهمه سه خطوط آن, هماهنگ و مرتبط با هم: در تئوريکی سياسی و به لحاظ عملی – اقتصادی مبارزه کند. اما هم آهنگی سه شکل مبارزه طبقاتی نه در وضع متوالی و هم نه در تابعيت و حرکت زنجيره ای و نه درترتيب آن عبارت است. يعنی پشت سرهم و يا يکی پس از ديگری. پيوند درونی واقعی آنها منطق ساختمان سازمان های انقلابی را هم در برنامه وهم درمناسبات تاکتيکی بوجود می آورد و وحدت انقلابی تئوری و عمل را تامين می کند.
تاکيد بر ضرورت و اهميت کار تئوريک بدان معنی نيست که اين مسئله درمقام اول دربرابر عمل قراردارد. اين بدان معنی نيست که دومی موکول به پايان اولی ميشود. چنين تقسيم بندی خصيصه خاص سوسياليسم اوتوپيک و يا آن سوسياليست هايی است که از اطلاع دقيقی درباره اسلوب درعلم اجتماعی برخوردارنيستند و ماترياليسم را فرانگرفته اند.
می توان گفت که شرايط کار تئوريک وعمل انقلابی بايکديگر درهم می آميزند وخود را دريک کار آنچنان که بطور دقيق کارل ليبکنحت سوسيال دمکرات آلمانی توصيف می کند« آموختن، تبليغ کردن و سازماندهی» نشان می دهد.
درميان نيروهای خارج کشور کم نيستند سازمان ها و گروه هايی که ديدی محدود درمسايل تئوريکی , سياسی و سازمانی دارند و درخرده کاری ها, پراکندگی ها و درتصادفی بودن ائتلاف ها, بسر مي برند. گروه ها و سازمان هايی که با هرگونه حرکت گام به گام مخالفت می ورزند ودرهمان حال از حالت انقلابی بودن فاصله می گيرند, غافل از آنکه تبليغات آتشين اين گروه ها وسازمان ها درميان جنبش خودانگيخته توده ها بازتاب نمی يابد و مورد پشتيبانی نيز قرار نمی گيرد.
چون اين نيروهای به اصطلاح «پيشاهنگ» درگذشته, خود درعدم کارآيی تئوريکی درمانده اند و هيچ گونه کمکی با سازکردن نغمه های گوناگون به تئوری های انحرافی درحال رايج در داخل کشور درمحافل روشنفکری ويا درمحافل دانشجويی نمی رسانند, که خود روزی بدان گرفتار بودند. با «لولوی مارکسيسم» به تنگ نظری ها درجنبش ياری می رسانند وبا تکرار و تقليد اصل واقعه تاريخی که خود روزی تراژيک بود, به کمدی مسخره ازکار درآمدن آن تلاش می ورزند.
اين بی توجهی و سهل انگاری برخی نيروهای سياسی جدی نسبت به جريان انحرافی درداخل, عدم اعتماد به تئوری انقلابی را باعث مي شود که با تجربه و آزمون جنبش های انقلابی جهان عجين است.
با توليد اين گونه کژانديشی ها نبايد از این سئوال آنها متعجب بود که چرا جنبش از پايين برنمی خيزد؟ زيرا ريشه های جنبش که بنيان آنرا تشکيل می دهد در عمق کندوکاو نمی شود.
بايد اين هنر را آموخت و توانايی آن را داشت که با شرايط تغيير يابنده دمساز شد و سازمان و يا گروه خود را نبايد به حساب مبارزات خيابانی بنياد نهاد و تبليغات عليه دشمن را تنها بر پايه مبارزه روزمره استوار کرد. از ميراث انقلابی انقلابيون گذشته که جمع بندی تجربه تاريخی احزاب طبقه کارگر و نيروهای انقلابی پيشرو است غفلت نکنيم .
بی ترديد آزمون های بسيار دشوار در پيش روست. بايد بتوان درجايگاه پيشاهنگ انقلابی با تئوری وعمل درست دربرابر ارتجاع وضد انقلاب سربلند و پيروز درآمد. ضد انقلاب آنجاست که اکنون حکومت آنجاست.
درک ساده انگارانه انقلابی گری خرده بورژوازی خطر مهلکی برای جنبش است که جنبش تاوان آن را درگذشته پرداخت کرده است.
نه تاريخ مسير همواری را طی می کند و نه انقلاب. هم اراده گرايی ذهنی گرايانه وهم برخورد عينی گرايانه به مسئله انقلاب و روند آن زيان بار خواهد بود و به بی تحرکی سياسی منجر خواهدشد. نبايد به اين شبهه دچار شد که چون قوانين عينی به سود ما عمل می کند, پس پيروزی از آن ما است.
تئوری انقلابی سودمندی خود را در روندهای عينی تکامل اجتماعی هنگامی بازتاب می دهد که با گرايشات اساسی تکامل تاريخی همسويی داشته باشد. عدم برخورد خلاق به تئوری منجر به بن بست عقيدتی خواهد شد.


راه توده 157 19.11.2007

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت