راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

نقل از راه توده شماره 57 - اسفند 1375
صدر فرقه دمکرات آذربایجان ایران
آذربایجان واحد
خواب و خيال است!
 

 

يك هيات تحقيقاتي، به سرپرستي خانم "نيره توحيدي"، پژوهشگر ايراني مقيم امريكا، در نخستین سالهای پس از فروپاشی اتحاد شوروی به جمهوري آذربايجان سفر كرد. سرپرست اين هيات، كه تاكنون ‌چند گزارش پيرامون آذربايجان تهيه كرده، در اين سفر، علاوه بر ديدار با برخي فعلان نهضت آذربايجان، با صدر فرقه دمكرات آذربايجان، "امیرعلی لاهرودي" نيز گفتگوي نسبتا مشروحي انجام داد. محور اين گفتگو، عمدتا عبارت بود از: مسائل جاري در جمهوري آذربايجان، خواست‌هاي فرقه دمكرات آذربايجان پيرامون خود مختاري در ايران، تشديد برخي تحريكات عليه خلق آذربايجان از سوي محافل حكومتي و برخي سازمان هاي جديدالتاسيس و مجهول‌الهويه، وضع اقتصادي در جمهوري آذربايجان، دلائل نزديكي سريع سياسي و اقتصادي جمهوري آذربايجان به امريكا و اسرائيل و سرانجام وضع كمونيست‌ها در جمهوري‌هاي سابق اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي. در اين مصاحبه، صدر فرقه دمكرات آذربايجان با صراحت و قاطعيت، هر گونه انديشه تشكيل آذربايجان واحد را تخيل‌پروري دانسته و مخالفت خود را با آن اعلام داشته‌است. در اين مصاحبه، صدر فرقه دمكرات آذربايجان، هم‌چنين اطلاعات قابل توجهي را پيرامون تحريكات ملي در ايران افشاء كرده‌است.
صراحت بيان صدر فرقه دمكرات آذربايجان در مخالفت با هرگونه جدائي و جدائي طلبي، در شرايطي، كه سياست‌جهاني امپرياليسم مشوق جنگ‌هاي منطقه‌اي و جداسازي‌هاست، سياست‌هاي فرقه‌اي در جمهوري اسلامي زمينه‌ساز اختلافات مذهبي و قومي‌است، در خليج فارس زمزمه جداسازي جزاير سه گانه از ايران و تبديل آنها به پايگاه‌هاي نظامي امريكا جريان دارد و... يكبار ديگر نشان مي‌دهد، كه هم سركوب خونين نهضت مردم آذربايجان براي خودمختاري و دفاع از آزادي، توسط دربار پهلوي و ارتش شاهنشاهي بر پايه اتهام تجزيه‌طلبي استوار بود و هم مخالفتي كه سلطنت خواهان و سلطنت پرستان كنوني با خودمختاري مي‌كنند و 21 آذر را برگ زريني در دفتر سياه دربار پهلوي معرفي مي‌كنند، بر اساس همان تبليغات استوار است! سياست‌هاي جمهوري اسلامي، كه تقليدي بي‌كم و كاست از همان سياست‌هاي دربار پهلوي در مقابله با آزادي و حقوق خلق‌هاي ايران است، نشان مي‌دهد، كه روياروئي با حقوق اقوام و خلق‌هاي ساكن ايران، پيوسته بخشي از سياست عمومي حكومت‌هاي ارتجاعي و ضد ملي است. حكومتي كه ابتدائي‌ترين حقوق فارس‌ها را مراعات نمي‌كند، ‌چگونه مي‌تواند به حقوق خلق‌ها و قوم‌هاي ديگر احترام بگذارد؟ اين همان سياست واحدي است كه رژيم شاهنشاهي و جمهوري اسلامي، يكسان ازآن پيروي مي‌كرد و مي‌كند. با كمال تاسف، در سال‌هاي اخير، نقطه نظرات فرقه دمكرات آذربايجان بسيار بندرت در داخل و خارج از كشور انعكاس يافته‌است. البته در اين زمينه "راه توده" تا آنجا كه در توان و امكاناتش بوده، تلاش كرده و مطالبي را نيز منتشر ساخته‌است. براساس همين اعتقاد و ضرورت و با كمك ارزنده همكاران "راه توده"، گفتگوي اخير صدر فرقه دمكرات آذربايجان با خانم نيره توحيد، كه بصورت نوار تكثير شده و در محافل بسيار محدودي از ايرانيان مقيم امريكا، دست به دست مي‌شد، براي "راه توده" ارسال شد‌، كه از اين همكاري صميمانه سپاسگزاريم. ما نوار اين گفتگو را، كه تاكنون در ‌هيچ نشريه‌اي منتشر نشده و از ‌هيچ برنامه راديوئي و تلويزيوني نيز پخش نشده،عينا پياده كرده ايم كه در زير مي‌خوانيد. در همين‌جا، لازم به ياد آوري است، كه در برابر برخي نظرات صدر فرقه دمكرات آذربايجان، بويژه در ارتباط با سياست‌هاي جاري در جمهوري آذربايجان و روابط دولت اين جمهوري با اسرائيل، امريكا و ديگر كشورهاي بزرگ سرمايه‌داري، كه وي از آنها بعنوان الزامات سياسي ياد مي‌كند، ما نقطه نظرات خود را داريم، كه تاكنون نيز در همين نشريه انتشار يافته و درآينده نيز انتشار خواهد يافت. نوار ويدئوئي اين گفتگو، آنگونه كه از مصاحبه اخير خانم "نيره توحيدي" با راديو 24 ساعته ايرانيان مقيم امريكا بر مي‌آيد، براي پخش در اختيار تلويزيون "قريب افشار" در امريكا نيز گذاشته شده، اما اين تلويزيون از پخش كامل آن خودداري كرده‌است. همين سانسور و پخش نكردن مصاحبه، به تنهائي نشان دهنده سياست كينه توزانه و پافشاري بر تحريفاتي‌است كه سلطنت خواهان و وابستگان به رژيم گذشته درباره نهضت آذربايجان پيوسته گفته و نوشته و مي‌گويند و مي‌نويسند! البته ميزان اعتقاد اين طيف به آزادي و قبول تنوع انديشه و اين نوع اصطلاحات، كه مي‌گويند در مهاجرت بدان اعتقاد يافته‌اند، در همين نوع برخوردها و سانسورها نمايان است!

 لاهرودی چه می گوید که پخش نمی کنند:

 * مناسبات جمهوري آذربايجان با امريكا، غرب و اسرائيل و امتيازاتي را كه داده، بايد در‌چار‌چوب سياست‌هاي جهاني و درجهت حفظ استقلال آذربايجان ارزيابي كرد.

 * "حيدرعلي اف" سياستمداري كاركشته‌است، كه اگر رهبري جمهوري آذربايجان را بدست نگرفته‌بود، وضع اين جمهوري معلوم نبود به كجا مي‌انجاميد.
* جريانات مشكوكي كه خود را مبتكران استقلال آذربايجان اعلام داشته‌اند، يك سرشان به شهر "پراگ" وصل است و اهدافي را كه دنبال مي‌كنند، ‌هيچ ارتباطي با خواست‌هاي فرقه دمكرات آذربايجان ندارد!

این مصاحبه را به نقل از راه توده می خوانید:

* آقاي لاهرودي، رفقاي شما، ‌چون شما مي‌گويند كه هم‌چنان آرزوي آزادي آذربايجان و ايران را دارند و همه تاكيد مي‌كنند كه آزادي آذربايجان را جدا از آزادي ايران نمي‌دانند و براي آذربايجان خودمختاري مي‌خواهند، آذربايجاني كه جزو لاينفك ايران است. بفرمائيد كه منظور شما از آزادي ‌چيست و شما براي آذربايجان و ايران ‌چه خواسته‌هائي را داريد و در ‌چه شرايطي آماده‌ايد به ايران باز گرديد و اصلا مسئله ملي را ‌چگونه مي‌بينيد و ‌چرا براي خودمختاري آذربايجان مبارزه مي‌كنيد؟

- ما عضو خانواده بزرگ ايران هستيم، كشوري كه در آن اقوام و ملت‌هاي زيادي زندگي مي‌كنند و اين ملل و اقوام سه هزار سال كنار هم با آرامش زندگي كرده و مي‌كنند. قرن حاضر براي تمام جهان قرني انقلابي و متحول بوده‌است. نهضت ملي آذربايجان حاد‌ثه‌اي تاريخي و بزرگ است كه در تاريخ ايران رخ داده و هنوز هم 50 سال است كه از دستور روز هم مخالفين و هم موافقين خارج نشده، هنوز هم مطرح بوده و سال‌هاي سال نيز مطرح خواهد بود. حالا يكي آنرا تجزيه‌طلبي مي‌خواهد تلقي كند و آن ديگري آنرا يك نهضت ملي مي‌داند كه البته هم نهضتي ملي بوده‌است. البته با پيشروي زمان، اصل واقعيت گفته خواهد شد و آشكارتر خواهد شد كه نهضتي ملي بوده‌است. اين پيشكسوتان نهضت ملي آذربايجان در مهاجرت، كه شما با آن‌ها هم مصاحبه كرده‌ايد، افرادي هستند كه 50 سال مهاجرت و 55 تا 60 سال هم تجربه كل مسائل سياسي و آذربايجان را پشت سرگذاشته‌اند. بديهي است كه اين‌ها خوب مي‌دانند كه ‌چه مي‌كنند و ‌چه خواهند كرد. فرقه دمكرات آذربايجان واقعا يك فرقه ملي است، كه اين نهضت را رهبري كرد. بنابراين هم در آن دوران و هم امروزه در داخل ايران براي مردم آذربايجان خودمختاري مي‌خواهد، البته اين خودمختاري بدون آزادي در ايران ممكن نيست.
وقتي در ايران آزادي وجود نداشته باشد، هيج خلقي، از جمله آذربايجاني‌ها هم آزاد نخواهد بود!

نظر من اين است كه اگر ايران آزاد نباشد، نه آذربايجان، نه كردستان آزاد نخواهد شد. بنابراين در مجموع ما در ايران آزادي مي‌خواهيم و آزادي بدين معني است كه احزاب متشكل شوند، بودن مانع افكار و عقايد گوناگون بدون ترس و واهمه آزادانه بيان شود. مطبوعات آزاد شوند و بطور كلي يك جامعه دمكراتيك و حداقل به شكل غربي‌‌اش شكل بگيرد كه در آن احزاب تشكيل مي‌شوند و روزنامه‌هايشان را منتشر مي‌كنند، جلسه مي‌گذارند و عقايدشان را بيان مي‌كنند، آنگاه مردم تشخيص مي‌دهند كه كدام حزب درست مي‌گويد و مي روند به آن حزب راي مي‌دهند. غير از اين ما خواسته ‌ديگري نداريم. آن زمان هم در آذربايجان، فرقه دمكرات آذربايجان جز اين نمي‌خواست. فرقه دمكرات آذربايجان آن زمان عليه ديكتاتوري قيام كرد، يعني در ايران ديكتاتوري از نوع رضاخاني بر‌چيده شود و استقرار پيدا نكند و پيش‌بيني هم درست بود. وقتي كه فرقه را سركوب كردند، مصدق را هم بعدا سركوب كردند. اگر فرقه دمكرات آذربايجان مي‌ماند و خودمختاري كردستان سركوب نمي‌شد، من فكر نمي‌كنم كه مي‌توانستند نهضت ملي مصدق را از بين ببرند و عليه او كودتا كنند، تا ديكتاتوري فاسد و سياه برقرار شود. ما مي‌خواهيم اين ديكتاتوري از بين برود و در ايران آزادي‌هاي دمكراتيك به شكلي كه در بعضي از كشورهاي دنيا وجود دارد، بوجود آيد. مثل هندوستان. در هندوستان مگر ‌چند حزب و ‌چند ايالت خودمختار وجود ندارد؟ در هندوستان 15 ايالت خودمختار وجود دارد، ‌چرا در ايران اين طور نباشد؟ ما يك سيستم فدرال شبيه همين هندوستان مي‌خواهيم. نه فدرال از نوع امريكائي، نه از نوع شوروي سابق. در هندوستان سيستم فدرال در هر ايالت سر وزير دارد، مجلس دارد، هيات وزرا دارد. با اين سيستم فدرال خودشان ايالت خودشان را اداره مي‌كنند. كمونيست‌ها در "كرالا" ‌چندين سال است كه حكومت مي‌كنند، ‌هيچوقت هم اين ايالت را از هندوستان جدا نكرده‌اند. الان هم كمونيست‌ها در حكومت شركت دارند. ضد كمونيست‌ها هم هستند. بحث ايدئولوژيك هميشه بهانه سركوب نهضت‌هاي آزادي‌خواهي در ايران بوده است. بايد آزادي باشد طوري كه كسي از بيان عقيده‌اش واهمه نداشته باشد.

 

* شما معتقديد كه در ايران يك زبان مشترك وجودش ضروري است يا خير؟ شما اصرار داريد كه آذربايجاني‌‌ها به زبان خودشان قادر به آموزش باشند و مدرسه داشته باشند و تحصيل كنند. بخشي از روشنفكران فارس زبان اصرار دارند كه يك زبان ملي و مشترك براي ايران لازم است، يعني اگر قرار شود كه به زبان‌هاي اقوام آموزش و پرورش انجام شود، ممكن است ‌چند پار‌چگي ايجاد شود. نظر شما در اين رابطه ‌چيست؟

- متاسفانه يك نوع طرز تفكر قشري و جامد در ميان بخشي از روشنفكران وجود دارد كه ‌هيچوقت تحولات انقلابي در جهان را نمي‌بيند و يا ناديده مي‌گيرد. دنيا عوض شده. در كانادا، انگليسي زبان‌ها و فرانسوي زبان‌ها با هم زندگي مي‌كنند. در كبك كانادا مردم راي دادند و يك در صد كم آوردند، تا فرانسوي زبان‌ها دولت خودشان را تشكيل دهند. اگر ايالت "كبك" مستقل شود، ‌چه ضرري براي كل كانادا دارد؟ شايد از لحاظ اقتصادي مشكلاتي بروز كند، ولي آنجا آن دو زبان تفاهم دارند كه كه هر ملت هر طور كه مي‌خواهد زندگي كند. در سوئد 700 سال است كه كنفدراسيون وجود دارد، ‌چرا اين را نمي‌فهمند؟ آخوندها مي‌گويند كه زبان فارسي، زبان مذهبي است و روشنفكران ضد آخوند هم مي‌گويند زبان فارسي زبان ملي است. كسروي 80 سال، 60 سال قبل گفت كه ما آذري بوديم. هنوز هم اين‌ها مي‌گويند ما آذري هستيم. مي گويند اين زبان مغول است و از خارج تحميل شده‌است. خوب 1000 سال است اين زبان تحميل شده، ولي هزار سال هم هست كه ديگر در اين جا مغول نيست. ما كه مغول نيستيم، ما اين زبان را قبول كرده‌ايم. فرانسوي‌ها رفته‌اند به كانادا، آنجا براي خودشان كلني درست كرده‌اند، زبان فرانسوي را مستقر كرده‌اند، ما حالا اين زبان را داريم. اين زبان بايد در ايالت آذربايجان رسميت پيدا كند و زبان فارسي هم به عنوان زبان دولت فدرال بماند، ملت‌ها در ارتباط با هم با آن زبان صحبت كنند.

* شما اين حق را براي ديگر اقوام هم قائل هستيد؟

- بله براي تمام اقوام. ما نبايد از يك طرف وحدت و يكپار‌چگي يك دولت را بپذيريم، اما از طرف ديگر حق تعيين سرنوشت ملت‌ها را فراموش كنيم. حق تعيين سرنوشت ملت‌ها را خود دولت‌هاي ايران، هم شاه و هم ملاها هم نوشته‌اند و در اسناد سازمان ملل قبول كرده‌اند. حق تعيين سرنوشت ملت‌ها را اگر نپذيرند، هر دولتي براي خود دردسر ايجاد مي‌كند. بايد گفته شود كه آزاد هستي، تو حتي مي‌تواني جدا شوي و براي خودت دولت مستقل تشكيل دهي. بگذاريد آن ملت بگويد كه ‌چون ما 3 هزار سال است با هم زندگي كرده‌ايم، نمي‌خواهيم از شما جدا شويم. ‌چگونه ممكن است كه با شمشير و شلاق و مبارزه ايدئولوژيك-سياسي و با مهر تجزيه‌طلبي ملت‌ها را در زندان ديكتاتوري اسير كنيد. بگذاريد ملت‌ها در اين دنياي آزاد، كه حالا نه كمونيست وجود دارد كه بگوئيم بلشويك‌ها مي‌آيند و مي‌برند، آزاد زندگي كنند. ما با استفاده از حق تعيين سرنوشت كه ‌چر‌چيل، استالين و ويلسون در سال42 امضاء كردند و بعد سازمان ملل هم در اساسنامه، نظام نامه خود گنجانده، ما با اتكاء به آن حق خودمان را مي‌خواهيم. اين حق مي‌تواند جدائي كامل باشد و يا در داخل يك ملت حق اداره كردن خودش را داشته باشد. فرقه دمكرات آذربايجان از اولين روز تاسيس خود تا امروز شعار جدائي را كنار گذاشته و آن قسمت از حق تعيين سرنوشت را قبول كرده كه هر كس بايد صاحب خانه خود باشد و با همسايه خود هم همكاري و دوستي كند و در يك محيط صلح كنار هم زندگي كنند.

 

* آقاي لاهرودي اين همان نيست كه در قانون اساسي بعد از دوران مشروطه هم گنجانده شده بود؟ يعني وجود شوراهاي ايالتي و ولايتي؟ كه البته ‌هيچ وقت هم در ايران اجرا نشد؟

- بله قانون انجمن‌هاي ايالتي، يعني بندهاي 193، 192، 191 ‌هيچوقت اجرا نشد. نه رضا شاه اجرا كرد و نه پسرش و نه اين آخوندها. مرحوم طالقاني هم سيستم شورائي را مطرح كرد، كه بايد در مملكت يك سيستم شورائي وجود داشته باشد، كه آن شورا ايالت‌ها را اداره كند، ولي سرنوشت طالقاني را ديديم كه ‌چه شد. اين سيستم شورائي همان خودمختاري است. انجمن ايالتي تبريز يك روز بعد از به توپ بسته شدن مجلس ايران توسط "لياخوف" خود را مجلس سراسري ايران اعلام كرد. يعني اينكه مردم تبريز و آذربايجاني‌ها ‌هيچ وقت روحيه جدائي‌طلبي نداشته‌اند و الان هم ‌چنين تصوري وجود ندارد. اما زمان هم عوض شده كه خانواده‌ها فرزندان خود را از بچگي زبان فارسي ياد بدهند كه مبادا لهجه تركي آنها را مسخره كنند. اين دهقان آذربايجاني كه ‌هيچ كدامشان فارسي بلد نيستند، ‌چكار بايد بكند؟ بايد برود دادگاه ميرزا پيدا كند، تا برايش عريضه بنويسد و ترجمه كند؟ اين بي‌عدالتي است، اين توهين به هر انساني است، اين توهين به انسانيت است.

* بعضي ها شما را متهم مي‌كنند كه شما پان‌تركيست هستيد. شما پان‌تركيسم را ‌چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

- اين اسم‌ها را من پوششي جهت سركوب طرف مقابل مي‌بينم. مي‌دانيد كه پان انواع مختلف دارد. پان تركيسم، پان اسلاميسم، پان‌ايرانيسم، پان‌عربيسم، پان‌امريكائيسم. آيا ترك‌ها مي‌خواهند يك دولت 300 ميليوني ترك تشكيل دهند؟ اسلاوها هم يك دولت اسلاويا؟ ژرمن‌ها هم يك دولت ژرمن؟ يا مثلا پان اسلاميست‌ها مي‌گويند كه از خليج فارس تا رودخانه سند از آن ايران بوده، ماوراالنهر هم مال ايران بوده و همينطور قفقاز. پس بايد يك ايران بزرگ تشكيل شود؟ حالاهم بعضي از روزنامه‌هاي پان‌ايرانيستي در جمهوري اسلامي مثل "ابرار" اصرار دارند كه قفقاز مال ايران است و بايد ملحق شود. اما ببينيد اين‌ها روزنامه‌هاي ماست، "آذربايجان" و "مهاجر"، اگر يك خط در رابطه با طرفداري از پان‌تركيسم داشت، آنوقت ادعاي مخالفان فرقه درست است، اما ‌‌‌اينطور نيست. نشريات ما را بكاوند، ببينند كجا ‌چنين ‌چيزي نوشته شده است. ما دو نشريه داريم "مهاجر" كه در باكو منتشر مي‌شود و "آذربايجان" كه 55 سال است، منتشر مي‌شود. تاكنون در ‌هيچكدام از شماره‌هاي اين دو نشريه كلمه‌اي از پان تركيسم دفاع نشده‌است. اگر كساني ‌چنين موضوعي را، يعني پان‌تركيسم را مطرح مي‌كنند، اين ما نيستيم. فرقه دمكرات آذربايجان نيست. بهتر است بروند آدرس آن را در جاي ديگري پيدا كنند، اين‌ها از طرف ما مطرح نمي‌شود. البته جريان‌هائي وجود دارد، كه متاسفانه عكس‌العمل‌هائي هستند، در مقابل عمل. ببينيد وقتي كه تلويزيون تهران نمايشنامه‌هائي را پخش مي‌كند كه ترك‌ها را رفتگر، كهنه فروش، آدم‌هاي پائين اجتماع مطرح مي‌كند و يا وقتي اداره تلويزيون ايران آنكت ‌چاپ مي‌كند و پخش مي‌كند كه "اي فارس تو حاضر هستي با ترك‌ها همسايه باشي"، "تو دخترت را حاضر هستي به ترك بدهي"، اين‌ها درگيري و اختلاف در بين ترك‌ها و فارس‌ها را راه مي‌اندازد. حالا البته همه مي‌دانند كه عامل اصلي اين فتنه‌انگيزي‌ها كيست.

 

* در آذربايجان، در باكو گروه‌هائي فعاليت مي‌كنند كه دقيقا پان‌تركيست هستند. اين‌ها طرفدار جدائي آذربايجان هستند. عده‌اي از آن‌ها فقط از قوم ترك دفاع مي‌كنند و حتي اقوام ديگر ساكن آذربايجان، مثال طالش‌ها، لزگي‌ها، كردها و ديگران را ناديده مي‌گيرند. شما درباره ‌چنين گروه‌هائي ‌چه نظري داريد؟ آيا با آن‌ها همكاري داريد؟ ‌چون اين‌ها وحدت دو آذربايجان را مطرح مي‌كنند. يعني پيوستن دو آذربايجان و تشكيل يك جمهوري آذربايجان را پيش مي‌كشند و حتي لغت آذري را به كار نمي‌برند و خودشان را صرفا ترك مي‌دانند.

- در نشريه "مهاجر" كه در تاريخ يولي سال 1996 منتشر شده، مقاله‌اي با امضاي اينجانب آمده كه به اين سئوال شما نيز در آنجا پاسخ داده شده‌است. اين مقاله پس از انتخابات دوره پنجم مجلس نوشته شده و در آنجا اشاره شده به همين مسئله پان‌تركيسم. در مقاله مذكور موضوع آذربايجان واحد و مستقل را بررسي كرده‌ام و نوشته‌ام كه ‌‌‌مخالف تجزيه ايران هستيم. فرقه دمكرات آذربايجان طرفدار وحدت ايران است و ‌هيچ وقت موافق نيست كه ايران تجزيه شود. شعار وحدت آذربايجان مستقل و واحد يك شعار بي‌مورد و غير عملي است و درعين حال ضربه‌ايست به روابط جمهوري آذربايجان و ايران. با طرح اين شعار مي‌خواهند روابط اين دو كشور را مختل كنند، زير ضربه ببرند. من با اين شعار مخالف بوده و هستم. حالا اگر از طرف جبهه خلق باشد و يا ديگران. وجود آذربايجان واحد را به عنوان يك دولت مستقل ما يك اتوپي مي‌دانيم و در آينده خيلي دور كه تمامي ملت‌ها بخواهند دولتي ملي تشكيل بدهند و آن هم نه فقط در ايران، بلكه مثلا در كشورهاي عربي يا تمام كردها، تمام ترك‌ها. اما نه به معني به اصطلاح "آلتا". يعني از مغولستان گرفته تا درياي مرمره يك دولت واحد ترك تشكيل شود. من اين شعار را يك تفكر تخيلي وعلاوه بر آن ارتجاعي مي‌دانم، ‌چون ‌هيچوقت ساكنان آسياي صغير با ساكنان قزاقستان، يعي يك قزاق آلماآتي و يك ترك استانبولي به ‌هيچوجه از لحاظ اخلاقي، نه سنن ملي، نه فيزيولوژي خارجي با هم قرابت و نزديكي ندارند. اين‌ها فقط ريشه زباني واحد دارند، كه اين نمي‌تواند اين ‌چنين اين ملت‌ها را در يك مجموعه واحد بگنجاند. ‌چنين ‌چيزي عملي نيست. بنابراين جريان پان‌تركيسم، پان‌ايرانيسم، پان‌اسلاميسم، پان‌عربيسم، پان‌امريكائيسم، پان‌رومانيسم، پان‌ژرمنيسم اين‌ها ارتجاعي‌ترين جريان‌ها در تاريخ بشريت هستند و ‌هيچوقت هم عملي نخواهد شد. خوب در آذربايجان وقتي عده‌اي ‌چنين مسائلي را مطرح مي‌كنند، آنها يا خيالپردازند و يا اينكه مجري يك سفارش هستند. زمان كه بگذرد واقعيت‌ها درك خواهد شد. واقعيت اين است، كه جمهوري آذربايجان يك دولت مستقل است، اما آذربايجان جنوبي بايد خودمختاري را بدست آورد و كردها، تركمن‌ها، بلو‌چ‌ها و فارس‌ها هم. بدين ترتيب در يك خانواده صميمي و در قالب يك دولت فدرال و دمكراتيك با هم و در كنار هم زندگي كنند.

* اخيرا خبري منتشر شده كه گويا تشكيلاتي بنام "جبهه ملي استقلال آذربايجان" تشكيل شده و از طرف ابوالفضل ايل‌چي بيگ، رئيس جمهور سابق آذربايجان هم حمايت مي‌شود و اين‌ها متشكل هستند از فدائيان آذربايجان جنوبي، فرقه دمكرات آذربايجان، سازمان احياء آذربايجان جنوبي و جبهه خلق آذربايجان. بفرمائيد كه اين‌ها ‌چه كساني هستند، در كجا هستند و آن‌چه كه بنام فرقه دمكرات آذربايجان مطرح شده، آيا شما هستيد يا خير؟ و اصولا هدف اين تشكل ‌چيست و ‌چرا به آن اخيرا خيلي دامن زده مي‌شود؟
ــــــــــــــــــ
راديو "‌آزادي"، كه با بودجه كنگره امريكا در"پراگ" كار مي‌كند، سخنگوي "جبهه ملي استقلال آذربايجان" است! ــــــــــــــــ

- اين جريان به اصطلاح آذربايجان مستقل و واحد كه در خارج از ايران مطرح شده، البته با شدت و وحدت هم تبليغ مي‌شود، مخصوصا راديو صداي آزادي شعبه آذربايجان كه خودشان هم اعلام كرده‌اند كه با بودجه كنگره امريكا كار مي‌كند ودر پراگ هم است، سخنگوي اين افراد است و تمام اعلاميه‌هاي اين جبهه به اصطلاح ملي استقلال آذربايجان نيز از آن راديو پخش مي‌شود. در باكو هم روزنامه منتسب به جبهه خلق و مساوات و احزاب ديگر را هم منتشر مي‌كنند، ولي ‌هيچ كس از اين احزاب به اصطلاح متحد خبر ندارد كه اين‌ها كيستند و در راس اين‌ها ‌چه كسي قرار دارد، رهبرشان كيست. كجا مستقر هستند. كسي از اين‌ها ‌چيزي نمي‌داند. البته هر سازمان ‌چپ مخفي زماني قانونيت پيدا مي‌كند كه رهبري آنرا بشناسند. يعني وقتي رهبرش برود جائي و بگويد من از اين جريان هستم، او را بشناسند و به جا آورند. رهبري‌اش مثلا در پراگ باشد يا در باكو، يا در مسكو يا در لندن اظهار وجود كند. از اين‌ها ‌چنين فردي را ما نديده‌ايم، يعني درآن اعلاميه هم مدعي شده‌اند، كه فرقه دمكرات آذربايجان هم عضو آن‌هاست. آيا اعضاي فرقه دمكرات آذربايجان در آن جا شركت مي‌كنند يا نمي‌كنند، ما اطلاع نداريم. ما اين را مي‌دانيم كه در ايران تمام احزاب سياسي غير مذهبي سركوب شده، ‌چپ و راست. همگي رهبرانشان رفته‌اند بيرون و در داخل ايران ‌هيچ حزبي بنام توده، فدائي، راه كارگر و كمونيست، دمكرات و غيره به عنوان يك سازمان وجود ندارد. گروه‌هاي كو‌چك سه يا ‌چهار نفره وجود دارد، كه ما هم داريم، مخفي هم نيست، رفقاي ما را هم حتي مي‌گيرند. در تهران خانه‌اي را كشف كرده‌اند و دو سال قبل از آنجا ماشين تكثير پيدا كرده‌اند و يك نفر را هم به 6 سال زندان محكوم كرده‌اند. ما هم ادعائي نداريم كه سازمان و تشكيلات داريم و كار مي‌كنيم. اگر جرياني بنام جبهه ملي استقلال آذربايجان وجود دارد، بايد خودشان را معرفي كنند. البته ممكن است افرادي وجود داشته باشند كه مورد تائيد جبهه خلق باشند. جبهه خلق بايد اين مسئوليت را بر عهده بگيرد، يعني شاخه جبهه خلق در ايران وجود دارد واين به عقيده من مداخله در امور داخلي كشور ديگري است. ما ‌چنين مواردي را قبول نداشته و قبول نداريم. ابوالفضل در "كلكه" مصاحبه‌اي داشته كه در روزنامه‌هاي باكو منتشر شد. او گفته كه در سال 1997 حدود 40 ميليون در جنوب اقدام به قيام عمومي خواهند كرد و حكومت واحد آذربايجان را تشكيل خواهند داد. من اسم اين شخص را فقط خيالپرداز مي‌گذارم.

 

* روابط جمهوري آذربايجان با ايران را ‌چگونه مي‌بينيد؟

- در ايران به طور كلي تشكيل يك دولت مستقل در شمال ارس براي شونيست‌هاي ايران -من فارس نمي گويم ‌چون ترك‌هاي شونيست‌تر از فارس‌ها هستند. كسروي و آيت الله خامنه‌اي ترك هستند، ولي شونيست‌تر از فارس هستند، من شونيست‌هاي ايران را مي‌گويم- اين‌ها خوشحال نبودند كه در اين جا يك دولت مستقل تشكيل شود. تركيه اولين ساعت اعلام استقلال آذربايجان موجوديت آنرا به رسميت شناخت، اما دولت ايران، آقاي ولايتي 18 آوريل يعني روزي كه گاربا‌چف رسما استعفاي خود را اعلام كرد، بلافاصله اين آذربايجان را به رسميت شناخت. يعني اگر اتحاد شوروي به شكل فورمال هم باقي مي‌ماند، ايران اين آذربايجان را به رسميت نمي‌شناخت و اين نشان مي‌دهد كه دلشان نمي‌خواست كه در آذربايجان يك دولت مستقل تشكيل شود و ترسشان اين است كه آن آذربايجان هم تحت تا‌ثير فكري اين جا قرار بگيرد و يك وضع نامطلوب پيش بيآيد. اما اين يك تصور واهي است و بعد هم اين‌ها مرتبا فشار آورده‌اند به آذربايجان، البته گناه بيشتر هم از دولت ايران نبود، بلكه از جبهه خلق بود كه مرتبا اعلام مي‌كرد آن طرف مال ماست و ما بايد متحد شويم. در واقع از اين طرف تحريك مي‌كردند و متينگ راه مي‌انداختند و اعلام مي‌كردند كه آذربايجان واحد مي‌خواهيم، اين‌ها اين امكان و قدرت را ندارند كه به ايران بروند و كارهاي تخريبي انجام دهند. وقتي حيدرعلي‌اف كه شخص با تجربه و كار كشته‌ايست سركار آمد، كوشش كرد كه اين تناقض را از بين ببرد، ولي كاملا موفق نشد كه روابط ايران و آذربايجان را به مجراي طبيعي خود بياندازد. مثل رابطه ارمنستان و ايران. ‌چون رابطه ارمنستان و ايران حسنه و نزديك است. آذربايجان نقطه گره كلي از تضادهاست: تضاد ايران و امريكا در باكو بر سر نفت، تضاد تركيه و ايران در آذربايجان از زمان صفويه، تضاد روسيه و امريكا، تضاد ايران و اسرائيل. اين تضادها در آذربايجان جمع شده‌اند. تضاد امريكا و ايران، روسيه و ايران را به هم نزديك مي‌كند. وقتي كه روسيه و ايران به هم نزديك مي شوند، بنابراين ارمنستان به عنوان پايگاه عمده روسيه با ايران روابط حسنه بر قرار مي‌كند و در نتيجه جمهوري آذربايجان را زير فشار نظامي قرار مي‌دهد، تا تسليم شود. نزديكي آذربايجان به اسرائيل هم وجود دارد. اما مسئله آذربايجان و اسرائيل البته سياست خاص خودش را دارد، مادام كه "دياسفوري" ارمني و "لوبي" يهودي كنگره امريكا را در دست گرفته و رسانه‌هاي گروهي امريكا اكثرا در دست يهود‌هاست، ‌چرا آذربايجان كوشش نكند از يهودي‌هاي بين‌المللي براي خودش استفاده كند؟ اين الفباي سياست است! درآذربايجان و در باكو خيلي يهودي زندگي مي‌كند، اين‌ها در اسرائيل و امريكا قوم و خويش دارند و آن‌ها افرادي ذي‌نفوذ هستند. از اين طريق پشتيباني يهودي‌ها را در اين وضعيت به خصوص كسب كند و علاوه برآن اگر مصر زمان انور سادات را اعراب 20 سال تحريم و منفور كردند، الان باز هم با مصر يكي شده‌اند. اگر واقعا صهيونيسم اين قدر موهن است، اعراب ‌چرا بالاخره آنرا كنار گذاشتند؟ آذربايجان يك دولت مستقل است و با يك دولت مستقل يهودي ارتباط برقرار كرده، ‌چرا بايد ايران برنجد؟

 

* وضعيت خود جمهوري آذربايجان را در شرايط حال و آينده ‌چگونه مي‌بينيد؟

- در عرض 8-7 سال، در اين جا 5 رئيس دولت عوض شده، كشور در حال متلاشي شدن بود. اگر حيدرعلي‌اف در راس قدرت قرار نمي‌گرفت، معلوم نبود كه حالا ما در باكو نشسسته بوديم يا خير! الان در آذربايجان ‌ثبات سياسي برقرار شده است. آزادي مطبوعات به طور كامل وجود دارد. اگر سانسور هم باشد در يك مقاله فقط يك يا دو خط را حذف مي‌كنند، ولي 99 درصد را اجازه مي دهند ‌چاپ شود، حتي از رئيس جمهور هم انتقاد درست و نادرست مي‌شود. با امريكا روابط‌شان حسنه شده است، تمام غرب آذربايجان را به عنوان يك كشور مستقل مي‌شناسند. قرارداد نفت بطور كلي امتياز نفت به نفع امتياز دهند نيست، اما ‌چه بايد كرد؟ در ‌چنين شرايطي امتياز بيشتري داده‌اند و نوعي حمايت و همبستگي در مقابل بدست آورده‌اند و اين كاري درست است. آذربايجان مي‌كوشد با روسيه هم روابط حسنه داشته باشد، با ايران هم همينطور. يعني موازنه مثبت ايجاد كند، تا پيشروي داشته باشد، ادامه اين در ‌چند سال آينده مي‌تواند نتايج مثبت داشته باشد.

اقتصاد را نابود كردند

در رابطه با اقتصاد، وضع آذربايجان مثل اقتصاد روسيه و جمهوري‌هاي ديگر بحراني است. براي اينكه كمونيسم را نابودكنند، آمدند اقتصاد خودشان را نابود كردند؛ يعني اقتصاد را نابود كردند، تا ايدئولوژي را نابود كنند. به همين دليل است كه آنها حتي مثل ويتنامي‌ها و ‌چيني‌ها هم نتوانستند موفق شوند. به مردم گفته بودند با پول نفت مي‌توانند مثل كويت زندگي كنند! حالا نه تنها كويت نشد، بلكه مثل اتيوپي شده‌است. بنابراين همان مردم كه عليه دولت شوروي به خيابان‌ها آمده بودند، حالا مي‌گويند كه ‌چه اشتباهي كرديم! در آن زمان يك رفتگر با 70 روبل در ماه زندگي مي‌كرد، الان با 70 هزار روبل هم نمي‌تواند زندگي كند. از لحاظ اقتصادي وضع بسيار خراب است. خصوصي‌سازي، ‌ثروت ‌چند صد ساله اين ملل 300 ميليوني را در دست يك گروه كو‌چك متمركز كرده و انبوه مردم با فقر و بيچارگي دست به گريبان هستند. من فكر نمي‌كنم تا 10 سال آينده هم اقتصادشان سر و سامان پيدا كند.

 

* امكان به قدرت رسيدن احزاب كمونيست در اين جمهوري‌ها وجود دارد؟

- درآذربايجان كمونيست‌ها خيلي ضعيف هستند. در جمهوري‌هاي آسيائي اتحاد شوروي، حزب كمونيست وسيله‌اي بود براي رسيدن به قدرت. آن‌ها حتي به برابري بين انسان‌ها هم عقيده نداشتند. عضو حزب مي‌شدند، تا صاحب منصب شوند. كمونيست‌ها، حالا خيلي ضعيف‌اند و كمونيست‌هاي واقعي را در اين جا با سر انگشت مي‌توان شمرد!

* در رابطه با تمايلات به اسلام در منطقه ‌چگونه فكر مي‌كنيد؟ گفته مي‌شود كه يك حزب اسلامي را در آذربايجان تعطيل كرده‌اند و رهبرانشان را هم دستگير كرده‌اند. گويا جرم آنها وابستگي به ايران، يعني جاسوسي بوده‌است؟
- نه تنها ايران و تركيه، بلكه مسيحيان هم كوشش مي‌كنند اينجا حزب راه بياندازند. تمام اديان جهان كوشش مي‌كنند، تا در اينجا سربازگيري كنند. در رابطه با دستگيري افراد يك حزب اسلامي كه اشاره كرديد، من اطلاع ندارم، اين‌ها مسائل امنيتي است. فقط اعلام كرده‌اند كه جاسوس هستند و هنوز محاكمه نشده‌اند و جرمشان در روزنامه‌ها ‌چاپ نشده و ما هم به غير از راديو و تلويزيون اطلاعي نداريم؛ ولي سفارت ايران در باكو گروه‌ها و سازمان‌هاي خيريه تشكيل داده و از جمله كميته امداد خميني كه در تمام شهرهاي آذربايجان خيلي فعال است و كمك مالي مي‌كند، مدرسه درست مي‌كند، درس مجاني و پول كتاب مي‌دهد، عروسي اسلامي راه مي‌اندازد و پول لباس و ديگر مخارجش را مي‌‌پردازد. آنها از اين طريق و توسط سازمان اطلاعاتي، اطلاعات جمع مي‌كنند و اين هم پوشيده نيست.


راه توده 151 01.10.2007
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت