راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

نگاهی به مقاله خانم خراسانی
جنبش زنان
در راه
اصلاح سازمانی

سپیده دبیری
 

خانم نوشین احمدی خراسانی از بنیانگذاران تشکل "کمپین یک میلیون امضا" چند روزی است مقاله ای در باره مشکلات درونی این کمپین نوشته و باعث بحث های زیاد شده است. اگر خانم خراسانی در مقاله خود آنقدر حاشیه نرفته و در چند جمله "جان کلام" را نوشته بود، نه تنها دوستان و همکارانش، بلکه دیگران نیز سریع و راحت متوجه نظرات وی شده و به این ترتیب، این همه بحث حاشیه ای ایجاد نمی شد.
آنچه را خانم خراسانی نوشته ساده و کوتاه کنیم، می شود:
ما یک بار فعالیت حزبی و یا انجمنی و یا کانونی می کنیم و هر تشکلی نظر خاص خوش را دارد. یکبار هم، همگی با هم به این نتیجه می رسیم که یک کار مشترک بکنیم.
بازهم به زبانی ساده تر: همه احزاب و گروه ها و انجمن ها و کانون ها بر سر یک موضع مشترک و یا یک شعار مشترک می توانند جمع واحدی را تشکیل بدهند و درعین حال در انجمن ها و احزاب و گروه های خودشان هم فعال باشند. هم اهداف تشکل های خودشان را پیش ببرند و هم؛ همزمان در راه عام ترین و مشترک ترین موضوع و یا موضوعات مطرح روز، با هم همکاری کنند. نام این کار، عمل جبهه ایست. نوعی اتحاد بر سر عام ترین خواست مشترک و تفاهم بر سر یک روش کار عمومی در یک اتحاد و یا یک جبهه.
بازهم ساده تر اینکه "کمپین یک میلیون امضاء"  (البته این نام، حتی اگر نام یک جبهه باشد نیز نام روشن و بیان کننده اهداف یک مرحله از جنبش زنان نیست و برای توده زنان جامعه اسمی خارجی است و قابل درک و شناخت نیست!) همان جبهه مورد اشاره می توانست باشد و هنوز هم هست و همه انجمن ها و سازمان ها و کانون های زنان هم می توانند نمایندگانی درآن داشته باشند و کمپین را بصورت شورائی و البته بر محور اهدافی که برایش تعیین شده و می شود اداره کنند.
چون تشکل های زنان، عموما بر محور خواست ها و تنگناهای ویژه زنان ایرانی فعالیت می کنند و یک حزب و یا تشکل سیاسی با اهداف و برنامه سیاسی نیستند، اتحاد و جبهه تشکل های زنان هم کار سیاسی نمی کند، بلکه بر محور عام ترین و به روز ترین خواست فوری تشکل های زنان برای دفاع از حقوق اجتماعی آنها متمرکز است.
آنچه که خانم خراسانی می گوید و تا حدود زیادی همین نکته مورد اشاره را تائید می کند، آنست که کمپین از ابتدا باید هویت تشکل های زنان را به رسمیت می شناخت و استقلال عمل آنها را می پذیرفت و سپس در کمیپن نیز همین تشکل ها بصورت جبهه ای و بر محور یک شعار یا یک برنامه فعالیت می کردند. این که در آن تشکل ها، افراد با گرایش های سیاسی و یا حتی وابستگی سازمانی و حزبی فعالیت داشته باشند یا نداشته باشند، امری است مربوط به خود آن تشکل ها، اما اینکه در جبهه مورد بحث باید نمایندگانی از آن تشکل ها حضور داشته باشند همسو و همآهنگ با معیارهای جبهه – کمپین-، بعنوان مثال عدم وابستگی به احزاب و سازمان هائی که موضع گیری های آن احزاب و سازمان ها می تواند جبهه را زیر ضربه حکومتی ببرد، امریست که باید شورای جبهه در باره آن تصمیم می گرفت و بگیرد.
تنها نکته ای که مقاله خانم خراسانی را پیچیده تر از گم شدن در دالان پیچ در پیچ و بلند آن مقاله می کند، این پیشنهاد ایشان است که کمپین باید دفتر نمایندگی در تشکل های زنان می داشت. یعنی ایشان هرم یک کار سازمانی شناخته شده جهانی را که حداقل 150 سال سابقه عمل دارد وارونه مطرح کرده است. بدین شکل و تعبیر که کمپین نباید در تشکل ها دفتر می داشت و یا داشته باشد، بلکه برعکس، این تشکل ها بودند و هستند که باید نمایندگانی در شورای رهبری کمپین می داشتند و داشته باشند و کمپین بصورت جبهه ای عمل می کرد و بکند. یک مثال ساده دراین مورد می زنم. مثلا اگر سازمان و یا واحد زنان جبهه مشارکت، بخش زنان دفتر تحکیم وحدت، جامعه زهرا، تشکل خانم اعظم طالقانی و یا حتی واحد زنان موتلفه اسلامی خواستند بر سر مخالفت با لایحه باصطلاح حمایت خانواده و یا چند همسری با کمپین همکاری داشته باشد، کمپین باید یک دفتر در محل تشکل آنها بزند و یا برعکس نماینده و یا نمایندگانی از طرف آن تشکل ها باید در کمپین حضور یابند و فعال شوند؟

به این ترتیب، هرمی را که خانم خراسانی طرح می کند، اگر با یک دستکاری کوچک برگردانیم و آن به جای آنکه روی سر قرار دهیم؛ روی پایش قرار دهیم، ـ آنوقت پیشنهاد و طرحی دقیق عنوان شده و بر مبنای آن می توان پیش رفت. دیر هم نشده و جنجال بیهوده هم نباید راه انداخت و آجر از زیر پای فعالیت و جان کوشی زنان هم نباید کشید. دستآوردهای دو سال اخیر را باید به کلیت حضور زنان در عرصه اجتماعی ایران در 30 سال گذشته پیوند زد و جلو رفت.
آنچه خانم خراسانی در مقاله اش طرح کرده، نه بحثی درجهت تفرقه است، نه درجهت تخریب و نه ناشی از ضعف، بلکه تلاشی است درست، برای به قامت کردن ستونی که پایه هایش کمی کج گذاشته شده و بسرعت می توان آن را راست کرد. به آن شرط که به اصول اولیه کار سازمانی بازگردیم و جنبش زنان و تشکل های در صحنه زنان را نکشانیم به بحث های کشدار و حکومت پسندی که خشت خشت، زیر پای ستون را خالی می کند و نتیجه همان می شود که با دستگیری و پیگردهای امنیتی در جستجوی آن هستند. یعنی فلج شدن جنبش زنان. کاری که تا حدود زیادی توانستند با دفتر تحکیم وحدت بکنند و نقشه تحمیل آن را به جنبش سندیکائی نیز دارند. نمونه هائی از همین نقشه و انگیزه را می توان در جریان یورش های مکرر به تشکل های ملی مذهبی در سالهای اصلاحات، یورش تبلیغی و اعلام انحلالی کنونی به انجمن صنفی روزنامه نگاران و حتی در مورد همین جمع های کوچک و دانشجوئی چپ جستجو کرد، که از بعد از دستگیری و آزادی شماری از آنها، حالا کارشان در سایت هائی که دارند شده مقاله نویسی و پاسخ گوئی به ایرادهائی که از یکدیگر می گیرند!

(با افزوده هائی از جانب راه توده- نقل از وب سایت "تهیه")

راه توده 188 02.08.2008

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت