راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

کمبود هفته
در جمهوری اسلامی
 

در روزهای گذشته و هنوز چند روزی از پایان هفته بسیج نگذشته بود که "دهه ولایت" در کشور آغاز شد. البته هفته بسیج خود چندی پس از هفته نیروی انتظامی بود که ان هم بدنبال هفته دفاع مقدس و هفته دولت برگزار شد. در این میان البته هفته های نیروی دریایی و هفته وحدت شیعه و سنی و هفته جانباز را نباید فراموش کرد. ترافیک برگزاری هفته و دهه آنقدر فشرده شده است که بتدریج در تقویم جایی باقی نمانده و چون بعضی هفته‌ها بر اساس ماه قمری و بعضی بر اساس ماه خورشیدی است ناگهان در طول یک روز چندین دهه و هفته همزمان در حال برگزاریست.
این "دهه ولایت" غیر از "دهه رضویه" است که از ولادت حضرت معصومه تا میلاد امام رضا را در بر می‌گیرد و این هر دو غیر از "دهه میلاد" امام رضاست که پس از میلاد برگزار می‌شود و هر سه اینها غیر‌از "دهه کرامت" خراسان رضوی است که جداگانه برگزار می‌شود. البته اینها را نباید با "دهه مهدویت" اشتباه کرد که از سوم شعبان میلاد امام حسن تا نیمه شعبان تولد امام مهدی است. و این دهه مهدویت غیر‌از "دهه شعبانیه" است. به اینها باید "دهه فاطمیه" و "هفته میلاد" امام صادق و "هفته نور" امام علی را افزود که البته این آخری غیر‌از "هفته غدیر" است. در این میان البته هفته زن و حضرت فاطمه نیز جای خود را دارد.
اگر هفته دفاع مقدس و هفته بسیج و هفته ارتش و هفته نیروی انتظامی و هفته نیروی دریایی را در کنار هفته دولت و هفته مجلس و هفته قوه قضاییه بگذاریم بتدریج مشکل کمبود هفته را در جمهوری اسلامی درک می‌کنیم. ما در اینجا نمی‌خواهیم به "هفته جانباز" و "هفته سلامت بهداری" و "هفته شهدا" و "هفته جهاد کشاورزی" و "هفته وحدت حوزه و دانشگاه" و "هفته پیوند اولیا و مربیان" و "هفته معلم" و... اشاره کنیم. مشکل کمبود هفته در اینجا نیز هست که در جمهوری اسلامی هر کاری را قبل از اینکه شروع کنند ابتدا هفته آن را درست می‌کنند. مثل "هفته مبارزه با ایدز" یا "هفته کارآفرینی" یا"هفته صنعت و معدن" یا "هفته مبارزه با مواد مخدر" یا "هفته مبارزه با سرطان" یا "هفته دانش و فن آوری" و مشابه آنها.
در این میان دو دهه دیگر نیز وجود دارند که وضعی جداگانه دارند. یکی دهه عاشوراست که ربطی به جمهوری اسلامی ندارد و از گذشته در کشور ما برگزار می‌شده و اتفاقا رونقی بیش از همه دهه‌های رسمی و فرمایشی ساخت جمهوری اسلامی دارد. دوم دهه فجر و سالگرد انقلاب است که می‌توانست دارای حدی از مشروعیت و پشتیبانی ملی باشد که این دهه هم سالهاست به دهه واژگون کردن تاریخ انقلاب تبدیل شده و وظیفه آن بی رنگ کردن نقش مردم و جانبازی گروه‌ها و احزاب سیاسی و حتی نظرات و دیدگاه‌های رهبر واقعی انقلاب شده است و بیهوده نیست که مردم بر آن نام "دهه زجر" گذاشته اند.

سوالی که پیش می‌اید آن است که این همه هفته و دهه چرا در کشور برگزار می‌شود و هدف از آن چیست؟
1- نخستین چیزی که کثرت این دهه‌ها و هفته‌ها نشان می‌دهد اقتصاد غیرمولد و بیمار کشور است. مراسم گوناگون و پرهزینه‌ای که در این هفته‌ها و دهه‌ها برگزار می‌شود فقط در چارچوب یک اقتصاد بیمار و غیرتولیدی قابل توجیه است. مثلا کافیست به هزینه‌های گزاف و بیموردی ناگاه کنیم که همین روزها و در همین "دهه ولایت" انجام می‌شود. چنانکه بنا به گزارش خبرگزاری‌ها "مدیرعامل بنیاد بین المللی غدیر از برگزاری ۱۱۰جشنواره غدیری در ایران و ۱۱۰ جشن غدیری در ۱۱۰ کشور جهان در ایام دهه ولایت" خبر می‌دهد. این عدد 110 از کجا امده است؟ به گفته آقای مدیرعامل بنیاد چون "نام حضرت علی به حروف ابجد عدد ۱۱۰ می‌شود اهدای ۱۱۰ سکه به ۱۱۰ شاعر معاصر که هر کدام ۱۱۰ بیت در شان غدیر سروده باشند و اهدای ۱۱۰ جایزه به ۱۱۰ نفر از کسانیکه خطبه غدیر را حفظ کنند از دیگر برنامه‌های بنیاد بین المللی غدیر در دهه ولایت" است. یعنی فقط با ایجاد یک دهه جدید بنام "دهه ولایت" مردم ایران در این تورم و گرانی و فشار و فقر باید این همه مخارج پوچ و از جمله هزینه برگزاری 110 جشنواره را در 110 کشور بپردازند که در آن ولایت اقای خامنه‌ای تبلیغ شود. کسی که از جیب مبارکش سکه در نمی آورد که به این و آن بدهد. اینها همه پول نفت و پول مردم است که در چنگ دولت است.
2- نکته دوم آن است که در پشت هر یک از این هفته‌ها و دهه‌ها یک و گاه چند نهاد برگزار کننده و بنیادهای اقتصادی و مالی خوابیده است. برگزاری این هفته‌ها و این دهه‌ها بعهده ستادها و بنیادهاست. این ستادها بدین عنوان پول خرج می‌کنند و پول جمع می‌کنند و نه تنها از بودجه دولتی و بیت رهبری یعنی پول نفت استفاده می‌کنند، بلکه بعنوان کارخیریه و برگزاری هفته و دهه بخش مولد جامعه یعنی کارخانه‌ها و معادن را در اختیار می‌گیرند یا در سهام آن‌ها شریک می‌شوند. بسیاری از آنها هم اکنون بنیادهای عظیم سرمایه گذاری هستند.
3- خود این مسئله بیانگر پیامدهای اجتماعی ویژه خود است. یعنی از یکسو نشان می‌دهد که یک گروه وسیع انگلی و بیکاره برای سازماندهی بوجود آمده است که کارش برگزاری جشن و جشنواره و ستاد و دهه و هفته و مشابه آنهاست و باری است بر دوش ملت و اقتصاد کشور. از سوی دیگر این گروه که همه ابزارهای تبلیغی را در دست دارد حامل یک تفکر ضد نیروهای مولد جامعه است.
4- اما همه اینها در بستر یک واقعیت عمومی تر انجام می‌شود و آن نیاز فزاینده رهبری جمهوری اسلامی به تبلیغات و سازماندهی است. در واقع ریزش نیرو از درون و جدا شدن مردم از حکومت با سرعت و ابعادی بیش از حد تصور پیش می‌رود. این ریزش نیرو و از دست دادن روحیه بویژه در مراسم رقت بار هفته بسیج امسال و سپس در تظاهرات دانشجویان بسیجی دربرابر سفارت عربستان و دفتر نمایندگی مصر در تهران و در صدر آنها مراسم به غایت فرمایشی و دستچین شده در سخنرانی 16 آذری رهبر در دانشگاه علم و صنعت خود را نشان داد. در این شرایط حکومت با برگزاری مداوم دهه و هفته و جشن و جشنواره، از یکسو، و مانوور و عملیات رزمی و بسیجی و انتظامی، از سوی دیگر، می‌خواهد ته مانده نیروهای خود را فعال نگه دارد و در عین حال حکومت را دارای پشتوانه مردمی وانمود کند. در اساس این نیاز به تبلیغات است که حکومت را وادار کرده تمام روزها و هفته‌های سال را به جشن و مراسم و عزا و بزرگداشت تبدیل کرده و مدام از این طریق و تحت عنوان این هفته و آن دهه نانی در سبد عده‌ای نشانده و اندک نیروی باقی مانده خود را حفظ و فعال کند و به نمایش بگذارد. تبلیغاتی که بتدریج دارد به شیوه‌های معروف به گوبلزی نزدیک می‌شود. چنانکه در شرایطی که بسیج چنان روحیه از دست داده است که برای تظاهرات در مقابل سفارتخانه‌ها 200 نفر را نمی‌تواند جمع کند فرمانده سپاه پاسداران از سازماندهی 12 میلیون بسیجی سخن می‌گوید.



راه توده 207 22.12.2008

 


 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت