راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

فوتبال ایران
زیر مشت و لگد
تیم احمدی نژاد

 

مصاحبه ای که می خوانید، با یکی از کارشناسان و دست اندرکاران ورزش ایران انجام شده است. این گفتگو در تهران انجام شده و به همین دلیل از ذکر نام وی معذوریم و از مصاحبه کننده نیز نهایت سپاس را داریم که آن را جهت انتشار با تاکید خود وی برای "راه توده" ارسال داشته است.

- مسابقات مرحله دوم انتخابی جام جهانی 2010 تمام شد و تیم ملی ایران به مرحله بعد راه پیدا کرد. اكنون چه پیش خواهد آمد؟
- در مرحله بعد 10 تیم در دو گروه 5 تایی برای مسابقات انتخابی جام جهانی 2010 با همدیگر رقابت خواهند كرد. از هر گروه دو تیم مستقیما صعود می کنند. و یک تیم هم با نماینده نیوزلند مسابقه خواهد داد. یعنی در مجموع 5 تیم از آسیا و اقیانوسیه برای مسابقات قهرمانی جهان در آفریقای جنوبی انتخاب خواهند شد.
- بنظر شما تیم ملی فوتبال ایران اكنون در چه وضعی قرار دارد؟
- از زمانی که برانكویچ از مربی گری كنار گذاشته شد، یعنی از دو سال پیش فوتبال ایران در مسئله انتخاب مربی و در نتیجه اعضای تیم ملی دچار نابسامانی است. ابتدا قرار بود آقای امیر قلعه نویی بعنوان مربی تیم ملی انتخاب شود ولی ایشان بعد از شكست در مسابقات آسیائی از كار برکنار شد، بدون اینكه رسما اعلام شود یا مربی جدیدی برای تیم ملی تعیین شود. در مجموع به نظر من قلعه نویی کارنامه بدی هم نداشت.
پس از بركناری عملی قلعه نویی تا مدتی اصلا معلوم نبود كه تیم ملی ایران بالاخره سرمربی دارد یا نه. تا اینکه مسابقات انتخابی جام جهانی باعث شد که سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال ایران با همدیگر 5 نامزد برای سرمربی گری تیم ملی انتخاب کنند که بعدها معلوم شد كه همه اینها یك بازی و نمایش بوده است.

- یعنی از اول معلوم بود چه كسی قرار است سرمربی شود؟
- شاید از اول معلوم نبوده و هنوز توافق بر سر مربی بعدی نشده بود ولی از اول معلوم بود كه مربی بعدی تیم هیچكدام از این 5 نفر نیستند. مثلا یكی از این 5 نامزد افشین قطبی بود که از امریکا به عنوان سرمربی تیم پرس پولیس آورده شد و تیم پرس پولیس را بعد از مدت ها به مقام قهرمانی لیگ برتر فوتبال ایران رساند. ولی بعدا معلوم شد که مذاکرات فدراسیون فوتبال با آقای قطبی همه نوعی نمایش بوده و از اول هم قصد نداشتند او را بعنوان مربی تیم ملی انتخاب کنند. یعنی از همان اول مشخص بود که می خواستند کسی را انتخاب کنند که دربست در اختیار آنها باشد.
- یعنی در اختیار چه كسانی باشد؟
- ریشه مسایل و بخشی از درگیری های كنونی بر می گردد به رقابت هایی كه میان احمدی نژاد و قالیباف وجود داشت و وجود دارد. در آن موقع جناح طرفداران اقای احمدی نژاد قصد داشت علی آبادی را كه اكنون رییس سازمان ورزش است به عنوان شهردار تهران انتخاب كند. اما در شورای شهر رسول خادم كه قرار بود به علی آبادی یعنی نامزد احمدی نژاد رای دهد به قالیباف رای داد.
قالیباف شد شهردار تهران و علی آبادی بی کار شد و چون بی کاره شد، بنابر این دولت احمدی نژاد و گروه طرفداران اقای مصباح یزدی دست به کار شد تا یک شغلی برای اقای علی ابادی دست و پا کنند. قرعه خورد به سازمان ورزش ایران. ایشان شدند رئیس سازمان ورزش و بدین طریق به سازمان تربیت بدنی و سازمان ورزش یعنی کلا ورزش ایران یک ضربه سخت وارد شد. زیرا آقای علی آبادی نه اطلاعی از ورزش دارد، نه هیچ زمانی ورزشکار بوده و نه جامعه ورزشی ایران را می شناسد. ایشان آمده كه ورزش را در خدمت یك جناح سیاسی قرار دهد. صرفنظر از اینكه از این كار چه لطماتی به ورزش ایران وارد خواهد شد یا نخواهد شد. از زمانی كه او روی كار آمده جلوی فعالیت افراد صادق و خادم ورزش واقعا گرفته شده است. اكنون فرصت نیست كه وارد جزئیات این مسایل شوم ولی به طور کلی آقای علی آبادی اصلا در حدی نیست كه بخواهد یا بتواند كاری برای ورزش ایران انجام دهد. قصد دارد خودش را خیلی مردانه جلوه بده، نشان بدهد که از ورزش اطلاع دارد و به همین خاطر گاهی اوقات ژست های مثبت هم می گیرد. شایعاتی است كه می خواهد خودش را برای انتخابات ریاست جمهوری آینده آماده كند یا با ایجاد یك وجهه ای برای خود به نفع احمدی نژاد وارد میدان شود. خلاصه ورزش ایران شده است وسیله ای برای ارضای جاه طلبی های شخصی امثال علی آبادی یا رای جمع كردن برای احمدی نژاد. البته می دانید كه در آنجا صدها میلیارد تومان هم جابجا می شود و جنگ بر سر بالا كشیدن این پول ها هم به انگیزه های دیگر افزود شده است.
فوتبال و كلا ورزش ایران سالهاست كه با این وضع دست به گریبان است. ولی وضعی كه اكنون حاكم است و همه چیز شكل مافیایی به خود گرفته و شیرازه كل ورزش و بویژه فوتبال در حال از هم پاشیدن است در بدترین دوران ها ما چنین وضعی نداشته ایم. بخاطر دارم در دوره ای كه اقای غفوری فرد رییس سازمان تربیت بدنی بود سفری به كوبا كرده بود. در كوبا با فیدل كاسترو هم ملاقات كرده بود و كاسترو پرسیده بود مدرك شما چیست غفوری گفته بود من دكتر فن اوری هسته ای هستم. كاسترو گفته بود امیدوارم رییس سازمان اتمی شما دكترای ورزش نداشته باشد! ورزش ایران دست اینگونه افراد افتاده است. غفوری به اندازه كافی لطمه به جامعه ورزشی ایران زد. و آنچه امروز انجام می شود دنباله همان تخریب ها اما در مقیاسی به مراتب بزرگتر است. تمام تلاش هایی كه در دوران خاتمی توسط مهرعلیزاده رییس سازمان ورزش و صفایی فراهانی سرپرست فدراسیون فوتبال بود همه نابود شد. شما نگاه كنید مثلا زمانی كه استقلال قهرمان جام حذفی ایران شد همه بازیكنان را به وسط میدان اوردند تا دستجمعی نماز شكر بجای آورند. یا برعكس بخشی از بهترین بازیكنان ایرانی را بدلیل آنكه گویا در كره جنوبی ابجو خورده بودند برای همیشه از شركت در مسابقات فوتبال محروم كردند. حالا مسایل سیاسی هم به این موضوع افزوده شده است. نمونه ای از تاثیر سیاست های دولت احمدی نژاد و عملكرد فدارسیون كنونی و دایی و اطرافیان او در فوتبال ایران همین كه در همین چند روز اخیر كه تیم فوتبال ایران برای یك سلسله مسابقات دوستانه تداركاتی به اسپانیا سفر كرده بود و همزمان با این ازمایش اخیر موشكی تیم های چارلتون انگلیس و مالاگا و حتی تیم های محلی اسپانیا و چند تیم دیگر به شكل یك طرفه و توهین آمیز این دیدارها را لغو كردند و از دیدار با تیم ملی ایران به بهانه های مختلف و امنیتی و غیره امتناع ورزیدند. متعاقب همین خبرها تیم های استرالیا و ژاپن و بحرین نیز به بهانه نامناسب بودن زمان برگزاری دیدارها از مسابقه با تیم ملی امتناع كردند.
نتیجه آن شده است كه حالا تیم ملی ایران باید به دیدار با تیم های محلی مثل ساپیا یا فلان دسته سوم افریقایی مسابقه دهد.
- تكلیف انتخاب مربی تیم فوتبال چه شد؟
- بالاخره پس از فراز و نشیب هایی قرعه سرمربی گری تیم ملی بنام اقای علی دایی خورد. ولی اطلاع ایشان از فوتبال دنیا در همین حد است که زمانی خودش بازیكن بوده است. یعنی کلاس مربی گری ندیده و دانشی بیشتر از دیگر بازی کنان مطرح ایران ندارد كه بخواهد به فوتبال ایران ارائه بدهد. علی دایی بدین دلیل شد مربی تیم فوتبال چون از یكسو تابع مقامات بالاست و از سوی دیگر با تعدادی دیگر از بازیكنان شاخص تیم ملی اختلاف های شخصی دارد كه می شود از این اختلاف ها بسود برنامه های این جناح استفاده كرد. (توجه داشته باشید به نقشی که علی دائی امنیتی در جریان مسابقات فوتبال در بحرین و در زمان خاتمی ایفاء کرد و برد را تبدیل به مساوی همطراز باخت کرد تا در ایران مردم برای شادی بیرون نریزند! راه توده)
مثلا چه استفاده ای؟
ببینید! در ایران تعدادی بازیکن خوب و مطرح داریم كه بدلیل سلیقه اشان یا نظراتشان یا بخاطره نسبتا خوبی كه از سازمان ورزش ایران در دوران خاتمی داشتند ممكن است اینها بیایند و در این یا آن انتخابات از آقای خاتمی و یا اصلاح طلب ها پشتیبانی كنند. نه بدلیل سیاسی بلكه در واقع بدلایل ورزشی. از بازیكن فوتبال كاری بیش از این بر نمی آید كه مثلا بگوید من به فلان اصلاح طلب رای میدهم. طرفداران اقای احمدی نژاد اینگونه بازیكنان را كه اصولا سیاسی نیستند و هیچ گرایش سیاسی خاصی هم ندارند آدم های خطرناکی می دانند که باید از صحنه فوتبال یا ورزش ایران به کلی حذف شوند که مبادا چند رای به نفع فلان جناهی که با اینها نیست از طریق اینان بوجود آید. با بهانه های واهی عده ای را همان اول از تیم ملی كنار گذاشتند. مثلا علی کریمی را که یکی از بهترین بازی کنان ایران است به بهانه انتقاد از عملکرد سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال از حضور رسمی ملی محروم كردند. جالب اینجاست كه سازمان ورزش و فدراسیون فوتبال در دوران اقای علی آبادی انقدر خرابكاری كرده و افتضاح بالا آورده كه روزنامه ها هم دیگر جرات دفاع از ایشان را ندارند. در همین دوران اقای علی آبادی است كه ما برای نخستین بار در تاریخ فوتبال ایران چند سال پس از بركناری دادكان رییس فدراسیون فوتبال حتی نداشتیم و علی آبادی می خواست خود را بعنوان رییس فدراسیون فوتبال هم تحمیل كند كه كار حتی تا به تعلیق عضویت ایران در فدارسیون جهانی پیش می رفت. تا اینكه سرانجام علی آبادی ناگزیر شد كنار رود و فرد دیگری را بنام كفاشیان بر سر كار آورده اند. بنابراین حرف های علی كریمی چیز عجیب یا تازه ای نبود. ولی اینها دنبال بهانه می گشتند تا بتوانند علی کریمی را کلا از فوتبال ایران حذف کنند. چون یك بار در انتخابات ریاست جمهوری ظاهرا به یكی از اصلاح طلبان رای داده بود. خلاصه از او كینه داشتند. یكی از آن ژست های علی آبادی كه به آن اشاره كردم در همین مورد بود. یعنی پس از اینکه آقای سید حسن خمینی از سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال خواست که علی کریمی را به تیم ملی دعوت كنند آقای علی آبادی هم اعلام كرد که بله آقای کریمی بازیکن خیلی خوبیست و من از علی دائی خواهش می کنم كه وی را دوباره به تیم ملی دعوت كنند. و البته همه اینها هم یك ژست و یك بازیست. آمدن و نیامدن علی كریمی اصلا دست علی دایی نیست و دایی در آنجا مجری دستورهاست. الان اداره فوتبال ایران بدست مافیائی است که دولت احمدی نژاد هم در شکم آنست و اینها دوست ندارند افرادی که دانش فوتبال دارند و میتوانند برای فوتبال ایران مفید باشند ولی عضو و یا هوادار جناح احمدی نژاد نیستند در فوتبال ایران کوچکترین فعالیتی نداشته باشند.
- یعنی انتخاب سرمربی تیم فوتبال هم الان سیاسی و جناحی شده است؟
- بله دقیقا. مثلا نمونه افشین قطبی را در نظر بگیرید. افشین قطبی سال ها در خارج از ایران بعنوان آنالیزور یا تحلیل گر تیم کره جنوبی و کمک مربی تیم ملی کره جنوبی در کنار مربیان بزرگ دنیا مثل تیم وربیك یا ادوكات و هیدنیگز كه همه از مربیان درجه یك دنیا هستند در كنار آنان در نقش كمك مربی یا آنالیزور حضور داشته است. ایشان به ایران برگشت و سر مربی تیم فوتبال پرسپولیس شد و بعد از سال ها توانست تیم پرس پولیس را به تیم قهرمان لیگ برتر ایران تبدیل كند. این اقای افشین قطبی یکی از کاندیداهای سرمربی گری فوتبال ایران بود. کاندیداهای دیگری مثل كلمنته اسپانیایی و شفر آلمانی و امثال او هم بودند. بعد فدراسیون فوتبال ایران تصمیم گرفت که از 5 تنی كه بعدها بعنوان کاندیدای سرمربی گری در نظر گرفته بود و به آن اشاره كردم دعوت كند كه بیایند و برنامه هایشان را به فدراسیون فوتبال ارائه بدهند تا یکی از آنان انتخاب شود. اسم علی دایی در میان این 5 نفر نبود. این 5 نفر عبارت بودند از جلالی، مایلی کهن ذولفقاری نسب، افشین قطبی و امیر قلعه نویی. اینها برنامه هایشان را برای بررسی به فدراسیون فوتبال ارائه دادند. در این جمع سرانجام فدراسیون فوتبال با افشین قطبی به توافق رسید و قرار بود ساعت 4 بعد از ظهر پس از پایان مسابقه فجر سپاسی شیراز و پرس پولیس، مربی گری آقای قطبی اعلام شود. ولی قطبی زمانی که در شیراز بود می شنود که علی دایی به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شده است. از عجایب فوتبال ایران یكی همین است كه شما ظاهرا با یك فرد به توافق می رسید ولی نام فردی دیگر را بعنوان سرمربی اعلام می كنید.
- دلایل انتخاب علی دایی چه بود؟
- قبلا هم اشاره كردم. دلیلش قطعا این نبوده که آقای علی دایی وجه خوبی در صحنه بین المللی دارد و به فوتبال ایران می تواند خیلی کمک كند. آقای علی دایی به عنوان یکی از مجریان دستورهای جناح احمدی نژاد میتواند به رای آوردن این جناح شاید كمك كند ولی به ورزش ایران کمکی نمی تواند بكند. نمونه بارزش همین كه از همان آغاز و در موقع انتخاب اعضای تیم ملی، آقای دایی با حب و بغض نام تعدادی از کسانی که واقعا در ورزش فوتبال خادم مردم ایران و خادم ایران بودند در همان مرحله اول حذف کرد. آن هم بدلایل خیلی پیش پا افتاده و غیر منطقی مثلا به بهانه ضرب خوردگی کسی كه ضرب خورده نبوده یا اینکه فلان بازیکن به درد تیم ملی نمی خورد یک عده را از مسابقه با تیم امارات حذف کردند و علی کریمی را هم همانطور كه گفتم به بهانه انتقاد از فدراسیون فوتبال كنار گذاشتند. زیرا علی كریمی بعنوان یك ورزشكار بدرستی گفته بود این بدترین فدراسیون فوتبالی است كه تا كنون ایران به خود دیده است.
- ماجرای محرومیت علی كریمی سرانجام به كجا كشیده شد؟
- این محرومیت علی کریمی یا با موافقت علی دایی بوده یا خود وی این پیشنهاد را داده ولی مدعی بود كه فدراسیون فوتبال با من مشورتی نكرده و راسا علی كریمی را كنار گذاشته اند. و بعد گفت كریمی را دوباره می آورد به تیم ملی وهمه این كش و قوس ها ادامه داشت تا اینكه تیم فوتبال ایران توانست تیم امارات را ببرد و با این برد غائله را ختم كردند و بعد هم با پیروزی بر تیم سوریه دیگر حتمی شد که در مرحله بعدی از این بازیكنانی كه واقعا بدرد تیم ملی می خوردند دعوت نخواهد شد و اصلا منكر ضرورت حضور آنان شدند و گفتند ما چون در این بازی ها پیروز شده ایم معلوم می شود كه اصلا احتیاجی نداریم به امثال علی کریمی و دیگران.
بازیکنان جوانی مثل مبعلی که فقط به خاطر اینکه در یك بازی باشگاهی جرات كرد روی پای آقای علی دایی تكل برود و میان آن دو درگیری بوجود آمد از آن زمان ایشان از تیم ملی ایران حذف شد در حالی كه ایشان بهترین بازی کن خارجی امارات است. همین ماجرا را اقای مایلی كهن مطرح كرد و علی دایی از او شكایت كرد و كار به دادگاه كشید و غیره. این در حالیست كه بازیكنان متوسطی مانند مجید غلام نژاد یا ابراهیم صادقی، محمد پروین – پسر پروین – محمد نوری را به تیم ملی دعوت كنند كه البته من مخالفتی با این دعوت ندارم و باید از همه نیروها استفاده كرده ولی مسئله این است كه ایمان مبعلی در سطحی به مراتب بالاتر از این بازیكنان است و دعوت نمی شود. این مسائل همه نشان میدهد که وضعیت تیم ملی ایران كاملا گرفتار برنامه های اقای احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری آینده شده و همه اینها این کلا به ورزش ایران لطمه می زند.
- شما آینده فوتبال ایران را با توجه به انتخاب اقای دایی چگونه می بینید؟
- آقای علی آبادی، آقای کفاشیان و امثال آنها با آقای علی دایی قراردادهای میلیارد تومانی بسته اند. هم بعنوان دستمزد و هم بعنوان تامین پوشاك اعضای تیم های ملی عرصه های مختلف ورزشی از طریق كارخانه تولید پوشاكی كه علی دایی دارد.
البته دایی در زمانی که در تیم ملی ایران حضور داشت تا سال های قبل از جام جهانی 2006 بازیکن خیلی خوبی بود. اما در جام جهانی 2006 ایشان در حدی که در تیم ملی ایران بازی بکند واقعا نبود. ایشان حق شمار زیادی از بازیکنان ایران را خوردند و در واقع قبل از جام جهانی باید از تیم ملی ایران کناره گیری می کرد. ولی این کار را نکرد.
در مجموع واقعیت این است كه گروهی كه اكنون هدایت سازمان تربیت بدنی را در دست گرفته به هیچ عنوان طرفدار تحول مثبت ورزشی ایران نیست برعكس نتیجه كارشان نابودی ورزش ایران است. یك نمونه اش اصرار انهاست در مخالفت با اینكه خانم ها بتوانند آزادانه با لباس ورزشی در محیط ورزش حاضر باشند.علی دایی را هم بدلیل همین حرف شنوی او انتخاب كرده اند. در حالیكه با این پولی که به علی دائی میدهند میتوانند یک مربی حد اقل درجه دو بین المللی در سطح خیلی خوب استخدام كنند. ولی این کار را حاضر نیستند بکنند به خاطر اینکه از مربی خارجی دیگر نمی شود خواست كه فلان بازیكن چون طرفدار فلان جناح است یا فلان فرد نباید دعوت بشود چون به خاتمی یا اصلاح طلبان رای داده و نباید محبوب بشود و اینطور چیزها را كه نمی شود به مربی خارجی قبولاند. این حرف ها را علی دائی می فهمد ولی مثلا شفر آلمانی و كلمنته اسپانیای و حتی قطبی ایران این چیزها را درک نمی کنند یعنی اصولا برایشان قابل قبول نیست. می گویند آقا ما تیم ملی ایران را می خواهیم انتخاب بکنیم که برود در صحنه بین المللی و مسابقات خوبی ارائه بدهد. اینان برای آبروی خودشان هم كه شده تن به این جور مسایل نمی دهند.
یا مثلا فریدون زندی را كه در آلمان بزرگ شده و فارسی را نیز خوب صحبت نمی كند و در تیم ناشناخته قبرسی بازی می كرده است به اردوی تیم ملی دعوت میكنند و حتی بعنوان بازیكن ثابت از او استفاده می كنند. این در حالیست كه ایشان غالبا در بازی های تیم خود هم نیمكت نشین بوده و علی دایی نمی توانسته از سطح فوتبال او بر خلاف امثال مهدوی كیا یا هاشمیان یا كریمی اطلاع داشته باشد. باز هم تاكید من مخالف حضور اقای زندی در تیم ملی نیستم بحث بر سر معیارهای انتخاب اعضاست كه نشان می دهد این معیارها ورزشی نیست.
شما نگاه كنید موقعی كه تیم ایران در برابر سوریه پیروز شد مصاحبه ای با علی دایی كردند و او گفت من شب خواب دیدم كه یكی به من گفته برو قبر حضرت زینب را زیارت كن و قبر كنیز او را هم زیارت كن و دیگر با راحتی روی نیمكت بنشین و خیالت راحت باشد. دایی می گوید اگر من را در تلویزیون دیده باشید روی نیمكت چقدر ارامش داشتم. بنابراین ایشان با آن خوابی كه دیده بود و زیارتی كه قبر كنیز زینب را كرده بود می دانست تیم ایران برنده است و تاكتیك و آرایش تیم و غیره هم حرف مفت است. یعنی اگر 11 تا بزغاله را هم روی زمین بازی می فرستادند چون اقای علی دایی شب كنیز حضرت زینب را خواب دیده بود اینان بر تیم سوریه پیروز می شدند. این مدیریت و تفكر امام زمانی در عرصه ورزش است حالا حساب كنید همین تفكر در رییس جمهور و هیئت دولت هم حاكم است. به هر حال این رییس جمهور و این دولت و این سازمان ورزش چنین مربی را هم لازم دارد.
- وضع تیم ملی را در آینده چگونه می بینید؟
- در این سه بازی که تیم ملی ایران انجام داده یعنی با امارات و سوریه و كویت واقعا نشان می دهد که كادر مربی گری و فنی تیم ملی ایران فهم و شعور یک كادر مربی گری حداقل در سطح ایران را ندارد. یعنی حتی در خود ایران ما می توانیم كادری خیلی قوی تر از این داشته باشیم. این مسئله باعث میشود که فوتبال ایران چه از نظر باصطلاح تکنیکی چه از نظر تاکتیکی افت كند. در نتیجه و در طول زمان حتی آن افرادی را که الان خارج از تیم ملی مانده اند یعنی انتخاب نشدند اگر آنها را هم دوباره بیاورند داخل این تیم دیگر جا افتادن آن حتی در سطح آسیا سال ها طول خواهد کشید تا آن تیمی که سال 1998 و حتی سال 2006 داشتیم دوباره جمع و جورش بکنیم. در هر صورت بنظر من وجود آقای دایی در مقام سرمربی تیم ملی ایران فعلا یک پیام روشن دارد و آن این است كه طرفداران اقای احمدی نژاد قصد عقب نشینی از انتخابات ریاست جمهوری آینده را ندارند و حداقل تا آن زمان كوشش خواهد شد كه همه كسانی كه در فوتبال ایران یا ورزش ایران بنوعی مطرح و محبوب هستند و خطر آن هست كه به نفع مخالفان اقای احمدی نژاد از هر جناحی وارد میدان انتخابات شوند حذف كنند. بویژه در مورد فوتبال كه ورزشی بسیار پرطرفدار و بسیار پردرامد است و توجه به امام زمان به امام دلار هم وصل می شود. و این تنها به فوتبال هم محدود نمی شود. در کشتی هم مثلا به همین شکل بوده و حتی چهره هایی كه در یك دورانی در جناح آنان بودند مثل برادران خادم - رسول و امیر خادم – را حذف كردند. از همان موقع كه رسول خادم به جای علی آبادی به قالیباف رای داد، برادر ایشان آقای امیر خادم هم در تهران مورد غضب قرار گرفت. چنانكه در انتخابات مجلس كه در دوره گذشته جزو چند نفر اول بود در این دوره شد نفر شصت و خورده ای. خود او هم اعتراض كرد كه من بین نفر اول تا پنجم هستم چطور شد که رفتم شصت و پنجم. یعنی غضب اینها حتی طرفداران سابق خودشان را هم كه حالا به سمتی دیگر گرایش پیدا كرده اند گرفته است. و همه اینها بخاطر نگرانی از اینكه افرادی که در ورزش ایران فعالند و میتوانند سر منشا تبلیغ و رای شوند كنار روند و ضمنا به همه اینطور بفهمانند كه احمدی نژاد دست بالا را دارد و هر كس بخواهد بماند باید از او حمایت كند. آقای علی آبادی در یك كلام ماموریت دارد که ورزش ایران را احمدی نژادی كند.
- البته تیم كشتی هم در ایران محبوب است؟
- ورزش كشتی هم البته در ایران بشدت محبوب است ولی با فوتبال تفاوت خاصی دارد. در كشتی یك فرد مطرح است نه یك تیم. از نظر فنی كشتی شوخی بردار نیست. یا شما قابلیت دارید كه می مانید یا ندارید و شكست می خورید. در حالی كه در فوتبال یك تیم مطرح است كه از نظر فنی جای بازی روی ارزیابی تك تك اعضا را باز می گذارد. اما مسئله مهمتر این است كه در كشتی محبوبیت فردی مطرح است در حالیكه در فوتبال این تیم است كه صرفنظر از بازیكنان خود طرفداران خاص خود را دارد. مثلا طبق ارزیابی فدراسیون فوتبال جهانی تیم های پرس پولیس و استقلال پس از چند تیم درجه یك جهانی مانند رئال مادرید و بارسلون و مشابه آنان پرطرفدارترین تیم های دنیا محسوب می شوند. مسابقات این دو تیم را میلیون ها نفر در ورزشگاه ها و از طریق تلویزیون مشاهده می كنند. بنابراین جنبه سیاسی و مالی و تبلیغاتی فوتبال به كلی با كشتی متفاوت است و می بینیم دعواها هم بیشتر بر سر كنترل فوتبال است تا دیگر ورزش ها.


راه توده 186 21.07.2008
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت