راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

خلق "روس"
قدرت انقلاب را
به زحمتکشان
جهان نشان داد
ترجمه وتلخیص: کیوان خسروی
سایت حزب کمونیست کارگری روسیه
 


 

در روسیه امروز، از جمله در محا‌فلی که خود را اپوزیسیون و کمونیست می نامند، به اصطلاح «مسئله روس» را مجدانه مورد بحث قرار می دهند. برخی ها گویا توافق کرده اند که مسئله مورد نظر را به علت اهمیت آن تا حدی بر هرگونه مبارزه طبقاتی برتری دهند وهر برداشت طبقاتی نا لازم را انجام می دهند.
پیرامون این بحث های داغ، همه گونه بهره برداری و سوء استفاده ای می شود. اینکه مارکسیسم چون آموزش غربی است برای روسیه مضر بوده و انقلاب روسیه به رهبری لنین در عمل مارکسیسم نبوده، بلکه گسیختگی از آنست.
عوامفریبانی که مدعی اند بنیان گذاران مارکسیسم اصولا ضد روس های دوآتشه بوده اند و در ضمن به اظهارات بی طرفانه مارکس وانگلس درباره حکومت استبدادی روس ونقش آن درسرکوبی جنبش انقلابی دراروپا استناد می کنند.
پاسخ شایسته وقانع کننده به این نوع «دغلکاری ودروغ» سیاسی را مجله «اتحادشوروی» داده است. آنطورکه پاسخ مجله «اتحادشوروی» نشان می دهد و در آثار مارکس وانگلس نیزموجود است، حکایت از آن دارد که با چه امیدی آموزگاران پرولتاریای جهانی به روسیه و خلق روس نگاه می کردند، تا آنجا که تلاش کردند اوضاع کشور ما را عمیقا بشناسند. در این میان آنها حتی بویژه زبان روسی را فرا گرفتند.
ک.مارکس وف.انگلس دو نوع روسیه را بررسی کردند: روسیه اشرافی و بورژوازی بسیار ارتجاعی آن؛ روسیه دهقانی، روسیه پرولتری و انقلابی ( یک مارکسیست تنها چنین می تواند و باید به هرکشوری وهرخلقی نگاه کند).
انگلس می نویسد - «روسیه رسمی - تاکنون تکیه گاه و پناهگاه همه ارتجاع اروپا بوده است. ارتش روسیه – ذخیره همه ارتش های باقی مانده است که سرگرم سرکوب طبقه کارگر دراروپا است». نسبت به روسیه دوم انگلس با علاقه بسیار و امیدوارانه برخورد می کند وروس ها را «خلق کبیر و با قریحه» می نامد.
بنیان گذاران سوسیالیسم علمی برپایه تحلیل و پردازش پروسه هایی که در جامعه روس روی میدادند، به نتیجه گیری ظرفیت انقلابی عظیم پرولتاریای روسیه و دهقانان روسیه می رسند. آنها با اطمینان پیش بینی کردند که «انقلاب این بار درشرق، در دژ سابق و تا بحال دست نخورده و ارتش ذخیره ضد انقلاب آغاز می شود». ( ک.مارکس و ف.انگلس. نامه های منتخب 1947.ص 311)، ودوراندیشانه تاکید کردند که « این مسئله تاخیرناپذیرترین تحول ونقطه عطف در تاریخ جهان خواهد بود.( ک.مارکس و ف.انگلس. آثار .جلد 27.ص 80).

ک.مارکس وف.انگلس تا آخرین روزهای زندگی خود روسیه را همه جانبه وعمیق بررسی کردند و توجه بیش از حدی به اصطلاح « مسئله روسیه » مبذول داشتند و درمقالات، پژوهش ها و نامه های خود برای روسیه جای پراهمیتی را اختصاص دادند. به نوبه خود انقلابیون روس در تمامی مبارزات خود علیه استبداد تزاری از این نوشته ها حقایق لازم را بدست آوردند.
بنیان گذاران مارکسیسم در خلق روس نیروی مستعد سرنگون کردن استبداد تزاری را دیدند. انگلس نوشت: «دردرون خود امپراتوری روسیه عناصری هستند که بطور نیرومند روی تخریب آن کار می کنند» . اما گذشته از نیروهای انقلابی، انگلس آغاز نیروی ایجادگرانه را در روسیه یادآوری می کند. درنامه او به و.زاسولیچ درسال 1884 چنین سطوری وجود دارد: «اندیشه تئوریک و انتقادی که تقریبا بکلی ازمکاتب آلمانی ها دارد از بین میرود، ظاهرا جان پناه خود را در روسیه یافته است».
بنیان گذاران مارکسیسم بشدت مخالف ادعا های دروغین ایدئولوگ های طبقه حاکم اروپا در باره ناتوانی و بی استعدادی خلق روس نسبت به خلاقیت مستقل، درباره به ظاهر تاثیر خارجی ای که گویا حیات دولتی، اجتماعی و فرهنگی مردم روس را تعیین کرده، بودند.
انگلس و مارکس با اشاره به کاردوستی و دلیری مردم روس بویژه در لحظات خطر، می گویند «... روس ها را تیرباران کردن همواره آسان تر بود تا وادارکردن به عقب نشینی». برای زبان روسی احترام زیادی قائل بودند: «چقدرزبان روسی زیبا است! همه برتری زبان آلمانی را بدون خشونت وحشت انگیزآن دارد» .
اما تا پایان قرن هیجده تزاریسم روسی به گفته « کلاسیک ها» تبدیل به «تکیه گاه ارتجاع اروپا» شد. دردوره انقلاب سال های 1849- 1848، آنگونه که مارکس وانگلس اشاره می کنند، « نه تنها پادشاهان اروپا، بلکه بورژواهای اروپا مداخله روسیه را تنها چاره علیه تمرکز نیروی پرولتاریا یافتند. تزار در راس ارتجاع اروپا قرارگرفت».
مارکس با دقت آثار اقتصادانان روسی را مطالعه می کرد و از آنها بصورت وسیع اقتباس می کرد. مارکس ضمن کار روی جلد سوم «کاپیتال»، آنجا که به تئوری درآمد زمین دار از زمین رسید، تکامل و جهش کشاورزی روسیه را بررسی کرد.
انگلس توضیح داد: «دردوران تنوع شکل مالکیت زمین و استثمار تولیدگران زراعتی در روسیه، در بخش درآمد زمیندار از زمین، باید اهمیتی در حد بررسی نقش انگلیس در دوران پژوهش های کارمزدوری صنعتی برای آن قائل شد». نتیجه اینکه مارکس وانگلس در مطالعه عمیق مناسبات ارضی درروسیه به این نتیجه رسیدند که دهقانان در روسیه طبقه نیرومند انقلابی هستند که دراعماق آنها ذخیره بی پایان انرژی انقلابی نهفته است.
لغو اصول سرواژ درروسیه درسال 1861 ، طبق ارزیابی بنیان گذاران مارکسیسم، آشکارا غارت بیشرمانه و مطلق دهقانان توسط تزاریسم و ملاکین بود. دهقانان فرصت بازخرید زمین ها را بصورت زمین شخصی پیداکردند و درعین حال مالکین و دولت سرواژ فرصت کندن حدود دو میلیارد روبل از زمین را که بهای واقعی آن 544 میلیون روبل بود، گیرآوردند .
انگلس ضمن تشریح اشکال مختلف استثمار دهقانان در دوره پیش از رفرم، نتیجه گیری کرد: «خلاصه چنین کشوری دیگری وجود ندارد که در آن با همه وحشیگری های ماقبل تاریخ، جامعه بورژوازی پارازیتیسم سرمایه داری را تکامل بخشد، بویژه در روسیه، جایی که همه کشور و همه توده های مردم تحت فشار و به یوغ کشیده شده اند».
همه اینها به نظر مارکس و انگلس گویای نضج انقلاب در روسیه کشاورزی و پیدایش وضع انقلابی در سالهای 1861-1859 بود. جنبش دهقانی در روسیه در حکم ذخیره نیرومند انقلاب پرولتری درغرب بود. مارکس و انگلس توجه زیادی به پروسه تکامل صنایع بزرگ سرمایه داری داشتند. انگلس درسال 1875 از روسیه بمثابه کشوری که «جنبش کارگری آن آنگونه که معلوم است بطور عظیمی پیش رفته است، می نویسد».
آموزس سوسیالیسم علمی که توسط مارکس وانگلس بنیان گذاشته شد، در روسیه زمینه مساعد خود را یافت. ضمنا مارکس روسیه را در شورای عمومی انترناسیونال اول در نظرگرفته بود. در روسیه شکل گیری پرولتاریای صنعتی معاصر، رشد جنبش کارگری قرن با ایده های مارکسیسم، اتحاد و درآمیزی خودبخودی جنبش کارگری با ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر روی داد.
انگلس درسال 1885 نوشت: «من افتخارمی کنم به اینکه درمیان جوانان روسیه حزبی وجود دارد که صادقانه و بدون قید و شرط تئوری های اقتصادی و تاریخی عظیم مارکس را پذیرفته است و قاطعانه از همه سنن آنارشیستی و اسلاویان پرستی اسلاف خود بریده است».
آغاز قرن بیستم روسیه نکته گرهی و مرکزی همه تضادهای امپریالیسم شد. مبارزه در راه پیروزی انقلاب در روسیه، طبقه کارگر را به پیشاهنگ جنبش بین‌المللی انقلابی تبدیل کرد. مرکز جنبش انقلابی از پایان قرن نوزده از غرب به شرق انتقال یافت و در روسیه استوارشد.
درپیش نویس چاپ روسی «مانیفست حزب کمونیست» درسال 1882 مارکس و انگلس باز تاکید کردند «... روسیه حکم پیشقرآول جنبش انقلابی در اروپا را دارد». انگلس روز قبل از مرگ خود دوراندیشانه به پلخانف نوشت: «اگر شیطان انقلاب گریبان کسی را بگیرد، آن نیکلای دوم است».
اندیشه و آینده نگری مارکس وانگلس درباره بی پایان بودن انرژی انقلابی خلق روس، درباره نقش تاریخی روسیه، درباره اهمیت جهانی مبارزات کارگران و دهقانان روسیه علیه ستم فئودالی و سرمایه داری درمقیاس فوق العاده تری از آنچه بنیان گذاران سوسیالیسم علمی در دوره معاصر آنها میتوانستند احتمال آن را بدهند، تحقق یافت. اعتماد مارکس وانگلس دراهمیت فراوان بین المللی انقلاب روسیه درست از آب درآمد. با انقلاب در روسیه، اوج گیری انقلابی صدها میلیون زحمتکش همه کره زمین را فراگرفت.


راه توده 199 27.10.2008
 

 

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت