راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی تغییر مواضع آیت الله منتظری
ناشی از کدام اطلاعات است
اطلاعات تازه ای
درباره حوادث مهم
67- 68 بدست آمده؟
 

تغییراتی در مواضع اخیر آیت الله منتظری نسبت به آیت الله خمینی احساس می شود. در مصاحبه هائی که خبرنگاران و خبرگزاری های خارجی بمناسبت سی امین سالگرد انقلاب 57 با او کرده اند، وی برخلاف گذشته با احترامی توام با تائید آیت الله خمینی سخن گفته است. آیا اطلاعات جدیدی در باره حوادث آخرین سال حیات آیت الله خمینی به او رسیده است. آیا آیت الله توسلی رئیس دفتر آیت الله خمینی که سال گذشته هنگام سخنرانی اعتراضی در جلسه مجمع مصلحت نظام و دفاع از خانواده آیت الله خمینی سکته کرد و در گذشت، وصیت نامه و یا اسنادی در اختیار داشته که اکنون در اختیار آیت الله منتظری قرار گرفته و پرده ها را پس زده است؟ آیا در این اسناد اشاره به توطئه قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 و یا توطئه برکناری خود وی از روی سر آیت الله خمینی و به کارگزاری احمد خمینی شده است؟
این دو رویداد – قتل عام و برکناری- همزمان است با تشکیل مجلس تغییر قانون اساسی که در آن ولایت مطلقه گنجانده شد و اساسا معلوم نیست آیت الله خمینی در جریان آن بود یا نه؟ زیرا گفته می شود در یکسال آخر حیات آیت الله خمینی، به بهانه توصیه موکد پزشکان وی در جریان هیچ تصمیمی قرار نمی گرفت و همه امور با احمد خمینی همآهنگ می شد. و این درست همان یکسالی است که حوادث یاد شده در بالا طی آن روی داد. آیت الله خمینی در خرداد 68 فوت کرد، قتل عام زندانیان سیاسی در شهریور 67 سازمان داده شد و برکناری آیت الله منتظری نیز در همین دوران روی داد.
به مجموعه این دلائل است که تغییر مواضع اخیر آیت الله منتظری نسبت به آیت الله خمینی مهم و قابل درنگ است.
بلافاصله پس از مرگ مشکوک و ناگهانی سید احمد خمینی، راه توده اطلاعیه ای تفسیری پیرامون این مرگ ناگهانی منتشر کرد و در آن به نکاتی اشاره کرد که مخالفان و زخم خوردگان جمهوری اسلامی چندان به مفاد آن توجه نکردند و مرگ احمد خمینی را نه رویدادی با ابعادی که ما بدان توجه کردیم تلقی کردند.
آن اطلاعیه، امروز نیز خواندنی است و به همین دلیل بخش های زیادی از آن را دراینجا می آوریم و کسانی که مایل به خواندن تمامی آن باشند می توانند لینک pdf آن را در پایان این نوشته باز کنند.

مرگ ناگهانی احمد خمینی
حجت الاسلام «احمد خمینی»، فرزند آیت الله «خمینی» بدنبال یک سکته قلبی ناگهانی، در تهران درگذشت. حادثه چنان ناگهانی بود، که او فرصت نیافت کلامی به عنوان وصیت بر زبان آورد. سیستم عصبی، گوارشی، تنفسی و مغز او، در همان لحظات اول سکته از کار باز ایستاد و چند روزی که او در بیمارستان بسر برد، در واقع پیکری بی جان بیش نبود.
«احمد خمینی»، با آنکه فقط 49 سال داشت، پس از آیت الله خمینی، بی شک مطلع ترین شخصیت سیاسی – روحانیاز حوادث و فعل و انفعالات سیاسی- حکومتی پشت پرده 17 سال اخیر جمهوری اسلامی بود. او در کنار آیت الله «خمینی» و بدلیل ارتباطی که با همه دست اندرکاران حکومت در جمهوری اسلامی – پیش و پس از پیروزی انقلاب- داشت، به گنجینه ای از اخبار و اطلاعات پنهان و محرمانه می مانست که در صورت لب گشودن در باره هر یک از آنها، کفه قدرت کنونی در حکومت جمهوری اسلامی می توانست توازن شکننده خود را به صورت قطعی از دست بدهد.
«احمد خمینی»، با آنکه در سلسله مراتب روحانیت دارای موقعیت قابل توجهی نبود، اما دارای چنان وزن سیاسی بود که روحانیت ایران نتواند چشم خود را براین واقعیت ببندد. دیدار اخیر (چند روز پیش از حادثه) اعضای مجلس خبرگان رهبری با او در تهران، حکایت از همین واقعیت دارد.
پیوند نام «خمینی» به نام «احمد»، حضور پیوسته او در کنار پدرش در تمام تصاویر و فیلم های تلویزیونی و سرانجام وصیت پدرش در سپردن هر نوع اصلاح، تفسیر و تغبیر از سخنان و نوشته های آیت الله خمینی به وی، در مجموع به «احمد خمینی» چنان وزن و اعتباری بخشیده بود، که بتوان علت مرگ ناگهانی او را در این مجموعه جستجو کرد.
با مرگ ناگهانی «احمد خمینی» این گنجینه اطلاعات و قدرت، پیش از تبدیل شدن به یک لقمه گلوگیر سیاسی، برای همیشه در خاک مدفون شد.
فعالیت های سیاسی ماه های اخیر «احمد خمینی» در همان حدی که در مطبوعات حکومت، بویژه پیش از وقوع حادثه منتشر شده و اخبار منتشر نشده ای که در محافل سیاسی تهران و قم بر سر زبان هاست، نشانه هایی از درس آموزی سیاسی او از گذشته پر اشتباه وی دارد.
«احمد خمینی» تنها چند روز پیش از سکته ناگهانی قلبی، در یکی از دیدارهائی که اخیرا به سبک آیت الله خمینی و در همان حسینیه «جماران» مکرر شده بود، در باره رسیدگی به امور بازماندگان قربانیان جنگ با عراق، سخن از سرمایه داران زالو صفت بر زبان آورده و برای نخستین بار پیشنهادی را به میان کشیده بود و دیدگاهی را مطرح کرده و رسمیت داده بود، که صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی نه تنها آنرا به رسمیت نمی شناسند و حاضر به تحمل آن نیستند، بلکه در صدد فرصتی مناسب برای قلع و قم نهائی طرفداران آن هستند. او در این دیدار- در روز 14 اسفند- گفته بود: «... در حال حاضر، دو دیدگاه اقتصادی در جامعه وجود دارد. همان گونه که دو دیدگاه سیاسی وجود دارد. از صاحب نظران و متخصصان هر دو دیدگاه دعوت شود، تا نظرات خود را بیان کنند، تا معلوم شود، کدام درست و کدام غلط است. هر کدام غالب شد، همان سیاست دنبال شود و اگر هیچ کدام قانع نشدند، سیاست امروز دنبال شود. هر چند کسی منکر تنش هایی، که این سیاست بدنبال دارد نیست... همه مشکلات را به گردن امریکا و فشار غرب و عوامل خارجی گذاشتن درست نیست. مردم مسائل را می فهمند» (سلام 14 اسفند)
او در این سخنان، از تنش ها، در صورت ادامه سیاست های کنونی در جمهوری اسلامی سخن گفته بود و تبلیغات عوامل فریبانه در باره باصطلاح استکبار جهانی را افشاء کرده بود.
این سخنان سرآغاز بازگشت از راهی بود، که او از آخرین سال های پر ماجرای حیات آیت الله «خمینی» پیش گرفته و شرکت در بازی های سیاسی و قدرت را بر پایداری بر اصول و آرمان های انقلاب ترجیح داده بود. بازی هایی که عوارض و پیامدهای بسیار سهمگینی برای انقلاب ایران و همه نیروهای انقلابی به همراه داشت و جبران آن به شهامت و جسارتی نیازمند بود که شاید او خود را برای آن آماده می کرد.
اگر زمزمه های مربوط به ملاقات اخیر او با آیت الله «حسینعلی منتظری» و پوزش خواهی از وی، به دلیل آنچه ناروا در حق او به عنوان معترض به کشتار زندانیان سیاسی، تمرکز قدرت در دست روحانیت طرفدار سرمایه داری و... در جمهوری اسلامی رفته است، صحت داشته باشد، باید دیدار و مذاکره وی با «علی اکبر محتشمی» را پایان یک دوره تزلزل اراده و اندیشه در «احمد خمینی» ارزیابی کرد، که پیش از ورود همه جانبه به صحنه، برای همیشه از صحنه حذف شد، تا معادلات پشت صحنه در هم نریزد!
نام او بعنوان یک ذخیره عظیم قدرت سیاسی- مذهبی، که در وسیع ترین توده های مردم آنرا پذیرفته بودند، می توانست جهت دهنده بزرگ ترین حوادث آینده در ایران شود. امتناع او از پذیرش ریاست مجلس اسلامی و سرپرستی همیشگی حجاج، پس از درگذشت آیت الله «خمینی»، حکایت از وجود تیزبینی سیاسی در «احمد خمینی» داشت، که هنوز می توانست پشیمان از گذشته ها، در خدمت ایران و انقلاب قرار گیرد.
ریشه ها و دلائل مرگ غافگیر کننده «احمد خمینی» را نه در کتاب ها و گزارش های پزشکی، بلکه در این واقعیات باید جستجو کرد. واقعیاتی که براساس آن، بزرگ ترین و بی ترحم ترین مافیای قدرت، هدایت جمهوری اسلامی را در داخل کشور با انواع فشارهای فرهنگی- سیاسی، اقتصادی مخرب و ایران برباد ده در اختیار دارد. از خارج نیز به کمک همین مافیا، سازمان های اطلاعاتی غرب در ارکان اداره کشور نفوذ داده شده و حوادث را در آن جهتی هدایت می کنند که با یکدیگر برسر نتیجه آن تفاهم و توافق دارند.
«مک فارلن» که بزرگترین ماجرای دوران جنگ (ورود به تهران برای مذاکره) با نام او گره خورده، در گفتگویی با تلویزیون «سی. بی. اس» امریکا، که مدتی پیش برنامه آن پخش شد، خبری را برای نخستین بار افشاء کرد که هر نوع بی توجهی نسبت به آن، یعنی بازماندن از حقیقت نفوذ سازمان های اطلاعاتی غرب در جمهوری اسلامی. او گفت: که در سال 1986 امکان خوراندن غذائی که ظرف چند ماه زمینه مرگ (آیت الله خمینی) را فراهم کند وجود داشت، اما ما این را صلاح ندانستیم.
حتی در همان بیمارستانی، که «احمد خمینی» بستری بود، این زمزمه جریان داشت، که او در واقع از همان ابتدای انتقال به بیمارستان، درگذشته بود و تلاش ها بیش از آنکه متوجه نجات او از مرگ باشد، در جهت فعال نگهداشتن سیستم گوارشی و ادراری او با هدف دفع همه آنچه در بدنش قرار داشت، بود!
متن اطلاعیه را اینجا بخوانید.

 

راه توده دوره دوم 31 فروردین 1374
خاکسپاری احمد خمینی
و گفته های مهم
پسر و همسر او


در تهران، مراسم تدفین «احمد خمینی»، که در کنار پدرش آیت الله «خمینی» به خاک سپرده شد، همراه بود با دهان به دهان گشتن برخی اخبار مربوط به آخرین ساعات حیات وی. از جمله اینکه وی تا ساعت 1 بامداد سرگرم گفتگو و مذاکره با جمعی از دیدار کنندگانش، در باره مسائل جاری کشور بوده و مدتی پس از پایان این دیدار سکته کرده است.
شایعات دیگر، مربوط به اظهارات همسر وی هنگام ورود به بیمارستان، در کنار «احمد خمینی» بوده است. وی از ابتدای ورود گفته است: «شهید» شد!
پس از مراسم تدفین «احمد خمینی» فرزند 23 ساله او «سید حسن خمینی»، که خود طلبه است و در قم مستقر می باشد، طی سخنان کوتاهی، که خبرگزاری جمهوری اسلامی نکاتی از آنرا مخابره کرده و مطبوعات دولتی عینا آنرا چاپ کردند، به مهمترین نکته مربوط به مرگ ناگهانی «احمد خمینی» اشاره کرد و گفت: «اینک آن عزیز از دست رفته، با اسراری که در دل خود داشته، در کنار پدرش (آیت الله خمینی) آرمیده است. مهمترین ضایعه ای، که اکنون بر پیکر انقلاب اسلامی ما وارد شده، دفن تمام اسرار ناگفته نظام است».
(به نقل از سه روزنامه کیهان، اطلاعات و جمهوری اسلامی، که خود، از خبرگزاری جمهوری اسلامی نقل کرده)


راه توده 213 16.02.2009

 

بازگشت