راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

نامه گرفتن از مردم
سنت دیرپای سلاطین خون ریز

احمدی نژاد سنت نامه گرفتن پادشاهان جبار ایران را احیا کرد. درحالیکه دولت او را مشتی غارتگر از نوع صادق محصولی و دهها بزرگتر از محصولی در پشت صحنه می گردانند، در نزد مردم خود را همچون حکومتی "مردمی" و "عدالتخواه" جا می زند. و جلوی تشکل مردم را می گیرد. در شرایطی که از یکسو احزاب سیاسی اجازه فعالیت ندارند، سندیکاها دچار تعقیب و پیگرد هستند، نهادهای مدنی به هیچ عنوان تحمل نمی شوند، و از سوی دیگر جلوی طرح مطالبات اجتماعی مردم را گرفتن ناممکن شده است، سیاست گرفتن نامه های مردم جزیی از طرح عمومی و بزرگتری است که هم اکنون در کشور ما بسرعت در حال اجراست و این طرح چیزی نیست جز تلاش برای فاشیستی کردن حیات اجتماعی در ایران.
 

محمود احمدی نژاد همچنان به سفرهای استانی- انتخاباتی- تبلیغاتی خود ادامه می دهد. انگیزه این سفرها که در ابتدای ریاست جمهوری وی "بررسی مشکلات استان" و "تشکیل هیئت دولت در مناطق محروم" برای آشنایی مستقیم با مسایل مردم محلی عنوان می شد، بتدریج تغییر کرد و هدف سفر او به استان های مختلف، تبلیغات انتخاباتی برای خود به حساب بودجه عمومی کشور و گرفتن نامه از مردم تبدیل شد. این نامه ها که وزن و شمار آنها در هر سفر نسبت به سفر پیش بیشتر می شود نشان می دهد که نه تنها مسایل و مشکلات مردم با نامه نگاری به احمدی نژاد حل نشده و حل نخواهد شد بلکه بیشتر هم شده است.
سنت نامه نگاری به سلاطین و پادشاهان جابر و خونخوار در تاریخ ایران همیشه وجود داشته است. پادشاهان ایران هر اندازه هم که در قساوت و چشم درآوردن و خون ریختن گشاده دست بودند ولی نامه ها و شکایت های مردم را همیشه می پذیرفتند. در دربار و در حین سفرهای پادشاهان مامورینی برای وصول نامه ها و پاسخ به آنها وجود داشتند. بسیاری از آنان روزهایی در هفته یا ماه بارعام می دانند و خود در مقام قاضی به شکایت های مردم رسیدگی می کردند و "داد" می ستاندند.
مثلا در دوره صفویه "ایشیک آقاسی باشی" که مقامی مشابه وزیر دربار را داشت مسئول گرفتن نامه ها و شکایات و عرایض مردم بود. "شاردن" سیاح فرانسوی که در دوره شاه عباس در ایران بوده می نویسد که شاه هیچگاه عریضه کسی را رد نمی کرد و اغلب به یکی از ملازمان یا معمولا ایشیک اقاسی باشی دستور می داد که آن را بگیرد. در دوره شاه اسماعیل دوم نیز برای این منظور شخص معینی را به مقام "حامل عرایض مظلومین و فقرا" منصوب کرده بودند.
سنت پذیرش نامه های مردم در جامعه ستم کشیده و قرون وسطایی ایران دو دلیل عمده داشت. دلیل نخست آن بود که پادشاه از طریق گرفتن نامه و رسیدگی به شکایات مردم می خواست جباریت حکومت خود را پنهان کند، ضرورت وجودی خود را اثبات کند و مردم را امیدوار سازد و نگذارد کار به شورش و پیوستن مردم به مخالفان حکومت برسد.
دلیل دوم این بود که در این جوامع، ساده بودن مناسبات اجتماعی وجود نهادهای واسطه را به یک ضرروت تبدیل نکرده بود. احزاب، سازمان های صنفی و سندیکایی، سازمانهای اجتماعی و مدنی که در جوامع امروزین نوعی حلقه های واسطه میان توده های مردم و حکومت ها هستند، مطالبات آنان را تنظیم می کنند و از آن دفاع می کنند در جوامع قرون وسطایی وجود نداشتند یا در قشرهایی خاص و به شکل محدود وجود داشتند. در این شرایط چاره ای جز نامه نگاری و مراجعه تک تک به شاه و کارگزاران او یا حداکثر جمع شدن در برابر کاخ شاهی وجود نداشت.
محمود احمدی نژاد این سنت نامه گرفتن پادشاهان جبار ایران را احیا کرده است، دقیقا با همین دو هدف. حکومت خود را که مشتی غارتگر از نوع صادق محصولی و دهها بزرگتر از محصولی در پشت صحنه آن را می گردانند در نزد مردم همچون حکومتی "مردمی" و "عدالتخواه" جا بزند. و مهمتر از آن جلوی تشکل مردم را بگیرد. در شرایطی که از یکسو احزاب سیاسی اجازه فعالیت ندارند، سندیکاها دچار تعقیب و پیگرد هستند، نهادهای مدنی به هیچ عنوان تحمل نمی شوند، و از سوی دیگر جلوی طرح مطالبات اجتماعی مردم را گرفتن ناممکن شده است، در این شرایط حکومت چگونه می تواند از تشکل مردم جلوگیری کند؟ با در پیش گرفتن طرح نامه نگاری فردی به احمدی نژاد. سیاست گرفتن نامه جزیی از طرح عمومی و بزرگتری است که هم اکنون در کشور ما بسرعت در حال اجراست و این طرح چیزی نیست جز تلاش برای فاشیستی کردن حیات اجتماعی در ایران.
تمام روشهای اختراعی احمدی نژاد را باید درون این طرح و سمتگیری عمومی حکومت او قرار داد تا بتوان آن را درک کرد. مضمون تمام طرح و برنامه گردانندگان احمدی نژاد و دولت او عبارت از پراکنده کردن و تجزیه کردن مردم و جلوگیری از تشکل آنان در نهادها و سازمان های مستقل و برعکس جمع کردن آنان در نهادهای زیر نظر نظامیان از نوع بسیج است. همه برنامه ها بنوعی در خدمت این طرح است. از سفرهای استانی و نامه گرفتن از مردم تا ممنوع کردن سندیکاهای کارگری و تعقیب مبارزان آن، از تخریب خانقاه دراویش و مسجد سنی ها تا گسترش و ترویج خرافات و دست به دامن شدن امامان و چاه جمکران و نذر و نیاز برای حل مشکلات بجای تجمع و مبارزه، از تعقیب جوانان و دانشجویان گرفته تا کشف براندازی نرم در محدودترین کم شمارترین تشکل ها ... همه و همه در این سمت است که مردم را از فکر ضرورت تشکل و اقدام جمعی برای طرح و حل مشکلات خود منصرف کنند و انهایی را هم که در یک راه جمعی گام گذاشته اند به هر شکل و هر عنوان قلع و قمع کنند.
اینکه اینان با خاتمی بیش از بقیه اصلاح طلبان مخالف هستند از همین رو است. بنظر اینان محمد خاتمی درست در جهت عکس تلاش می کند، یعنی برنامه او تشویق نهادهای سیاسی و صنفی و مدنی و متشکل کردن مردم در این نهادها برای طرح مستبقل خواست های آنان است. و این شاید همان چیزی باشد که جامعه ما در لحظه کنونی بیش از هر چیز دیگر بدان نیاز دارد و سرنوشت کشور ما بدان وابسته شده است. بنظر می رسد که انتخابات آینده با این دو سرنوشت پیوند خورده است.


راه توده 215 02.03.2009


                                                                                                                                             بازگشت