راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

در جمهوری اسلامی
توازن نیروها، امروز
حکم دیگری می کند
بهرام نگاه

 

 

 

 

 

گاهی بحث های جالبی در اتاق های پالتاک پیش می آید. البته به جای "گاهی" شاید بهتر بود

می نوشتم "به ندرت"! نظیر همین بحث ها، گاهی نیز بصورت مقاله در بعضی سایت ها منتشر می شود. مانند مقاله ای که اخیرا آقای برقعی منتشر کرده و در پالتاگ ها درباره آن بحث شد.

ایشان می نویسد "بلایی در انقلاب به سرمان آمد و شگفتا هنوز نیاموخته‌ایم. زمانی که آقای خمینی «جمهوری اسلامی» را به رفراندم گذاشت و مردم هیجان‌زده همه پای صندوق‌ها رفتند آقای علی اصغر حاج سید جوادی نوشت «امام بفرمایید ما به کدام جمهوری اسلامی باید رای بدهیم زیرا ده‌ها تعریف از سوی ده‌ها نفر از آن شده است.» ولی جمعیت به خروش آمده، شامل عموم روشنفکران و احزاب سیاسی، به این هشدار بزرگ توجهی نکردند و ۹۸ درصد به حکومت اسلامی رای دادند و هر کس تعریف خودش را از آن داشت. دیری نگذشت که کم کم مردم متوجه شدند که هر کس از ظن خود یار امام خمینی شده بود و به شوق نجات از سلطنت جابر و ستمگر از چاله در آمده و به چاه افتاده است. و بسته سربسته‌ای را پذیرا شد که از محتوای واقعی آن خبری نداشت."

استنباط من از نوشته بالا این است که گویا یک بسته ای کاملا پوشیده و سربسته از محتوی "جمهوری اسلامی" در جایی و شاید زیر عبای آقای خمینی وجود داشته که کسی از آن با خبر نبوده و بصورت فریب کارانه سعی شده که از مردم پنهان نگاه داشته شود.

تصور من بر این است که محتوی جنبش ها یا بهتر بگویم، آنچه که پس از فرو پاشی یک نظام و استقرار یک نظام جدید بوقوع می پیوندد، بصورت کامل درید قدرت این یا آن فرد یا حتی رهبری جنبش و نظام جدید ـ با وجود تاثیرات فراوان آن ـ قرار نمی گیرد. محتوی یک جنبش و نظام برآمده از آن بستگی به شرائط تاریخی در لحظه معین و توانایی ها و قدرت نیروهای شرکت کننده در آن برای پیشبرد خواسته های آنان دارد. کشمکش بسیار طولانی بر سر محتوی " جمهوری اسلامی" که هنوز هم ادامه دارد و اینروزها کار بر سر تعیین این محتوی به خیابان ها و تیر و تفنگ کشیده است، شاهد حی و حاضر جنگ بر سر این "بسته" و محتوی آن است. بر سر این که "جمهوری اسلامی چه باشد، یا چه نباشد؟" همیشه مرکز دعوا بوده و هست و در آینده هم بفرض نبود جمهوری اسلامی و غلبه شعار جمهوری ایرانی و یا هر شعار و نظام دیگری این دعوا و کشمکش خواهد بود. البته من هم مانند آقای برقعی دوست دارم که این دعوا ها از طریق مسالمت آمیز و با رای مردم و نا با تیرو تفنگ حل شود.

مردم در زمان انقلاب خواهان رفع استبداد و بدست آوردن آزادی سیاسی و اداره مملکت بر اساس منافع ملی و نه خواست و سیاست کشورهای قدرتمند خارجی، و برقراری عدالت اجتماعی بودند. و این محتوی و خواست پیش از سقوط شاه از سخنرانی ها و اعلامیه های آقای خمینی و دیگر چهره های مطرح در جنبش بصورت کلی وجود داشت.

امروز دیگر بر اساس گفته های افراد آگاهی نظیر مهندس سحابی که در آنزمان عضو شورای انقلاب و از فعالان سیاسی بود روشن گشته است که آقای خمینی پیش نویس قانون اساسی را که در آن هیچ سخنی از ولایت فقیه و قدرت مطلقه آن نبود پذیرفته بود. روند حوادث و کشکمش نیروها کار را بدان جا رساند که چنین اصلی در قانون اساسی، با کوشش افرادی مانند حسن آیت و با توافق شخصیت صادق و وارسته ای مثل آیت الله منتظری و دیگران جا بیافتد. آقای بازرگان در موافقت نکردن با به رفراندوم گذاشتن همان طرح اولیه و پیشنهاد تشکیل مجلس موسسان و سرانجام با قبول پیشنهاد آقای طالقانی برای تشکیل مجلس خبرگان، هر کدام به نوعی –با نیت خیر-  سهم داشتند.

نمونه دیگر شورای نگهبان است. شورای نگهبانی که آقای منتظری از تشکیل آن دفاع کرد، آکنون با آنچه وی از محتوی آن در نظر داشت، دگر گونه شد و امروز مانعی بر سر راه حق آرادی مردم گشته است.  مطالب بسیاری در این زمینه میتوان گفت که نشان میدهد محتوی هر نظامی، با هر نامی بستگی به توازن قوای در زمان های مختلف و تاثیر نیروهای اجتماعی دارد. این خاص کشور ما نیست و در همه جا صادق بوده و هست. حوادث بسیاری از قبیل 8 سال جنگ، ترور ها، چپ روی ها، راست روی ها، منازعات قومی- ملی، بی توجهی این یا آن گروه به قانون، علائق طبقاتی و سیاسی و شیوه های عمل هر یک از آنها را نباید در پیدایش شرائط کنونی نادیده گرفت.

فراموش نکنیم که در آنزمان یکی از جریانات چپ که در زمان خود از دیگر نیروهای چپ پرآوازه تر نیز بود، یعنی چریک های فدائی خلق، به قانون اساسی رای مثبت ندادند. آیا ندادن آن رای، توانست تغییر در مسیری که بموجب احکام توازن قدرت و نیروها پیش می روند بدهد؟

 حزب توده ایران نیز که به این قانون رای داد در اعلامیه خود قید کرد که با بعضی اصول مندرج در قانون اساسی، بویژه اصل ولایت فقیه موافق نیست و ضمن دادن رای به قانون اساسی، امیدوار است در آینده و طریق مجاری قانونی این اصول اصلاح و حذف شوند.

قانون اساسی در سال 1368 تغییر کرد، اما توازن نیروها به سود حذف اصولی که حزب توده ایران نسبت به آن انتقاد داشت نبود و به همین دلیل نه تنها آن اصول حذف و یا اصلاح نشد، بلکه موارد کامل کننده آن اصولی در قانون اساسی گنجانده شد. از جمله "ولایت مطلقه"!

حالا در نظر بگیرید که همین جنبش سبز، اگر در ادامه موجودیت و حیات خود حکومت را ناچار به تشکیل مجلسی برای اصلاح قانون اساسی بکند، این اصلاح متاثر از این توازن جدید نیروهای اجتماعی می تواند سمت گیری بازهم ارتجاعی تر داشته باشد و یا ضد ارتجاعی؟ یقین دارم که هم نویسنده و هم دیگرانی که این بحث ها را دنبال می کنند می دانند که دراینصورت قانون اساسی از اصول ارتجاعی و استبدادی پالایش خواهد شد.

بنابر این نباید اینگونه فکر کرد که ملت گله وار رفته و به قانون اساسی رای داد. در آن زمان، در آن شرایط اجتماعی و با آن درجه از آگاهی جنبش و متاثر از وعده هائی که بموجب اصول مترقی قانون اساسی می دادند و باور و یقینی که اکثریت مطلق مردم ایران به آقای خمینی داشتند، نتیجه اش در رفراندوم قانون اساسی متجلی شد.

قانونی که موارد مترقی و مثبت زیادی داشت و هنوز هم دارد و به همین دلیل نیز اکنون پرچم بزرگ سبز به علامت دفاع و ملزم ساختن حاکمیت به اجرای همین قانون اساسی برافراشته شده است.

طبیعی است که در سال 1358 مردم نه چنین تصوری از ولایت فقیه و نهادی مثل شورای نگهبان  داشتند و نه تصور می کردند این دو نهاد بدست کسانی بیفتد که اکنون افتاده است.

قرار بود شورای نگهبان از تقلب و یا دست اندازی دولت و قدرتمندان بر انتخاب مردم جلوگیری کند نه برعکس. این که مستبدین و مخالفین آزادی این نهادها را مصادره به مطلوب کرده اند، یک درس بزرگ و البته تلخ تاریخی است که مردم گرفتند.

آقای برقعی با انتقاد از حزب توده ایران می نویسد:

"خشم کور لائیک ها نسبت به حکومت دینی موجود سبب شده است که چوب خلاف‌های حکومت را بر سر نیروهای مذهبی‌ای که در صف اول مبارزه با این نظام ایستاده‌اند می‌کوبند و این بی‌انصافی حدود یک قرن است که زیر نفوذ فرهنگ رضاشاهی ـ توده‌ای روشنفکران لاییک جامعه را به انحراف و بی‌انصافی در داوری کشانیده است."

حداقل درباره حزب توده ایران می توان به جرات گفت که این حزب یک حزب غیر مذهبی و نه ضد مذهبی است و خصوصیت غیر مذهبی خود را علیرغم وجود شرائط سخت فعالیت در یک جامعه مذهبی و قدرت فراوان نهادهای مذهبی، هرگز مخفی نکرده است. به شهادت تاریخ ازهر نیرو و شخصیت مترقی که در جهت استقلال و آزادی ایران عمل کرده، صرف نظر از مذهبی و عیر مذهبی بودن وی، دفاع کرده است .

حمایت شجاعانه حزب توده ایران از مذهبیون مترقی انکار پذیر است؟ حمایتی که هنوز هم جریان دارد، همچنان که در طول سالهای دولت محمد خاتمی و جنبش سبز کنونی شاهدید.

 


 

 

            راه توده  245 9 آذر 1388

 

بازگشت