راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

پاکستان
جبهه جنگ های تازه ای
که بزودی گشوده خواهد شد
یونس پارسا بناب


پاکستان دارای ساختار فدرالی است، که از چهار ایالت نسبتا خود مختار پنجاب، سند، بلوچستان و ایالت شمال غربی (پشتونستان) و دو ناحیه بزرگ عشایری فدرالی تشکیل شده است.
سرنوشت ایالت کشمیر که در شصت و دو سال گذشته باعث سه جنگ بزرگ بین پاکستان و هندوستان شده، هنوز تعیین نشده است .
پاکستان با ۱۷۵ میلیون جمعیت، پنجمین کشور پر جمعیت جهان و بعد از اندونزی، دومین کشور پر جمعیت مسلمان جهان محسوب می شود. مردم پاکستان که به ملیت های بزرگ پنجابی، بلوچی، سندی و پشتون تعلق دارند، دارای رشته های مشترک ناگسستنی زبانی، فرهنگی و مذهبی با ملیت های متنوع ساکن هندوستان (با پنجابی ها، کشمیری ها و … )، ایران (با بلوچ ها و سیستانی ها)، افغانستان (با پشتون ها و….) و چین (با تاجیک ها و قرقیزها و… ) هستند.
بررسی و مرور نقشه سیاسی پاکستان نشان می دهد که این کشور به خاطر موقعیت جغرافیائی و فرهنگی خود که مناطق سوق الجیشی آسیای جنوب غربی (خاورمیانه)، آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و کشور چین را بهم متصل می سازد، در محاسبات ژئوپولیتیکی هیئت حاکمه آمریکا و دولتمردان حاکم بر کاخ سفید از اهمیت بزرگی برخوردار است. جدا از موقعیت استراتژیکی، در زمینه های دموگرافی و جغرافیای سیاسی و فرهنگی، پاکستان به طور تقریبی ۲۵ تریلیون ( میلیون میلیون ) و یک میلیارد فوت مکعب (تی . سی . اف) ذخایر گازی و حدود ۳۰۰ میلیون بشکه ذخایر نفتی اثبات شده دارد. مضافا، تخمین های دیگر ذخایر نفت ایالت بلوچستان را در دریا و خشکی مجموعا ۶ تریلیون بشکه برآورد می کنند. از نظر بسیاری از تحلیلگران ضد نظام جهانی سرمایه، نکته اساسی که پاکستان را در محاسبات هیئت حاکمه آمریکا به یک کشور کلیدی و یا ” پشت جبهه ” تبدیل می سازد ، قرار گرفتن پاکستان در مرزهای شمال غربی چین است. اگر تحلیل این صاحب نظران به این واقعیت نزدیک باشد که ” هدف نهائی ” آمریکا در پروژه جهانی خود ”محاصره چین” است، در آن صورت می توان به جرات گفت که برنامه هیئت حاکمه آمریکا در دوره اول زمامداری باراک اوباما در مورد استراتژی ” اف – پاک ” ( افغانستان – پاکستان ) از دو راهکار و آلترناتیو تشکیل یافته است .

راهکار اول: انقیاد مطلق
راهکار و آلترناتیو اول استقرار و تامین رژیمی غیر نظامی در پاکستان است که مثل افغانستان بدون قید و شرط مطیع آمریکا باشد: رهبری سیاسی که هیچ تعهدی در مقابل علایق و آرمانهای ملی مردم پاکستان نداشته و درهای خود را به سوی گسترش امواج جنگ های ساخت آمریکا از افغانستان به پاکستان باز گذارد.

راهکار دوم : احتمال تجزیه جغرافیائی پاکستان
راهکار و آلترناتیو دوم آمریکا برای پاکستان در صورتی که راهکار اول (با شکست روبرو شود، فروپاشی اوضاع سیاسی و اقتصادی آن کشور، تضعیف ارتش و سپس تجزیه سیاسی و بالکانیزه کردن پاکستان بر اساس مدل تجزیه یوگسلاوی سابق است.
آمریکا که پایگاه های نظامی متعددی در پاکستان دارد، فضای هوائی آن کشور را بویژه دریک سال گذشته زیر کنترل خود در آورده و از دسامبر ۲۰۰۷ به بهانه ” جنگ علیه تروریسم ” و ” ترور بی نظیر بوتو ” نیروهای نظامی ویژه خود را به عنوان بخشی از آموزش و حمایت از نیروهای ” ضد شورش بومی ” و واحدهای ضد تروریستی گسترش داده است . (رجوع کنید به گزارشات ویلیام آرگین در روزنامه ” واشنگتن پست “، شماره های نیمه دوم دسامبر۲۰۰۷ و شماره های ” نیویورک تایمز ” ماه ژانویه ۲۰۰۸ ) . شایان توجه است که آمریکا برای توجیه برنامه های ” ضد تروریستی ” خود ، حمایت پنهان از گروه های تروریستی را بویژه در مناطق شمال غربی پاکستان و شمال شرقی افغانستان شدت بخشیده است. بررسی اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که آمریکا پروسه بالکانیزه کردن پاکستان را در صورتی که طرح اول با ناکامی روبرو گردد ، بطور جدی در دستور عمل خود قرار خواهد داد. در اوایل سال ۲۰۰۵ ، گزارشی از شورای اطلاعات ملی آمریکا پیش بینی کرده بود که پاکستان به ” سرنوشتی مشابه یوگسلاوی دچار گشته و طی یک دهه کشوری چند پاره شده از جنگ داخلی، خونریزی و رقابت های داخل ایالتی ….. تبدیل خواهد شد ”(.رجوع کنید به : ” نشریه عقربه انرژی ” ، ۲ مارس ۲۰۰۵ ) .
خود دولتمردان آمریکائی بویژه کارمندان عالیرتبه ” شورای اطلاعات ملی “(که نهادی مرکب از ۱۶ اداره امنیتی منجمله ” سیا ” ، است ) ، بر این عقیده هستند که تا سال ۲۰۱۵ پاکستان به ” کشوری درمانده ” تبدیل خواهد گشت. این کشور به عقیده مامور عالیرتبه سابق پاکستان در انگلستان ” به خاطر جنگ داخلی، طالبان گرائی مطلق و کشمکش بر سر کنترل سلاح های اتمی اش رو به زوال خواهد رفت ”.
قصد آمریکا ترویج و گسترش انگیزه ها و تحریکات پانیستی ، جدائی طلبی ، الحاق گرائی و خاک پرستی در پاکستان است . این راهکار در پاکستان که تحمیل آن بویژه به دلیل حضور نیروهای نظامی اشغالگر آمریکا در افغانستان ( که دائما در حال افزایش است ) و وجود پایگاه های نظامی در کشورهای آسیای مرکزی ( تاجیکستان ، قرقیزستان و… ) میسر خواهد گشت ، دقیقا در خدمت ” هدف نهائی ” آمریکا ( محاصره چین ) است .
استراتژی آمریکا با پشتیبانی عملیات جاسوسی مخفی مبتنی بر دامن زدن به اختلافات دینی و مذهبی از طریق حمایت های مالی و نظامی از حرکت ها و جنبش های ارتجاعی اسلام گرائی ، سلفیسم ، لامائیسم و….. از یک سو و حرکت های تجزیه طلبانه و الحاق گرانه خاک پرستی از سوی دیگر، در خدمت ” هدف نهائی ” پروژه جهانی آمریکا است .
در حال حاضر ، طراحان استراتژی آمریکا به این نتیجه رسیده اند که پاکستان از نظر اختلافات زبانی و ملی آسیب پذیرتر است و حمایت مخفی آنان و متحدین انگلیسی شان در سال های اخیر ( بویژه از سال ۲۰۰۵ به این سو ) از "ارتش آزادیبخش بلوچستان" در پاکستان نیز بر اساس این ” اجماع ” در بین طراحان این استراتژی است .
۱ – بلوچستان بیش از ۴۰ در صد خاک پاکستان را تشکیل داده و از نظر وسعت بزرگترین ایالت پاکستان محسوب می شود . مردم ایالت بلوچستان پاکستان دارای رشته های همگون زبانی – ملی و مذهبی ( سنی ) تاریخی با مردم بلوچستان ایران از یک سو و با بلوچ های ساکن مناطق عشایر نشین جنوب غربی پاکستان و جنوب شرقی افغانستان می باشد .
۲ –پاکستان دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی و نفت اثبات شده است که عمدتا در بلوچستان واقع شده و از سالها پیش مورد توجه استراتژیکی کمپانی های نفتی آمریکا و انگلیس بوده اند. در حال حاضر در بین پیمانکاران خارجی نفت و گاز در بلوچستان پاکستان می توان به بی پی ( انگلستان ) ای ان تی ( ایتالیا ) او ام وی (اتریش ) و بی ایچ پی ( استرالیا ) اشاره کرد .کریدور خط لوله ایران و هندوستان نیز قرار است که از پلوچستان پاکستان عبور کند . بلوچستان هم چنین یک بندر عمیق و نسبتا مجهز در شهر گوادر دارد که در ساحل دریای عرب و به فاصله نه چندان دور از تنگه هرمز که نزدیک به ۳۰ در صد نفت مصرفی جهان از آنجا عبور می کند و خلیج فارس را به دریای عمان و دریای عرب وصل می کند ، قرار دارد . به خاطر وجود ذخایر قابل توجه نفت، گاز طبیعی و منابع دیگر معدنی و موقعیت ژئوپولیتیکی، بلوچستان جای ویژه ای را در برنامه های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در منطقه آسیای جنوبی کسب کرده است. بررسی اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که آمریکا در جهت تدارک زمینه و شرایط مطلوب برای پیاده کردن راهکار و طرح دوم خود از شورشیان بلوچ، بویژه ” ارتش آزادیبخش بلوچستان ( بی ال آ ) حمایت می کند.
رالف پیترز کارشناس نظامی در شماره ژوئن ۲۰۰۶ ماهنامه ” نیروهای نظامی ” چاپ پنتاگون بطور آشکار پیشنهاد می کند که در صورت تجزیه پاکستان باید کشور مستقل و مجزای بلوچستان ” بزرگ ” یا ” آزاد ” بوجود آید . پیترز ( سرهنگ دوم در ارتش آمریکا ) یکی از معروفترین نویسندگان پنتاگون است که مقالات متعددی تا حالا برای نشریات نظامی نوشته است . ایشان در مقاله مزبور نظر می دهد که در مرحله بعد ایالت ” سرحدات شمال غربی پاکستان ” ( که عمدتا ایالت پشتون نشین بوده و به طور غیر رسمی معروف به ” پشتونستان ” است ) ، باید از پاکستان جدا گشته و ” به علت ” پیوندهای ملی و زبانی ” به افغانستان ملحق شود. بدین ترتیب، پاکستان عملا قلمرو ارضی خود را در حدود ۵۰ در صد کاهش خواهد داد. پاکستان هم چنین بخش اعظم سواحل خود با دریای عربی را که آن کشور را به اقیانوس هند متصل می سازد از دست خواهد داد. گرچه این طرح در راهکار دوم استراتژی آمریکا بطور رسمی از طرف دولت اوباما منجمله پنتاگون ، اعلام نگشته است ، ولی تدارک در آن جهت به عنوان برنامه تمرینی در کالج دفاع سازمان ” ناتو” برای افسران ارشد و عالیرتبه نظامی تدریس می شود . با اینکه اوباما به عنوان یک ” سنتریست ” کوشش می کند که به بخشی از خواسته های توده های مردم بویژه جوانان ، پاسخ مثبت داده و ” خروج ” نیروهای نظامی آمریکا را از عراق عملی سازد ولی او به هیچوجه اگر حتی بخواهد هم نمی تواند در مقابل گروه های فشار میلیتاریسم که در دهه های گذشته بویژه در دوره بعد از پایان ” جنگ سرد ” در تاروپود ( متابولیسم ) نظام رخنه کرده و همراه با پنج مونوپولی بزرگ و رسانه های گروهی جاری ” مثلث ” نظام جهانی سرمایه در راس آن آمریکا را تشکیل می دهند مقاومت کرده و نیت آنها را در مورد ” هدف نهائی ” نظام که طرح تجزیه پاکستان است تغییر دهد . بر اساس این تحلیل ، خیلی از صاحب نظران ضد نظام بر آن هستند که سناریوی جنگ داخلی که توسط شورای اطلاعات ملی منجلمه ” سیا ” با حمایت و عنایت رابرت گیتس ( وزیر امور دفاعی آمریکا ) و ریچارد هالبروک ( مشاور کاخ سفید در امور ” اف – پاک ” ) نوشته شده در انتظار پاکستان است و به عقیده منتقدین سیاست خارجی آمریکا ، اگر اوضاع بر وفق مراد نومحافظه کاران و نظامیگران پیش برود خیلی امکان دارد که آن کشور به ” ویتنام اوباما ” تبدیل گردد .
سازمان اطلاعات پاکستان ( آی س آی ) همچنان مثل زمان پرویز مشرف به نیابت از ”سیا ”، نقش کلیدی در مباشرت و نظارت بر بخش بزرگی از رهبری القاعده ، طالبان و دیگر ”تروریست ها” بر عهده دارد.
هدف نهائی ” هیئت حاکمه آمریکا از گسترش جنگ در آسیای جنوب غربی ( افغانستان و پاکستان ) و گسترش حضور نظامی خود در کشورهای آسیای مرکزی ( تاجیکستان ، قرقیزستان و .. ) ” محاصره چین ”
با اینکه آمریکا از نظر اقتصادی بویژه داد و ستد با چین عمدتا از طریق شرکت های فراملی و تجارت و تبادل پول رابطه ای فراگیر و تنگاتنگ دارد ولی افزایش و تعمیق رقابت های ژئوپولیتیکی در سطح جهان بویژه عملکرد های آمریکا در افغانستان و پاکستان ، که کشورهای همجوار شمال غربی چین محسوب می شوند ، شرایط را برای رشد ” تلاقی های انفجاری ” بین چین و آمریکا آماده می سازد . (این مقاله تحقیقی- نظری، در نشریه "هفته" منتشر شده و در بازانتشار آن در راه توده، بخش هائی از آن که حذف و مقاله خلاصه شده است. حذف بخش های مورد اشاره لطمه ای به اساس مقاله نزده و صرفا برای سریع تر و سهل تر خواندن آن روز شبکه اینترنت چاره ای جز این نبود.)

راه توده 243 16.11.2009

 

بازگشت