راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

وقتی فرصت اصلاحات از کف می رود
پائیز فروپاشی
یادداشت های روزانه
آخرین رهبر
آلمان دمکراتیک
 

"اگون کرنتس" آخرین رهبر آلمان دمکراتیک و دبیرکل حزب سوسیالیست متحد این کشور بود. در دوران کوتاه رهبری او بر کشور و حزب حاکم، که مصادف بود با دوران رهبری گورباچف در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، دولت آلمان دمکراتیک سقوط کرد و دو بخش آلمان که پس از پایان جنگ دوم جهانی و بموجب توافق کشورهای بزرگ متحد علیه فاشیسم بوجود آمده بود به یک آلمان تبدیل شدند.

کرنتس زمانی سکان رهبری کشور و حزب را بدست گرفت که در خیابان های چند شهر بزرگ آلمان دمکراتیک مردم شمع بدست به خیابان ها آمده بودند و از رفرم عبور کرده و سرنگونی دولت را می خواستند. او که سالها دبیر دوم حزب و همکار نزدیک "هونکر" رهبر وقت و طولانی مدت آلمان دمکراتیک بود، در خاطراتش می نویسد که بسیار پیش از به خیابان آمدن مردم شمع بدست، ضرورت رفُرم را به هونکر و برخی اعضای رهبری حزب گوشزد کرده بود اما بدلیل فضای بسته حاکم بر دولت و حزب، نظراتش نتوانست به بدنه حزب و به میان مردم راه یابد.

کرنتس، پس از فرو پاشی آلمان دمکراتیک، در دادگاه حیرت آوری که در آلمان متحد تشکیل شده بود محاکمه و به 12 سال زندان محکوم شد. این دادگاه از آن نظر حیرت آور بود که برای اولین بار رهبران یک کشور مستقل، در یک کشور دیگر محاکمه شدند. از جمله هونکر رهبر وقت آلمان دمکراتیک. آلمان فدرال، پس از فروپاشی آلمان دمکراتیک، با رهبران این آلمان به مانند سرداران شکست خورده یک جنگ برخورد کرد. در واقع نیز آنها پیروز جنگ سرد بودند.

کرنتس دوران محکومیت خود را در زندانی در شهر برلین بنام "مآبیت" سپری کرد و زمانی از زندان بیرون آمد که یکبار دیگر ایده های سوسیالیستی و گرایش به دولت دمکراتیک سقوط کرده آلمان دمکراتیک در بخش شرقی آلمان رو به رشد گذاشته بود. او اکنون در برلین زندگی می کند و گهگاه در مراسم و یادبودها ظاهر می شود و با احترام بسیار مردم روبرو می شود.

کرنتس از روی دفتر یا تقویم خویش که در آن حوادث و رویدادهای داخل حکومتی، داخل حزبی و خیابانی سال فروپاشی آلمان دمکراتیک را یادداشت می کرده، در زندان کتابی با نام "پائیز فروپاشی" نوشت که تماما مستند به همین یادداشت هاست و بسیار کوشیده است در آنها دخل و تصرف نکرده و عینا آنها را نقل کند. کتاب او ازاین نظر بسیار ارزنده است. این کتاب در 462 صفحه توسط "جاهد جهانشاهی" ترجمه و در ایران منتشر شده است. ترجمه چندان روان نیست و از آن مهم تر این که ترجمه یک متن سیاسی نیست. دلچسب بودن یادداشت های کرنتس چنان است که دلچسب نبودن ترجمه را قابل تحمل می کند. چنان که کتاب را می توان زمین نگذاشته و تا پایان، یکسره خواند.

بی آنکه قصد قضاوت در باره آن دوران و آن حوادث تاریخی و یادداشت های اگون کرنتس را داشته باشیم، توصیه می کنیم، کتاب را همه مخالفان اصلاحات در جمهوری اسلامی که در حاکمیت قرار دارند، نه یکبار، بلکه چند بار و با دقت بخوانند. بخوانند تا بدانند فرصت های اصلاحات و رفُرم وقتی از دست می رود، دیگر رفُرم و اصلاحات پاسخ گوی جامعه و مردم آن نیست. نیازهای اجتماعی که رفُرم را طلب می کنند، با مقاومت و سرسختی حاکمیت ها در برابر آن، به براندازی می انجامد، حتی اگر این براندازی کور باشد! زیرا با مقاومت در برابر اصلاحات و رفُرم، ضرورت های اجتماعی آن از بین نمی رود بلکه به اشکالی تندتر و حتی کورتر، در اولین فرصت ها بروز می کند و سیلی می شود که همه چیز را می شوید و با خود می برد!

بدین ترتیب است که نه تنها سخنرانی اخیر اگون کرنتس در مسکو که در همین شماره راه توده می خوانید، نه تنها مستندات کتاب او برای دنبال کنندگان حوادث منجر به فروپاشی سوسیالیسم در شرق اروپا، بلکه محتوای این کتاب برای همه مخالفان اصلاحات در حاکمیت جمهوری اسلامی یک درسنامه است. یکسال پیش از فروپاشی آلمان دمکراتیک و بمناسبت سالگرد تاسیس این آلمان، بزرگترین رژه نظامی در برلین شرقی برپا شد و بزرگترین تظاهرات دولتی نیز سازمان داده شد. چنان که کرنتس می نویسد، هونکر رهبر وقت آلمان دمکراتیک با دیدن این رژه و آن تظاهرات، به گرباچف که درکنارش ناظر این جشن و سالگرد بود با اطمینان از بقای آلمان دمکراتیک سخن گفت. اما کرنتس می نویسد که او می دانست که پست این رژه و تظاهرات وسیع دولتی، یک جنبش بزرگ نارضائی پنهان است که می تواند به یکباره مانند زخمی چرکین سر باز کرده و بیمار را از پای در آورد.

شاید اینگونه تصور شود که با فروپاشی اتحاد شوروی، فروپاشی آلمان دمکراتیک نیز اجتناب ناپذیر بود و به همین بهانه، نخواهند درس هائی از فروپاشی آلمان دمکراتیک برای جمهوری اسلامی بگیرند. به این گروه باید نمونه جمهوری "بلاروس" یا روسیه سفید را یادآور شد که در همسایگی لهستانی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی لخ والسا و پاپ سابق مشترکا سکان آن را بدست گرفتند و روسیه ای که یلتسین و کارشناسان امریکائی بر مستند قدرت در آن نشسته بودند قرار داشت و دارد. "بلاروس" در محاصره انواع توطئه ها در همسایگی خود و حتی در داخل کشور، توانست بر سر جایش استوار باقی بماند، اما نه با سرکوب مردم، بلکه با رفُرم های مرحله ای، با نزدیک کردن هرچه بیشتر حزب حاکم به توده های مردم و دفاع از سوسیالیسمی که زندگی مردم را تامین می کند و از فساد و غارتگری در دستگاه رهبری و جامعه توانسته فاصله خود را حفظ کند. به همین دلیل است که در چند انتخاباتی که حتی با نظارت سازمان های بین المللی برگزار شده، مردم قاطعانه از چنین حاکمیتی و از نظام سوسیالیستی دفاع کرده اند. همین نمونه نشان میدهد که می توان زیر فشار همه نوع توطئه ها نیز مقاومت کرد و ایستاد، اما به آن شرط که مردم به صداقت و سمت گیری ملی و مردمی حاکمیت اطمینان داشته باشند. امری که در ایران فرو ریخته است.


راه توده 239 19.10.2009

 

بازگشت